جامعه

اخلاق، ضعف قانون را ترمیم می‌کند

آبروی کسی را بردن، تهمت زدن، دروغ گفتن، نیش زدن به این، نیش زدن به آن حرام است این کار فقه است که غیبت نکنید دروغ نگویید تهمت نزنید، اما اخلاق که نمی‌گوید شما به دیگری تهمت نزن دروغ نگو غیبت نکن، اخلاق می‌گوید تیغ نخور، ضَریع همین تیغهای بیابانی است که غذای شترهای حجاز بود.

ما با قوانین زندگی میکنیم که همه اینها اعتباری است مسئله ریاست، مرئوسیّت، حلیّت، حرمت، وجوب اینها عناوین اعتباری است که وجود واقعی ندارد و یک سلسله قراردادهایی است که بین افراد است. با امور قراردادی نمیشود موجود متکوّن حقیقی را به مقصد رساند و کامل کرد. آنها که قوانینشان از عادات، از آداب، از رسوم، از رسوبات قومی و قبیلگی گرفته شده به پشتوانه تکوین تکیه نمیکنند، لذا تعبیر قرآن کریم درباره این گروه این است که اینها به مقصد نمیرسند اینها ،ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَیُلْهِهِمُ الْأَمَلُ، یا گاهی تعبیر میکند،أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ، و مانند آن. برای اینکه موجود تکوینی را که نمیشود به امور قراردادی و اعتباری و ریاست و مرئوسیّت وهمی اداره کرد، پس حتماً این قوانین، باید و نبایدها باید یک تکیهگاه تکوینی داشته باشد که آن امور حقیقی تکوینی وقتی بخواهد به صورت قانون در بیاید میشود حلال و حرام، مالکیّت و مملوکیّت، ریاست و مرئوسیّت، باید و نباید و مانند آن. آن امور تکوینی را که عقل اجمالش را درک میکند حقیقتش را نمییابد.

 

  قوانین دینی حقایق هستند

 کسی که صدر و ساقه عالم را، آغاز و انجام عالم را، گذشته و آینده جهان را آفرید یعنی خدا او از آن حقایق باخبر است آن حقایق را به صورت قانون دینی از راه وحی به انبیا و اولیا ارائه میکند آنها به ما میفهمانند ما میفهمیم چه چیزی بد است و چه چیزی خوب است، چه چیزی حلال است و چه چیزی حرام است، چه چیزی پاک است و چه چیزی نجس. اگر خواستیم به زبان فقهی سخن بگوییم به ما میگویند رشوه حرام است، فلان کار حرام است، فلان چیز حلال است، فلان چیز باید، فلان چیز نباید. اگر خواستیم به زبان اخلاق سخن بگوییم نه به زبان فقه؛ نمیگوییم ظلم حرام است میگوییم ظالم هیزم جهنّم است. دیگر نمیگوییم که این کار حرام است ،لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ، که بشود یک حکم فقهی، آن آیه را باید بخوانیم که ،وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً، یعنی شنیدید جهنم هست؟! شنیدید آتش هست؟! شنیدید هیزم هست؟! هیزم جهنم خود ظالم است، این آتش میگیرد، این را در فقه تدریس نمیکنند این را در اخلاق و تفسیر تدریس میکنند. شنیدید که رومیزی و زیرمیزی حرام است؟! شنیدید که رشوه حرام است؟! شنیدید که ،أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ، حرام است؟! اگر سخن از زیرمیزی و رومیزی و امثال ذلک باشد بله بحث فقهی است که این حرام است که او نباید، ولی اخلاق کاری به این ندارد کاری به این قوانین اعتباری و باید و نباید ندارد کاری به آن بود و نبود دارد نه باید و نباید آن را از بیانات نورانی حضرت امیر که در ذیل داستان عقیل مطرح کرد بازگو میکند که رشوه سمّ است در قیامت به عدّهای سمّ میخورانند میگویند این همان رشوهای بود که تو خوردی. آنچه حضرت در ذیل داستان عقیل که در نهجالبلاغه آمده بیان کرد که کسی زیر لباسش حلوایی آورده به من داده من گفتم اگر زکات و صدقه و اینهاست که به ما نمیرسد و اگر قصد دیگری داری مگر مُخَبَّطی؟ «أَمُخْتَبِطٌ أَنْتَ» من بگویم آن حلوای شیرینی که زیر لباس داری و در حقیقت رشوه است آوردی آن چیست؟

 

  اخلاق عمیقتر از فقه است

 اگر غذایی را مار بخورد بعد بالا بیاورد بالا آورده مار را کسی به صورت خمیر در بیاورد هیچ عاقلی به او دست میزند؟ این همان است. وجود مبارک حضرت امیر که نخواست قصّه بگوید یا اغراق و شاعرانه سخن بگوید که باطن رشوه سمّ است این کاری به فقه ندارد فقه که این مسائل را بحث نمیکند فقه میگوید ،أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ، میگوید این حرام است ،لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَهً عَن تَرَاضٍ، این کار فقه است اما اخلاق که قدری جلوتر از فقه است دقیقتر از فقه است عمیقتر از فقه است ملاّتر از فقیه میطلبد، این ثابت میکند که باطن رشوه سمّ است، این سمّ زندگی آدم را میسوزاند دیگر. در بخشهایی قرآن فرمود ما چیز دیگری نیاوردیم این ،جَزَاءً وِفَاقاً، یک جای قرآن است یکجا یعنی یک جا تکرار هم نشده یعنی جزا، متن عمل است بیشتر از او نیست یعنی این سمّی که میدهند همان است. یک وقت است میگویند آبروی کسی را بردن، تهمت زدن، دروغ گفتن، نیش زدن به این، نیش زدن به آن حرام است این کار فقه است که غیبت نکنید دروغ نگویید تهمت نزنید، اما اخلاق که نمیگوید شما به دیگری تهمت نزن دروغ نگو غیبت نکن، اخلاق میگوید تیغ نخور، ضَریع همین تیغهای بیابانی است که غذای شترهای حجاز بود. اینکه در قرآن دارد که لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِیعٍ، همین است به او میگویند نیش زدی این نیش را باید بخوری، گرسنه است، چون انسان در هر مرحله باشد بالاخره بدن دارد غذا میخواهد آب میخواهد خب چه غذایی به جهنّمی بدهند؟ این ،طَعَامُ الْأَثِیمِ، است ،لاَیَأْکُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ، است این کاری به فقه ندارد که رشوه حرام است یا تهمت زدن حرام است یا دروغ گفتن حرام است. انتقال از اینکه کسی زباندرازی بکند چگونه این زباندرازی به ضریع درمیآید، کار فقیه نیست کار فقه هم نیست.

 

  «اخلاق»  محققانه قوانین خدا را ثابت می کند

این کار فقه اکبر است. اخلاق هم غیر از آن روضهخوانی و مجلس وعظ و نصیحت است. آن کسی که دارد میگوید این کار را نکنید این حرام است این واعظ است نه عالم به فنّ اخلاق او همان حرفهای رساله را برای مردم دارد میگوید این درس اخلاق نیست این موعظه است اخلاق این است که انسان محقّقانه باید ثابت بکند چرا این نیش زدن به آن ضریع در میآید. این ستم کردن به صورت گُر گرفتن خود آدم در میآید. ،وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً، این آتشهای دنیا اول از بیرون است بعد به درون سرایت میکند آنجا شعلهای است که اول از درون میجوشد ،نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ ، الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ، حالا اگر کسی خانه، کسی آتش گرفت میتواند بیرون برود نجات پیدا کند، لباس کسی آتش گرفت میتواند بیرون بیاورد، بدن کسی آتش گرفت میتواند بمیرد و آرام بشود چون بعد از مرگ دیگر سوخت و سوزی نیست اما «چه سازم به خاری که در دل نشیند» اگر آتش از دل برآمد خب کجا فرار بکند؟! این ،نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ ، الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ، همان جریان نفاق، همان جریان کفر، همان عقیده، بد، همان نیّت زشت و اینهاست اخلاق یعنی این. و این اخلاق گذشته از اینکه سطحش خیلی عمیقتر از علوم دیگر است قلمرو نفوذش هم بیش از علوم دیگر است قانون فقط روابط اجتماعی ما را تأمین میکند اخلاق هم روابط اجتماعی ما را تکمیل میکند ضعف قانون را ترمیم میکند (یک) هم روابط خانوادگی و قوم و قبیله و عشیره را تأمین میکند (دو) هم رابطه خودمان با خودمان را تنظیم میکند (سه) هم رابطه خودمان با خدایمان را برقرار میکند (چهار) اخلاق میگوید شما دو لایه هستید یک لایه به حسب ظاهر در اختیار شماست آن لایه دیگر به عنوان امانت در اختیار شما قرار دادند برای شما نیست. کم نیست آیاتی که میگوید کسانی که شرک میورزند و تبهکاری دارند اینها به خودشان ظلم میکنند ،وَمَا ظَلَمَهُمُ اللّهُ وَلکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ، اینها به خودشان ظلم میکنند این به خودشان ظلم میکنند یعنی چه؟ انسان به خودش ظالم باشد، مظلوم باشد نسبت به خودش این یعنی چه؟

برگرفته از درس گفتار اخلاقی استاد جوادی آملی

https://shoma-weekly.ir/25cBba