آقای یکی یدونه- گاهی وقتها به کلهام میزند که گل پسر را اجتماعی و اهل مراوده و معاشرت بار بیاورم و صد البته که خیلی وقتها پشیمان هم میشوم. چون مجبورم او را به سمت افراد دیگری در جامعه سوق دهم که گاهی نتیجه عکس میدهد. یعنی اجتماعی که پیشکش ما، از اجتماع زده میشود! خلاصه آنکه گوشهای ایستادم تا گل پسر برود و برای خودش پف فیلی بخرد. پول را که داد، فروشنده از روی بامزگی گفت: این که کمه! میشه 5 هزار تومان! من هم از روی بامزگیتر گفتم: گران فروشی یاد بچه میدی؟ و آن آقا که مدعی بود آدمی احساساتی تشریف دارد گفت: میدانی هیچ وقت دلم نمیآید از اینا! پول بگیرم. و منظورش از کلمه اینا، همان بچهها بودند. و ادامه داد که: ناراحتنشینها! منظورم اصلا طبقه اجتماعی شما نبود، کلا همه اینا رو میگم! نه! شما باشی با کسی که خیلی بیربط ماجرای دیگری را به طبقه اجتماعی شما که بعید از شکل لباسپوشیدن و حرفزدنتان معلوم شود، ربط میدهد چه میگویید؟ معلوم است که میگویید: عزیزم، راحت باش به خودم نمیگیرم، شما هم به خودتان نگیرید.
جامعه