ویژه

آیت الله میلانی زدن منصور را جزء واجبات دانست

ایشان گفتند اگر این کار بشود در مورد شخص منصور خیلی بجا و به مورد است و از نظر شرعی بسیار شایسته است اگر کسی بتواند این کار را بکند جزء واجبات است و باید بکند و به اطراف خسارتی کم بخورد
اگرچه شهیدان 26 خرداد، به دلیل نگاه های سیاسی همواره مظلوم بوده اند، اما اخیرا این مظلومیت با برخی شیطنتها مضاعف گردیده است و ادعا می شود که اقدام آنها فاقد مجوز شرعی از مراجع بوده است. این در حالی است که علی رغم آنکه تذکر مستقیم شهید آیت الله مطهری مبنی بر اینکه «لازم است چند نفر از این طاغوتیها به زمین بیفتند تا روحیه مردم بازسازی شود» و نظر مساعد شهید آیت الله دکتر بهشتی برای اعدام انقلابی حسنعلی منصور - که خاطره اخذ این مجوز توسط شهید امانی از ایشان را، شهید مظلوم در سالگرد شهادت شهید عراقی مبسوط بیان کرده اند- و نظر نمایندگان امام در دوران تبعید و عدم دسترسی به ایشان طبق نظر معظم له کفایت حجت شرعی را می نمود، یاران موتلفه اسلامی جهت احتیاط و رعایت جوانب شرعی به دنبال اخذ مجوز مستقیم از یک مرجع تقلید جامع الشرایط بودند.

آیت الله العظمی میلانی، دیگر مرجع تقلید مبارز و حاضر در مسیر نهضت امام، بهترین گزینه بود تا 2 تن از اعضای موتلفه اسلامی را راهی مشهد نماید. از این منظر مشهد الرضا، یکی از نقاط پرفروغ در مقدمه سازی عملیات اجرای حکم الهی در مورد حسنعلی منصور (عملیات بدر) می باشد. مصاحبه ذیل در سال 1379 با مرحوم حاج سید محمد تقی خاموشی(1) یکی از مامورین اخذ فتوا انجام شد که بخشی از آن در ویژه نامه همان سال هفته نامه شما منتشر گردید. مشروح آن مصاحبه به همراه جزئیات بیشتری از این ماجرا از قول وی که در شماره آبان ماه سال 88 نشریه داخلی حزب موتلفه اسلامی منتشر گردیده بود و به این مناسبت بازنشر می گردد.

جناب آقای خاموشی، لطفا در ابتدا به صورت مختصر خود را معرفی فرمایید:

من تقی سید خاموشی متولد 21 مهر 1316 هستم که در یکی از محلات جنوب تهران در خیابان مولوی به دنیا آمدم. تا حدود سال 1350 در مغازه پدرم که مغازه خرازی داشت در چهار سوق کوچک مشغول بودم. جایگاه ایشان در بازار به نحوی بود که به ایشان مرجع مسائل فقهی بازار می گفتند.

پس از سال 1342 وارد مسائل سیاسی و عضو هیئتهای موتلفه اسلامی شدم که بعدا بخاطر مراسم چهلم واقعه پانزدهم خرداد و در رابطه با مسئله ترور منصور دستگیر شدم.

گویا اتهام شما در پرونده عملیات بدر گرفتن فتوا از آیت الله العظمی میلانی است. لطفا در این خصوص بیشتر توضیح دهید.

خدمت اکثر مراجع که میرسیدیم از جواب قاطع ابا میکردند و به طور ضمنی میگفتند این کار ممدوح است منتها با این کیفیت که بخواهید رأس یعنی شاه را بزنید. شرایط مهیا نیست و هرج و مرج میشود، ما نیاز به مجوز قطعی داشتیم تصمیم بر این شد که به علت عدم دسترسی به امام به آیتالله میلانی که در ایران محل صدور حکم بعد از امام بودند مراجعه کنیم.

چرا آیت الله میلانی را انتخاب کردید؟

آن زمان حضرت آیت الله میلانی اولین شخصیت به نام روحانیت در داخل ایران بودند(2) که شاه ناگزیر به ایشان خیلی اهتمام داشت. ما هم به رفقا عرض کردیم که ما حاضریم راجع به مساله فتوا خدمت ایشان برویم. مدرسی یکی از افراد کادر نظامی بود که بعدا به چه صورتی درآمد بماند. گفتم شما ایشان را یا یک نفر را همراه من بفرستید که برویم خدمت حضرت آیت الله میلانی و آنجا از ایشان سوال کنیم و سوال را همانجا جواب بگیریم و بیاییم.

چرا مکتوب سوال نکردید؟

چون آن زمان مساله مکتوب خیلی سخت بود و حتی بزرگان حاضر نبودند جواب صحیح هم بدهند.

اگر ممکن است جزئیات حضورتان در مشهد خدمت ایشان را بفرمایید.

رفتیم خدمت ایشان، ما بودیم و ایشان فقط. من یادم هست ایشان تشریف بردند کنار حوض، جایی بود خنک، آنجا نشستیم و با هم صحبت کردیم. همینطور صحبتها را کردیم، تا اینکه گفتیم اگر گروهی یا شخصی پیدا بشود که منصور یا شاه را بتواند ترور کند، آیا اجازه می فرمائید شما؟

ایشان در مرحله اول از جواب صریح ابا کردند. بعد من عرض کردم ما فتوا از شما نمی خواهیم، لطفاً اگر میشود صریحاً بفرمایید که اگر ما برویم و این کار را انجام دهیم، آیا در نزد خدا مأجور هستیم و ثانیاً مسئولیتی بر گردن ما نیست که آن دنیا بخواهیم جواب دهیم؟ ایشان فرمودند: «اگر این کار بشود در مورد شخص منصور خیلی بجا و به مورد است و از نظر شرعی بسیار شایسته است، اگر کسی بتواند این کار را بکند، جزء واجبات است و باید بکند و به اطراف خسارتی کم بخورد» این جمله دقیقاً لفظ به لفظ ایشان است این جواب قاطع را که گرفتیم با توجه به صحبتهای حضرت امام حجت بر ما تمام شد. ما خوشحال به آقای مدرسی گفتیم خوب جوابت را گرفتی، بلند شو برویم.(3)

(1)مرحوم خاموشی خدمات بسیار دیگری نیز داشت که در این مصاحبه به آنها پرداخته نشده است. او یکی از پایه گذاران صندوقهای قرض الحسنه بدون ربا محسوب میگردد که دراین زمینه خدمات بسیار موثر فرهنگی و مردمی را ایفاء نموده است، از جمله دیگر اقدامات و فعالیتهای وی می توان به کمک به تاسیس مکتب نرجس در مشهد مقدس، نمایندگی دوره اول مجلس شورای اسلامی وعضو کمیته استقبال از امام اشاره نمود. ایشان با کوله باری از خدمات و مبارزات، در سال 1384 به رحمت ایزدی پیوست.

(2)آیت‏اللّه‏ میلانی، با پیام‏ها، نامه‏ها و اعلامیه‏هایی که خطاب به دولت وقت و ملت‏ها می‏فرستاد، نقش عمده‏ای در همراهی با امام و در هدایت و حرکت‏های مردمی برضد رژیم شاه به عهده داشت. ایشان در اعتراض به لایحه انجمن‏های ایالتی و ولایتی چنین نوشت: «وظیفه خود می‏دانم با استمداد حضرت بقیه اللّه ارواحنا فداء، برای سومین‏بار صریحا اعلام بدارم تصویب‏نامه دولت شما در مورد انجمن‏های ایالتی و ولایتی، با عدم رضایت شرط اسلام در انتخاب شوندگان و تبدیل قسم قرآن مجید به قسم به کتاب آسمانی، ملت مسلمان ایران و خاصه علمای اعلام را بی‏نهایت خشمگین ساخته است. تذکر می‏دهم به حکم موازین شرعی و احترام به افکار و معتقدات ملت مسلمان ایران، لازم است هرچه زودتر تصویب‏نامه مزبور را لغو و برای اطلاع عموم اعلام نمایند.» آیت‏اللّه‏ میلانی با همه اشتغالات خود در مسند مرجعیت و زعامت حوزه علمیه مشهد، هیچ‏گاه از مشکلات مردم و مبارزین غافل نشدند. برای نمونه می توان اشاره نمود که ایشان که در بازسازی مسجد هامبورگ آلمان نقش بسیار مؤثری ایفا کرده بودند، پس از آنکه برای شهید آیت الله دکتر بهشتی در خصوص پرونده موتلفه اسلامی احساس خطر کردند، در اعزام ‏ شهید مظلوم به آلمان با پوشش سرپرستی مسجد امام علی علیه‏السلام هامبورگ تلاش زیادی از خود نشان دادند. این اعزام البته برکات بسیار دیگری نیز داشت.

از جمله هوشیاری های ایشان در تذکرات و هشدارهایشان در خصوص برخی انحرافات در سخنان دکتر شریعتی است که سبب رنجش شریعتی و برخوردهای تند با ایشان می شود.حساسیت ساواک روی آیتالله میلانی پس از برخی مجوزهای شرعی ایشان علیه رژیم همچون حکم اعدام شاه و حسنعلی منصور، همراهی با طرح کودتای شهید قرنی و ... سبب شده بود که وی به شدت زیرنظر باشد و حتی یکبار پاکروان رئیس ساواک به مشهد رفته و با آیتالله میلانی صحبت کرده بود. اما با همه این کنترلها، اسناد منتشر شده در ساواک نشان میدهد که آیتالله میلانی پس از بسته شدن فضای سیاسی کشور در چند سال پایانی عمر خود در عین رعایت احتیاطات لازم، همچنان تلاشهایی در جهت برقراری ارتباط با انقلابیون داشته و در مواقع لزوم آنها را یاری میکرده است. وی در این مدت نامهنگاریهایی با مرحوم آیتالله طالقانی داشته و از موقعیت خود برای تخفیف مجازات زندانیان سیاسی بهره میگرفته است. همچنین او ارتباطات خود را با امام خمینی که به نجف تبعید شده بودند را قطع نکرد و مکاتباتی با معظم له داشتند.

این مرجع بزرگ در این مسیر به مرزهای جغرافیایی ایران بسنده نکرد و مبارزات خود را در مقیاس بین المللی دنبال نمود. برخی از مکاتبات و پیامهای این مرجع مجاهد به برخی سران و انجمنهای کشورهای خارجی، عبارتند از:

1 ـ مکاتبه با «جانسون» معاون اول رئیس جمهور آمریکا در جهت افشای سیاستهای استعماری و ضد دینی حاکمان ایران و دولت شاه.

2 ـ مکاتبه با انجمن برتراند راسل برای اعلام حمایت آن انجمن از زندانیان سیاسی ایران.

3 ـ مصاحبه با خبرنگاران خارجی و مجامع بین المللی در افشاگری نسبت به هیئت حاکمه ایران.

4 ـ مکاتبه و ارسال پیام به شیخ محمود شلتوت رئیس دانشگاه الازهر مصر در خصوص آتش زدن مسجد الاقصی در فلسطین.

5 – مکاتبه، ارسال پیام و همچنین اعطای وجوه نقدی به مرکز اسلامی هامبورگ زیر نظر آیت‏الله دکتر بهشتی.

6 - ارسال پیام به کنگره انجمن اسلامی دانشجویان اروپا.

سرانجام در روز جمعه، هفدهم مردادماه سال 1354، این اسوه فضیلت و پاکی چشم از جهان فانی فروبست و به خانه باقی شتافت و روح بلندش به عالم ملکوت پیوست. پیکر پاک آن مرد بزرگ در روز شنبه، هجدهم مردادماه پس از یک تشییع بی‏نظیر و با حضور شخصیت‏های بزرگ علمی و مذهبی و هزاران مؤمن عزادار، در جوار مرقد مطهر امام علی‏بن موسی الرضا علیه‏السلام به خاک سپرده شد.

در خاطرات برخی دیگر از مبارزین عضو موتلفه اسلامی نیز، اشاره هایی به دریافت تایید برای این حکم آمده است، برخی نیز از اجازه ایشان برای اعدام شاه خبر داده اند. به عنوان نمونه جلال الدین فارسی در خاطرات خود می گوید: شخصی را که از مرحوم آیت الله العظمی آقا سید هادی میلانی اجازه دریافت وجوه شرعیه داشت به مشهد فرستادم. آن مرحوم درباره شاه اجازه دادند و سفارش فرمودند که «برای توفیق در آن کار، بهتر است گلوله هایتان را به پیه خوک چرب کنید» حکمت توصیه شان را نفهمیدم ولی از فتوایشان بسیار خوشحال شدم.

شاید این توصیه ناظر به همجنس دانستن شاه و خوک بوده و در جهت بیان نظر ایشان در خصوص شدت مهدور الدمی شاه بوده است.

(3)همچنین جواد مقصودی می گوید: بعد که حکم اعدام این عزیزان صادر شد، نزد آیت الله میلانی رفتم. ایشان فرمودند: «من از این حضرات حمایت میکنم زیرا در بین مقامات لشکری و کشور نفوذ دارم». به ایشان عرض کردم: «صادق امانی را هم میخواهند شهید کنند، ایشان یک فرد برجسته ای هستند. از طرفی وی که منصور را ترور نکرده، آن سه نفر دیگر چرا باید اعدام شوند؟ شما اعتراض کنید اطلاعیه ای بدهید که این کار خلاف اسلام و قانون است». ایشان فرمودند: «شما بروید قم و از علمای قم نامهای بگیرید». بعد گفتم «شما اجازه می دهید برای خود شاه دست به کار شویم؟» گفت: «شما بروید بزنید، اجازهتان را میدهم.» یعنی جدای از آن مجوزی که به آقای خاموشی داده بودند، دوباره آیت الله میلانی این را گفتند که شما بروید بزنید، من اجازهتان را میدهم. این نقل واسطه ندارد و مستقیم به من گفتند. بعد گفتند پیش محمدعلی هم چیزی نگو. یک مقداری ملاحظه داشت که مطالب سیاسی نزد پسرش گفته شود.

https://shoma-weekly.ir/zhP1KB