«چادر من نه برای نشان دادن فقر در سریالهای کشورم است، نه لباس متهمان دادگاه و زندان.
چادر من تاج بندگی من، سند زهرایی بودنم را امضا میکند.
طعنهها دلسردت نکند بانو!
با افتخار در کوچههای شهر قدم بزن.»
انگار از بین دهها پیامکی که از دوست و آشنا به اقتضای ایام فاطمیه و یا به آمدن بهار برایم ارسال شده بود این یکی دلچسبتر از بقیه بود، هم از این باب که در بین وانفسای تحرکاتی که به شکلهای گوناگون و در جریان جنگ نرم دشمن علیه حجاب و به خصوص چادر صورت میگیرد، تازه و بدیع بود و هم از این سو که در نوع خودش حرکتی بینظیر و جهادی در عرصه فرهنگ به حساب میآمد که البته متوجه شدم با هزینه شخصی عدهای از دختران جوان که دلسوزانه در میدان ایستادهاند، شکل گرفته است حالا چه بخواهد این پیام برای عدهای تنها یک بار خوانده شود و سپس عامدانه از صندوق ورودی پیامکها برای رهایی از عذاب وجدان! حذف شود و یا اینکه مخاطب تصمیم بگیرد قطع کننده حلقه نبوده و او هم سهمی در این حرکت مردمی داشته باشد.
به هرحال حالا که سهم حجاب و عفاف در بودجه سالی که هنوز تازه نفس است برابر با هیچ تعریف شده است و مقوله پوشش تنها به حیاط خلوتی برای جولان هر ازگاهی متولیان امور فرهنگی آن هم در زمانی که تب تابستانی پوشش اوج میگیرد مبدل شده است. سهم ما از این مقوله بسیار مهم که حیات و سلامت جسمی و روحی جامعه در گرو حفظ آن توسط عموم مردم است باید بیش از اینها باشد و به ویژه جامعه زنان با شناخت از ابعاد گوناگون این مسئله و آسیبشناسی آن و تلنگر به مسئولین و متولیان امر آن عزم ملی و مدیریت جهادی که در زمینه فرهنگی مدنظر امام خامنهای است را محقق کنیم خواه این حرکت یک جنبش پیامکی در ظاهر ساده اما پرمغز باشد و خواه فعالیتی از جنسی دیگر که با همکاری و وحدت عمومی در سراسر جامعه تاثیر مطلوبی از خود برجای بگذارد.