ویژه

اتصال دانشگاه به صنعت راه حل واقعی اقتصاد ما است

اقتصاد دانش‌بنیان این است که بتوانیم مواد خامی را که در اختیار داریم به بالاترین کیفیت و گران‌ترین محصولات تبدیل کنیم و نباید صادراتمان مواد خام باشد، بلکه باید محصولاتی باشند که روی آنها کار شده است و بر اساس پیشرفت‌های علمی کشور به فرآورده‌های برتر و بسیار گران‌قیمت‌تر تبدیل کرده‌ایم و آنها را به دنیا عرضه کنیم. حتی به سمت این برویم که گذشته از ذخایر با تفکر و اندیشه‌مان راهکارهایی را بیابیم که بتوانیم به محصولات برتر برسیم و این محصولات را در دنیا بفروشیم.
در شرایطی که وزارت علوم هم چنان با سر پرست اداره می شود، و رییس جمهور هم چنان دنبال وزیری است که هم مجلس را راضی کند، و هم خودش را، به نظر می رسد مسائل مهمی در این وزارت خانه باید بازنگری شود. البته با این شرایط نمی دانیم، چقدر امکان آن وجود دارد؟ مهم ترین نکات حال حاضر وزارت علوم سیاست های کلی علم و فناوری است که در ابتدای این ماه توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شد و باید در اولویت کاری این وزارت خانه قرار گیرد. از این رو به باز خوانی این سیاست ها پرداخته ایم. دکتر علی عباسپور، از اعضای شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی پاسخ گوی سؤالات «شما» در این زمینه است.

***

در بند اول سیاستهای علم و فناوری تأکید بر جهاد مستمر علمی با هدف کسب مرجعیت علمی است. این مرجعیت علمی برای کشور ما چگونه به دست خواهد آمد؟

قطعاً باید بتوانیم از پیشرفت علمیمان به جایی برسیم که گامهای مهمی در پیشرفت علمی برداریم و رازهای آفرینش را کشف کنیم و بتوانیم اختراعات جدیدی کنیم و نهایتاً در همه زمینهها حرف اول را در دنیا بزنیم، به نحوی که تحقیقات یا حرکتهای علمیمان در جهتی باشد که برای سایر مراکز تحقیقات کشورهای دیگر دنیا خط مشی و راهنما قرار بگیرد. الان مشاهده میکنیم قاعدتاً کشورهایی که جایزه نوبل در علوم فیزیک و شیمی را میبرند، کشورهای پیشرفته در زمینه علمی هستند. در زمینههایی تحقیق میکنند، جایزه را میبرند و دریچه نوین را به روی اندیشمندان و دانشمندان جهان باز میکنند. در علوم پزشکی و اقتصاد هم به همین صورت است.

به عبارت دیگر، مرجعیت علمی این است که بتوانیم با توانمندیهایمان دریچههای جدیدی را در پیشرفت دانش بشریت باز کنیم، چه در شیمی، چه در ریاضی، چه در علوم پزشکی و چه در اقتصاد. در حقیقت معضلهای علمی را که در دنیا بدون پاسخ ماندهاند حل کنیم. مثلاً در بحث اتم اول فرضیه ذرهای بودن توسط رادرفورد مطرح میشود، جلوتر میآییم و پدیده ابر الکترونیکی بیان میشود، پیشتر که میرویم نگرش اینشتین در باره هسته، مدل فیزیکی هسته و تئوریهای دیگری بیان میشود. همه اینها نشان میدهند که هر کدام از این دانشمندان با این فرضیاتشان توانستند راه جدیدی را به سمت پیشرفت علمی بشریت باز کنند. باید به آنجا برسیم که دنیا به تحقیقات و نتیجه پژوهشهایمان ارجاع بدهد و بتوانیم به عنوان محل رجوع علمای علوم مختلف قرار بگیریم. این یعنی مرجعیت علمی که نهایتاً به عنوان کشور اول در دنیا محققان و اندیشمندان جهان به دستاوردهای علمی ما ارجاع بدهند.

به نظر شما روندی که تا الان به سمت مرجعیت علمی و تبدیل ایران به قطب علمی جهان داشته ایم، راضیکننده بوده است؟

هنوز فاصله داریم. البته گام خیلی بلندی را بعد از انقلاب برداشته و در بسیاری از زمینهها به استقلال علمی رسیده و در برخی از بخشها به سمتی حرکت کردهایم که ممکن است به عنوان مرجع شناخته نشویم، اما میتوانیم روشهای نوینی را ارائه و مطالعات جدیدی را انجام بدهیم. این مطالعات جدید مربوط به دریچهها و پنجرههایی است که کشورهای دیگر گشودهاند. در آن کشورها این دریچهها باز یا آن افق روشن میشود و در آن افق حرکتهای نوینی صورت میگیرد که مقالات ISI مختلفی از دل آن بیرون میآید و عملاً ما در این نقطه قرار داریم. به خاطر همین هم میبینید تحقیقات خوبی در کشور ما صورت گرفته است و از جمله کشورهایی هستیم که در بعضی از رشتهها در منطقه اول و در برخی دوم هستیم و فعلاً در منطقه جایگاه دوم را داریم، اما هنوز با مرجعیت علمی که بتوانیم تئوری نابی در دنیا عرضه کنیم، فاصله داریم و باید تلاش گستردهای صورت بگیرد و عوامل مختلفی به کار گرفته شود تا بتوانیم گامی را برداریم و سری در سرها و بین کشورهای پیشرفته علمی بر آوریم و به سمت مرجعیت علمی پیش برویم.

بخش دیگری از این سیاستها راجع به تحول و ارتقای علوم انسانی است که در آن تعمیق و شناخت معارف دینی و مبانی انقلاب آمده است. سالهای قبل هم حضرت آقا در این باره صحبت کرده بودند. در حال حاضر در چه مرحلهای قرار داریم؟

در جوامع پیشرفته برای امور اجتماعیشان و مسائلی که به حرکتها و روابط انسانی برمیگردد و تعبیر به علوم تربیتی، علوم اجتماعی، علوم ارتباطات، فلسفه و... میشود و همگی در چهارچوب علوم انسانی قرار میگیرند، تئوریهایی را برای پیشرفت جامعه ارائه کردهاند. در رنسانس علمی غرب در مسائل پیشرفته علمی پیشقدم شد.

اما پیشرفتهای علمی در زمینههای علوم انسانی پایههای تئوری و بستر تفکری میخواهد که بر آن اساس این حرکتها انجام شود. در کشورهای غربی تمام بحث علوم جامعهشناسی، روانشناسی و علوم تربیتی بر پایه تفکرات غرب و فلسفههای غربی بنا نهاده شده است. در صورتی که ما یک کشور اسلامی هستیم. قرآن را داریم که در آن ویژگیها و رفتارهای یک انسان کامل در جامعه بیان شده است و اینکه یک جامعه چگونه میتواند به حیات طیبه دست یابد، تصریح شده است. احادیث و فرمایشهای پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) فراوان داریم که میتوانند رهنمود یک جامعه اسلامی باشند، اما وقتی از صدر اسلام فاصله گرفتیم جوامع شرقی و کشورهای اسلامی در رکود فکری فرو رفتند و به دنبال رنسانس علمی کشورهای اسلامی بهخصوص منطقه خاورمیانه مورد استثمار و استعمار قرار گرفتند و همین منجر به رکود علمی در این کشورها شد. به همین خاطر در دنیای جدید علوم انسانی نتوانستیم احکام الهی را در جهت پیشرفت جامعه اسلامی به کار بگیریم. به عبارت دیگر نتوانستهایم علوم جامعهشناسی، روانشناسی، تربیتی، ارتباطات و فلسفه را بر اساس قرآن، تعالیم الهی و احادیث پیاده کنیم. بنابراین این علوم را از غرب گرفتهایم. در صورتی که با تذکری که مقام معظم رهبری دادهاند و تصمیمگیریای که در شورای انقلاب فرهنگی شد، قرار بر این شد اگر علوم جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد و تربیتی داریم و میخواهیم فرزندانمان را به روش صحیح تربیت کنیم، نباید بر اساس تفکر غرب نسبت به انسان عمل کنیم، بلکه میبایست بر مبنای نگرش قرآن و پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) در تربیت اسلامی بکوشیم. باید با نگرشهای اسلامی فلسفه تربیتیمان را تنظیم کنیم.

به این ترتیب علوم انسانی ما در رشتههایی که به رفتار اجتماعی و رفتار انسانها برمیگردد، نشئت گرفته از تفکرات غربی است. در حالی که ما ادعای یک کشور اسلامی را داریم و میبایست این امور بر اساس تفکرات اسلامی باشد که در طی قرون گذشته خیلی به این قضیه پرداخته نشده است و باید عملاً مطالعات گستردهای صورت بگیرد و علومی را که در زمینههای علوم انسانی تدریس میکنیم بر اساس قرآن، احادیث و رهنمودهای بزرگان دین ما باشد. به عنوان مثال در علوم تربیتی، پنج سال قبل تازه فلسفه تربیت اسلامی در شورای انقلاب فرهنگی تصویب میشود و بر اساس همین فلسفه تربیت اسلامی سند تحول در آموزش و پرورش تدوین و ابلاغ میشود، اما متأسفانه در ابلاغ میبینیم سندی که کلی در مورد آن تلاش شده است، پیاده نمیشود. نمونه دیگر، در اقتصاد اسلامی نکات نهفتهای هست که محققین حوزه و دانشگاه باید با همکاری یکدیگر بتوانند یک سیستم اقتصاد اسلامی را پیاده کنند و این سیستم در جامعه اجرا شود. در علوم انسانی نظیر اقتصاد، علوم تربیتی و جامعهشناسی آنچه که الان در جامعه ما دارد پیاده میشود با تفکری که بر مبنای قرآن و نگرش رسول گرامی اسلام(ص)، ائمه اطهار(ع) و بزرگان دین ما وجود دارد فاصله و به این موضوع نقد داریم. باید این مسائل تبیین و در دانشگاهها تدریس شوند و اینها تئوریهایی هستند که در دنیا میتوانند جایگاه بسیار والایی را برای خود باز کنند. لذا این فاصله و شکاف وجود دارد و باید تلاش شود تا این فاصله هرچه سریعتر کم شود.

در این سیاست ها بندی هم وجود داردبا این متن: حمایت مادی و معنوی از فرآیند تبدیل ایده به محصول، افزایش سهم تولید محصولات و خدمات مبتنی بر دانش پیشرفته و فناوری داخلی در تولید ناخالص داخلی با هدف دستیابی به سهم 50 درصد. اهمیت این بند چقدر است؟

این موضوع یکی از بندهای بسیار ارزنده در سیاستهای کلان است که ما را موظف میکند بر اساس اقتصاد دانشبنیان حرکت کنیم. الان ذخایر عظیم و مهم خدادادی را در اختیار داریم که بدون اینکه هیچگونه کاری روی آنها انجام بدهیم، به صورت مواد خام میفروشیم، نظیر نفت، گاز و بسیاری از مواد معدنی مثل مس. این بدترین حرکتی است که یک جامعه میتواند بکند که ذخایر زیرزمینی خودش را بفروشد و مخارج روزمرهاش را تأمین کند. متأسفانه با فروش نفت داریم چنین کاری را میکنیم. در صورتی که نفت و ذخایر عظیم معدنی ما را کشورهای دیگر از ما میخرند و با توجه به پیشرفت علمیشان با کار کوچکی که رویشان انجام میدهند، آنها را با چندین برابر قیمت به خود ما میفروشند. اقتصاد دانشبنیان این است که بتوانیم مواد خامی را که در اختیار داریم به بالاترین کیفیت و گرانترین محصولات تبدیل کنیم و نباید صادراتمان مواد خام باشد، بلکه باید محصولاتی باشند که روی آنها کار شده است و بر اساس پیشرفتهای علمی کشور به فرآوردههای برتر و بسیار گرانقیمتتر تبدیل کردهایم و آنها را به دنیا عرضه کنیم. حتی به سمت این برویم که گذشته از ذخایر با تفکر و اندیشهمان راهکارهایی را بیابیم که بتوانیم به محصولات برتر برسیم و این محصولات را در دنیا بفروشیم. الان درصد بالایی از اقتصاد دنیا و درآمد کشورها برنامههای نرمافزاری است. خوشبختانه در این زمینه در ردههای هفتم هشتم دنیا هستیم. کشورهایی که صنعت نانوتکنولوژی و بیوتکنولوژی را در اختیار دارند، محصولات عظیمی با قیمتهای بسیار بالا را به کشورهایی که فاقد این صنایع و علوم هستند عرضه میکنند. در زمینه محصولات الکترونیکی، به سرعتهای بالایی در پردازش دادهها، Micro-processorها و Nano-processorها دسترسی مییابند و با قیمتهای بسیار بالایی به کشورهای دیگر صادر میکنند که تبدیل به محصولاتی میشود که در کشورهای دیگر به فروش میرسد. ما هم به همین سمت برویم. باید بتوانیم کارها، پیشرفتها و تحقیقات علمی را که در دانشگاهها صورت میگیرد، به محصولات ارزنده تبدیل کنیم تا بتوانیم از این طریق کسب درآمد کنیم. به این ترتیب باید مواد خام موجود در کشور را با فناوریهای پیشرفته و علوم مربوطه به مواد برتر تبدیل کنیم و سپس محصولات را بفروشیم.

این یک تکلیف اساسی است که از طرف مقام معظم رهبری ابلاغ شده است و بار مسئولیت دانشگاهها را سنگین و صنعت را مجبور میکند به سمت دانشگاهها بیاید و دانشگاهها به سمت صنعت بروند. مقام معظم رهبری در باره نزدیکی دانشگاه و صنعت تأکیدات فراوانی دارند. برنامههای اقتصادی و حمایتی دولت باید بر این اساس باشد که آنچه که نتیجه دستاوردهای دانشجویان ما در دانشگاههاست بیاید و با صنعت جوش بخورد و تولید محصولات برتر کند و بستر برای صادرات اینها فراهم شود تا انشاءالله بتوانیم در افقی که مقام معظم رهبری تعیین کردهاند به این برسیم که 50 درصد از تولید ناخالص علمی ما بر اساس اقتصاد دانشبنیان، یعنی محصول تفکر و علم ما باشد.

https://shoma-weekly.ir/dS6IL5