ویژه

استاد عسگراولادی از هرچه که رنگ تعلق پذیرد، آزاد بود

عسکراولادی از نظر فکری واقعا آزاده بود یعنی از هرچه که رنگ تعلق پذیرد آزاد بود. در همان ابتدای انقلاب روزی به ایشان مراجعه کردم و دربارۀ یکی از نزدیکانش که عنصر نفوذی ساواک بود و ما قصد داشتیم از دانشگاه او را اخراج کنیم ، احتراماً سؤال کردم ؛ ایشان ابتدا کمی تعجب کرد ولی قاطعانه گفت با او برخورد کنیم. هیچ‌گاه حق را فدای دوستی و خویشاوندی نکرد.
اشاره: مهندس سید مصطفی میرسلیم؛ یکی از چهره هایی بود که اگرچه شروع آشناییش با استاد از بعد از انقلاب اسلامی بود؛ اما به واسطه عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و پس از آن بسیاری از دیگر سمتها، ارتباطی تنگاتنگ با ایشان داشت و از این رو روایت وی می تواند مورد استناد باشد؛ هرچند به علت کمبود وقت در این گفتگو تنها بخش کوچکی از شناخت میرسلیم از عسکراولادی روایت شده است:

نقش مرحوم عسکراولادی در تشکیل حزب موتلفه اسلامی پس از انقلاب اسلامی و تأثیر وی در قوام و تداوم تشکل مؤتلفه اسلامی و عبور آن از موانع احتمالی چه بود ؟

مؤتلفۀ اسلامی پس از خاموش شدن چراغ حزب جمهوری اسلامی مجددا فعال شده بود اما نمی خواست گرفتار همان مصیبتهای حزب جمهموری اسلامی شود. بهعلاوه جریانات 7 تیر و 8 شهریور 60 را پشت سر گذاشته بود و مؤتلفه نمی خواست در مقابل جریان نفاق آسیب پذیر باشد. این شرایط، به عنوان موانعی اساسی ، نضج گرفتن و رشد و فراگیری مؤتلفه را مشکل می کرد.تدابیر هوشمندانۀ استاد در مراحل مختلف مؤتلفه را از تلاطمهای شدید آن دوران عبور داد و بهسلامت به دهۀ هفتاد رساند.

روش ایشان این گونه بود که بسیار فکر می کرد و وقتی به نتیجه می رسید برای اظهار نظر نوبت می گرفت و معمولا موفق می شد اکثریت را مجاب کند. حتی اغلب منتظر راهنمایی بودند ؛ در این دوران جدید حیات مؤتلفه شاید یک یا دو مورد بود که استدلال ایشان رأی نیاورد. در آن موارد نیز استاد براحتی به تصمیم شورا تن داد و نشان داد که اخلاق تشکیلاتی چگونه باید باشد.

ارزیابی تان را از کارکرد استاد در مقام دبیرکلی مؤتلفه اسلامی و هدایت حزب بیان فرمایید.

ضرورتهای دوران دبیرکلی استاد چند ویژگی داشت: 1- حفظ پایداری برای مصون ماندن از خطرات و تهدیدات جریانات انحرافی 2- برادر یابی برای توسعۀ مدبرانۀ مؤتلفه 3- جانشین پروری برای تضمین دوام آرمانهای مؤتلفه و خروج از وابستگی به فرد و بویژه تحقق قوام واقعی تشکیلات. در این زمینه ها استاد بسیار دقیق و عاقلانه اقدام کرد و توفیقات بی نظیری نصیب مؤتلفه شد.

چگونگی تغییر دبیرکل را در مؤتلفه اسلامی بیان فرمایید.

شورای مرکزی با تغییر دبیرکلی موافق نبود ولی استاد اصرار داشت و می خواست که زیر نظر او ، شورا ، دبیرکل جدید خود را انتخاب کند و بلوغ تشکیلاتی خود را به اثبات برساند، لذا در آخرین بار ، برای چند ماه مجددا دبیرکلی را پذیرفت به شرط آن که پس از سپری شدن آن مدت ، شورای مرکزی دبیر کل جدید را انتخاب کند و به این ترتیب مرحوم عسکراولادی شورای مرکزی را از بن بست خارج کرد و نظریۀ صائب خود را به کرسی نشاند.

با توجه به عضویت حضرتعالی در مجمع تشخیص مصلحت نظام؛ جایگاه و اثر گذاری مرحوم استاد در مجمع تشخیص چه بود؟

مرحوم عسکراولادی سعی می کرد در جلسات رسمی مجمع و در جلسۀ کمیسیون اقتصاد کلان، که عضویت آن را داشت، حتی علی­رغم کسالت در این اواخر ، غایب نباشد. اظهار نظر او کارشناسانه و از سر دلسوزی بود و در مواردی که شرایط تصمیمگیری سخت می شد سعی می کرد به گونه ای مداخله کند که کار را برای رئیس جلسه آسان نماید.

مختصات و ویژگیهای واپسین سال از حیات استاد و دیدگاه شما در بارۀ تفسیرهای موجود در برابر آن چیست ؟

در سال آخر حیات خود، استاد گویی الهام شده بود و یک بار دیگر به دلسوزی صمیمانه برای نظام پرداخت و برای متقاعد کردن اصحاب فتنه به بازگشت به صحن نظام جمهوری اسلامی شخصا وقت گذاشت و مکاتبات چندگانه ای را انجام داد . این موضع هوشمندانه بود و با جایگاهی که او داشت می توانست در صورت پذیرش نظر او یخها را باز کند و گرفتاری ها را برطرف نماید. این مداخله بر مبنای شناخت دقیق استاد از جریانات بود که بخوبی آغاز شد ولی به موفقیت نینجامید!

از شخصیت فردی و اجتماعی استاد نسبت به اطرافیان و آشنایان و محرومان و گروههای گوناگون اجتماعی و به طور کلی ویژگی های شاخص ایشان چه نکاتی را می توانید بیان فرمایید ؟

استاد عسکراولادی از نظر فکری واقعا آزاده بود یعنی از هرچه که رنگ تعلق پذیرد آزاد بود. در همان ابتدای انقلاب روزی به ایشان مراجعه کردم و دربارۀ یکی از نزدیکانش که عنصر نفوذی ساواک بود و ما قصد داشتیم از دانشگاه او را اخراج کنیم ، احتراماً سؤال کردم ؛ ایشان ابتدا کمی تعجب کرد ولی قاطعانه گفت با او برخورد کنیم. هیچگاه حق را فدای دوستی و خویشاوندی نکرد.

رفتار اجتماعی استاد با اطرافیان و آشنایان مصداقی از بیان حقّ برای خشنودی خدا و بدون ترس از سرزنش دیگران بود: مهم نبود که طرف او بزرگتر یا کوچکتر از او باشد چه به لحاظ سنی و چه از نظر موقعیت اجتماعی ، مهم این بود که آنچه حقّ بود با رعایت شخصیت افراد و ادب و احترام به آنها و بدون مداهنه بیان شود.

استاد عسکراولادی شاگرد قرآن بود. او احکام قرآن را ابتدا در زندگی شخصی و خانوادگیش اجرا می کرد و آن گاه آنچه را خود عامل آن بود به دیگران از زبان قرآن یاد می داد و نصیحت می کرد تا بدان عمل کنند ؛ درس تفسیر او از قرآن ، علاوه بر تبحر علمی ، دستاورد تجربیات عملیاتی او بود . او قرآن را کتاب زندگی می دانست و برنامه اش را بر آن بنا می نهاد . برای هر عملش شاهدی از آیات قرآن داشت و به ما می فهماند که ما نیز باید آنچنان باشیم.

اهتمام او به محرومان و نیازمندان زبانزد خاص و عام بود و اگر کمیتۀ امداد توانسته بود در رسیدگی به نیازمندان موفق شود از برکت فضائل اخلاقی او بود که خوشبختانه در یاران و همکارانش نیز تسری یافته بود و این را باید واقعا از باقیات الصالحات مرحوم عسکراولادی دانست. همین ویژگی بود که از او همواره یار و نماینده ای صدیق و مطمئن برای مرحوم امام و سپس مقام معظم رهبری ساخته بود.

https://shoma-weekly.ir/GyEomO