ایده حجاریان در مورد تبدیل شدن هنرمندان به بلندگوی جریان اصلاحات، این روزها به یکی از مهمترین تاکتیک های اصلاحطلبان تبدیل شده است.
البته نگاه ابزاری به هنرمندان از سوی اصلاح طلبان تازگی ندارد، اما سعید حجاریان تئوریسین کهنهکار اصلاح طلبان در سال 97، پروژه اصلیاش در رابطه با سوءاستفاده ابزاری از هنرمندان را تا حدودی فاش کرد. در بازی تازهای که پس از فوت مهسا امینی طراحی شده، اصلاح طلبان به علت انزوای توأمان سیاسی و اجتماعی در جامعه، می خواهند با مخفی شدن پشت چهرههای مشهور و اپوزیسیونسازی از این قشر، خود را در مقام معترض وضع موجود و دادخواه هنرمندان و مردم جا بیندازند، بر اساس این سناریو نوک پیکان حملات برای ماهیگرفتن اصلاحطلبها به سمت رعایت نشدن حقوق زنان در جامعه اسلامی نشانه رفته است تا این جریان بتواند با این نوع دست آویزها، در انتخاباتهای آتی از شکست خود جلوگیری کرده و اجازه بازگشت نیروهای انقلابی به صحنه را کاهش دهند.
همین خط سیاسی نیز باعث شد تا اصلاحطلبان بهطور همهجانبه اظهارات سلبریتی ها در باب اعتراض به حجاب را صورت مشتاقانه پوشش بدهند.
در چند انتخابات مهم هم مانند انتخابات ریاستجمهوری، اصلاحطلبان از وجهه عامهپسند و پوپولیستی سلبریتیها برای جمعآوری رأی استفاده کردهاند. اتفاقی که در دوره دوازدهم انتخابات ریاستجمهوری نیز رخ داد.؛ بهنحویکه بسیاری از تحلیلگران یکی از عوامل اصلی پیش افتادن روحانی از رئیسی را حمایت بیشائبه این قشر دانستند.
در ماجرای فوت مهسا امینی هم چهرههایی که بسیاری از آنها در خارج از مرزهای کشور نشستهاند ،مردم را به حضور در خیابانها و حتی به آتش کشیدن اموال عمومی تشویق میکنند. برخی از سلبریتی ها همانند علی کریمی که البته ویلایش را از مالکیت خود خارج کرده و به خارج از کشور رفته است لیدری سلبریتی ها را عهده دار می شود و عموما بازیگرانی که در خارج از کشور به سر می برند به ندای او لبیک می گویند بازیگرانی همچون احسان کرمی که حالا دو سال است در آمریکا زندگی میکند اما سعی میکند افراد داخلی را تحریک کند و به چهرههای ناهمراه برچسب میزند، لادن طباطبایی که ۱۰ سال است از بازیگری کناره گرفته و هفت سال است ساکن امریکاست، یا شبنم فرشادجو که مدتی است در آلمان ساکن شده و یا شیوا ابراهیمی که ساکن ترکیه است و... و البته بازیگرانی که ساکن ایران هستند اما به علت اینکه می دانند قرار هیچ گونه هزینه ای نیست پرداخت کنند روغن ریخته را نذر امامزاده می کنند کسانی همچون مهران مدیری که حقوقشان را به صورت تمام و کمال بابت ساخت برنامه از تلویزیون دریافت کرده و حال خواهان عدم پخش تصویر خود از تلویزیون می شوند!
بر اساس تئوری سعید حجاریان خواستههای طیف سیاسی اصلاحطلب از زبان هنرمندان و مشاهیر بیان می شود و سپس بازخوردهای آن سخنان در جامعه منعکس می شود
اصلاحطلبان این روزها با می خواهند با موجسواری بر روی برخی شکافهای اجتماعی و سیاسی خود را بهعنوان جریان معترض، منتقد و دگرخواه جا بزنند. با توجه به آنچه ذکر شد می توان به راز زیاد صحبت کردن برخی سلبریتیها و اینکه سعی کردهاند در چند روز اخیر خود را بهعنوان یکی از اضلاع التهاب اخیر معرفی کنند پی برد در واقع ابن حرکات را می توان یک خیمه شببازی نامید که بازیگردانش اتاق فکر آشوب سالهای 78، 88، 98 و... بودند. آری این جماعت حتی از مرگ یک دختر جوان در راستای منافع خودشان بهره میبرند!
**********************************
روزنامه سازندگی از قول حسین مرعشی دبیر کل حزب کارگزاران می نویسد: " اگر در چند انتخابات گذشته فضای سیاسی کشور رقابتی بود همه این جوانانی که این چند شب اعتراضات سیاسی داشتند، همه جذب سازمانهای سیاسی و کمپینهای انتخاباتی میشدند و انرژیشان را در انتخابات تخلیه میکردند. وقتی انتخابات حداقلی برگزار میشود و رقابتی در انتخابات وجود ندارد، جوانانی که خواهان تأثیرگذاری در عرصه سیاسی کشور هستند با مطالبات انباشته شده در این برههها به کف خیابان میآیند و در حوادث اجتماعی اینچنینی بسیار سریع مطالبات سیاسی را به مطالبات اجتماعی تبدیل میکنند.
مطرح کردن این نوع سخنان از سوی جریان اصلاحات چیز جدیدی نیست؛ در همه چند دهه گذشته، در آستانه هر انتخاباتی، این انتقادات را اصلاحطلبان داشتهاند و هر بار مدعی شدهاند که همه کاندیداهایشان رد صلاحیت شدهاند و نمیتوانند لیست کامل برای انتخابات ارائه دهند. آنها انتخابات را تک جناحی و بدون حضور همه سلایق سیاسی و در نتیجه غیرآزاد میخوانند و در سلامت انتخابات تشکیک میکنند و به تصریح یا تلویح؛ روند برگزاری انتخابات و نهادهای قانونی مرتبط با انتخابات را تخریب میکنند؛ آزادی انتخاب را زیر سؤال میبرند و مدعی مهندسی انتخابات میشوند؛ اما سوالی که مطرح می شود این است اگر به راستی انتخابات ایران آزادانه نیست چرا اصلاح طلبان همواره در این انتخابات غیر آزاد شرکت کرده و در دوره های بسیاری قدرت را در دست گرفته اند؟ کشور تنها در دو دوره در دست جریان اصلاح طلب قرار نداشته است و در مابقی ادوار این جریان اصلاح طلب بوده که قدرت را در دست داشته است
این یک واقعیت است که اصلاحطلبان هر زمان میدانند در انتخابات میبازند میگویند انتخابات آزاد نیست و وقتی می بازند، می گویند دیدید چون کاندیدا های ما را رد صلاحیت کردند، باختیم؟ در حالی که قضیه برعکس است و چون میدانستند شکست می خورند، عمدا افرادی را معرفی کردند که رد صلاحیت آنها محرز بود و سپس همهی کاسه کوزههای ناکارآمدی و ناتوانی خود را به پای شورای نگهبان و رد صلاحیتها می نویسندو در واقع فضای منفی موجود را که خود در شکلگیری آن نقش دارند، مصادره به مطلوب میکنند.
این جریان به علت اینکه در 8 سال گذشته با بحران کارآمدی مواجه شد؛ در این شرایط طبیعیست که برای راضی نگاه داشتن مردم نسبت به اصل جریان اصلاحطلبی به منطق سست و نخنما شدهی رد صلاحیت چنگ بیندازد، از طرفی جناب مرعشی چنان دم از صندوق و انتخابات میزنند که گویا فراموش کرده است که آنها پیش از انتخابات ۱۳۸۸ احتمال تقلب در انتخابات را طرح کردند و از لزوم تشکیل کمیته صیانت از آراء سخن گفتند و آنقدر احتمال تقلب را در بوق کردند و با شعارهایی مثل «اگر تقلب بشه ایران قیامت میشه» و مصاحبههایی از قبیل مصاحبه مشهور «اگر تقلب کردند، بریزند تو خیابونها!» که قبل از اتمام شمارش اراء انتخابات با سوء استفاده از احساسات جوانان آنها را به کف خیابان ها ریختند و خسارت بیشماری را به مردم و کشور تحمیل کردند
این یک واقعیت است که اصلاحطلبان وقتی از در انتخابات شکست می خورند ، زمین و زمان را مقصر میدانند و بهجای شکستن خود و پذیرش مسئولیت این خرابیها، اصل سازو کار انتخابات را تخریب می کنند
چنانچه رهبری در مورد این نوع رویکرد میفرمایند: «بعضیها هستند انتخابات را وقتی قبول دارند که نتیجه انتخابات همان چیزی باشد که آنها میخواهند! اگر آن مطلوب آنها از انتخابات درآمد، انتخابات را سالم میدانند و قبول میکنند؛ و اگر چنانچه مطلوب آنها درنیامد، انتخابات را متّهم میکنند و کسانی را که انتخابات را برگزار کردند متّهم میکنند؛ گاهی هم مثل سال ۸۸ اغتشاش راه میاندازند.»
و البته جدای از همه ی این حرفها، اعتراف مرعشی نیز قابل توجه است که معترضین خیابانی در روزهای اخیر را از همراهان و همفکران جناح خود معرفی می کند.