جامعه

ازدواج با بی‌حجاب

عشق قبل از ازدواج و به این معنایی که تو جامعه غوغا کرده، یه احساس کاملاً بدنی است و اگر هم روحی باشه، از روح بیمار سر چشمه گرفته است و با اون عشق مقدس هیچ میانه ای نداره، البته سوژه خوبی واسه فیلم های هندی و صد البته فیلم های زیبای! ایرانی امروزی نیز هست که دو نفر تو یه اتفاق کاملاً اتفاقی‌تر! با هم آشنا می‌شن و ازدواج می کنند، بعد هم تا آخر عمر به خوبی و خوشی با هم زندگی می‌کنند!
احمد کریمی- یکی از دوستانم مدتی پیش می خواست ازدواج کنه، و دور از جون عاشق شده بود، به این معنی دور از جون، چون اصولاً معتقدم آدم باید بعد از ازدواجش و اون هم کم کم عاشق باشه، و اون عشق هست که واقعیه، چون به واسطه شناخت به دست می آد، ولی شما فکر کنید یه پسر، از راه نرسیده، یه دختر رو می بینه و عاشق میشه، عاشق چی؟ عاشق اخلاقش؟! عاشق رفتارش؟! عاشق چی؟و یک مسئله دیگه هم هست که، مگه هرکی به هرکیه، که عاشق یهدختر نا محرم و غریبه بشه؟

پس به نظرم عشق قبل از ازدواج و به این معنایی که تو جامعه غوغا کرده، یه احساس کاملاً بدنی است و اگر هم روحی باشه، از روح بیمار سر چشمه گرفته است و با اون عشق مقدس هیچ میانه ای نداره، البته سوژه خوبی واسه فیلم های هندی و صد البته فیلم های زیبای! ایرانی امروزی نیز هست که دو نفر تو یه اتفاق کاملاً اتفاقیتر! با هم آشنا میشن و ازدواج می کنند، بعد هم تا آخر عمر به خوبی و خوشی با هم زندگی میکنند!

بهتره بریم سر اصل موضوع (البته منظورم امر خیر نیست، منظور ماجرایی هست که می خوام بنویسم):

دوستم گفت: یه دختری رو دیدم و میخوام با اون ازدواج کنم- تو ذهنم و ناگهانی با خودم گفتم: حتماً 50 درصد ماجرا حله، و اون هم رضایت خودته و 50 درصد بقیه، نه- و گفت: خیلی دختر خوبیه، همه چی تمومه، انگار خدا اون رو برای من آفریده و فرشته ای هست که فقط برای من نازل شده...و....

بهش گفتم: به نظرم، خودت باید خودتو روانشناسی کنی!

با تعجب گفت: چطور؟ من اصلاً روز و شب ندارم، همه خواب و خوراکم شده اون دختر، دیگه نمیتونم بدون یادش زنده بمونم و...و...

گفتم: یه کاغذ بردار، و دور از احساسات عشقولانه، خوبی ها و بدی هایی که تو اون دختر، وجود داره، بنویس، اگر دیدی که اون خوبی ها اونقدر به چشم میآد که بدیها جلوش هیچیه، معطل نکن؛ ممکنه این فرشته خوشبختی تو این بازار هر دم به طریق، از دستت بپره و تو بمونی و روزگار سیاه...و اگر بدی هاش بیشتر بود، با این فرشته ازدواج نکن که خود عزرائیله !(البته به منظور قبضه کردن جان زندگی، وگرنه ما مخلص فرشته یکی یدونه باحال خدا جناب عزرائیل هم هستیم، بالاخره گذر پوستمون به دباغخونه جناب ایشان هم می افته!)

دوستم گفت: همه چیش خوبه، فقط...

گفتم : فقط ؟

گفت : فقط حجابش خوب نیست !

یه لحظه جا خوردم، بالاخره عاشقی که همه وجود معشوق خودشو نور و زیبایی نبینه و حتی یه نقطه سیاه تو وجودش ببینه، خیلی باید ضعف تو چشم و بزرگی باشه و دوستم چون پسر مذهبی و خوبی هم هست، این عیب رو صد درصد قبول داشت...

بهش گفتم: ببین، تو که اعتقادت زمین تا آسمون با اون فرق داره، عیبی رو گفتی که ریشه تو خیلی چیزهای دیگه هم می تونه داشته باشه، به دین و اعتقادش، به رفتار اجتماعیش، به رفتار هایی که بازخوردش تو خونه هم اتفاق می افته، به نوع تربیت نسل آیندهات، به رفتار ها و تعاملت با خانواده خودت و بالاخره چون گفتی صد، همه نود و نه تای بقیه اش رو هم خراب کردی رفت پی کارش...

گفت: یعنی راهی نداره؟ گفتم: نمی دونم؟ شاید راهی داشته باشه، ولی دو روز از زندگیتون که گذشت، یه دعوای ساده بکنی، حرفت بهش اینه که همه عالم و آدم خوشکلیات رو دیدن، و هوس رسیدن بهت رو داشتند و حرفت بهش اینه که تو رو همه جامعه نشخوار کرده و پسموندت، مونده واسه من، یعنی وقتی این هوس (یا به قولت عشق!) تموم شد، تو میمونی و ... واقعیتی که هیچ وقت نمیتونی انکارش کنی...

همین حرف کافی بود که سرش رو بندازه پایین و مثل آدم هایی که رو زمین دنبال مورچه می گردند، یواش یواش ازم دور بشه...

نمی دونم چه کرد و چی شد، مدتیه ازش خبر ندارم، شاید ازدواج کرد و خوشبخت شد (آره جون خودش) ؛ شاید قید این هوس رو زد، شاید...نمی دونم...

ولی از این ماجرای واقعی می خواستم یه نتیجه بگیرم...

یه ضرب المثل سوئدی هست که میگه: گلهای زیبا هیچ وقت زیاد کنار جاده نمی مونن...

بله، مسلماً وقتی زیبایی ها رو به چشم می کشن، چیده میشن، و چون به خاطر همون زیبایی زود گذر چیده شدن، و بعد از مدت کوتاهی پژمرده میشن، جاشون تو سطل زباله است...

این حکایت دخترایی هست که فکر میکنن، به چشم کشاندن زیبایی ظاهریشون، برای جلوه گری و به طور غیرمستقیم، خریدار نگاه های مردم جامعه بودن، به دردشون میخوره، مطمئناً وقتی بعد از مدتی کوتاه اون رو از دست میدن، جایگاه پستی انتظارشون رو میکشه...

و این حکایت پسرانی هم هست که تو خیابان های شلوغ جامعه دنبال دختر مورد نظر هستند، دخترانی که بارها چشم هایی انتخابشون کردند و برای رسیدن بهشون تلاش کردند، دخترانی که نشخوار شده چشم های هرزه زیادی هستند، چشم هایی که بارها وزن جنس مورد نظر رو  سنجیدند...

در ادامه براتون چند حدیث گذاشتم، لطفاً سعی کنید به این نتیجه برسید که انتخاب همسر آینده خودتون رو به چشم هاتون نسپارید، بلکه عقلتون رو که با اعتقادات مذهبی قوی شده، مسئول این کار کنید...

(توضیح کوتاه: البته در بعضی احادیث به این نکته اشاره شده است که زیبایی زن نیز باید مد نظر باشد اما در این مقاله مورد بحث فقط دخترانی هستند که بر خلاف حکم قرآن بی حجاب و بی عفت هستند و مراد از انتخاب نیز، صرفاً به خاطر همین کشش شهوانی به سوی آنهاست، نه عشق واقعی، دخترانی که قابلیتشان، جذب خریداران زیاد در یک لحظه است...)

رسول خدا(صلوات الله علیه) فرمود:هرکس با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وی وا میگذارد و هرکه با او به خاطر جمال و زیبایی اش ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست، خواهد دید و هرکه با وی به خاطر دینش ازدواج کند، خداوند تمامی این مزایا را برای او جمع میکند . (وسائل الشیعه،ج14،ص21)

و همچنین از رسول خدا (صلوات الله علیه) روایت است: نباید حُسن صورت زن را بر حُسن دینداری او برگزید. (کنز العمال . ح44590)

و همینطور فرمود :با زن به خاطر ۴ چیز ازدواج می شود : مال و ثروتش، زیباییاش، دینداریاش و اصل و نسب خانوادهاش و تو با زنان متدین ازدواج کن.
 (کنز العمال . ح44602)

برگرفته از وبلاگ حکمت ما

https://shoma-weekly.ir/9UxyaG