این موضوع در کشور ما و باتوجه به صدور فرمان عمل و اقدام برای تحقق اقتصاد مقاومتی بیش از پیش احساس میشود، البته نباید از نظر دور داشت که این مهم بهمعنای پرداختن زنان به هر اشتغالی و به بهانه پویایی اقتصاد نیست؛ بلکه اقتصاد تولید محور و با اتکا به توان بومی مورد توجه اقتصاددانان قرار دارد، از همین رو است که به جرأت میتوان گفت زنان میتوان سهم عمدهای از کارآفرینی را به خود اختصاص دهند، به عبارت بهتر از طریق کارآفرینی به شکلی کاملا مستقیم در چرخه تولید حضور داشته و فعالیتشان در نهایت منجر به درآمدزایی و تولید شود.
اما در لابهلای تمام اخباری که حکایت از توجه همه افراد مسئول و جز آن به موضوع اقتصاد مقاومتی در هفتهای که گذشت داشت، انتشار آماری مبتنی بر نرخ اشتغال زنان نسبت به مردان حرف و حدیثهایی را از سوی طیفی خاص به همراه داشت بر اساس آماری که مرکز آمار ایران آن را اعلام کرد: نرخ بیکاری زنان در فصول مختلف سال 1394 همواره دو برابر مردان بوده است. نرخ بیکاری مردان در چهار فصل سال گذشته به ترتیب 9، 8.9، 9، 10.2 درصد و برای زنان 19.9، 19.2، 18.9 و 19.7 درصد ثبت شده است، آنچه مسلم است در این آمار به صرف داشتن شغل به قضیه نگریسته شده است و کیفیت مشاغلی که زنان با حفظ شأن و جایگاه خود قادر به فعالیت در آن هستند در نظر گرفته نشده است، به هرترتیب مشاغلی مانند فروشندگی، منشیگری و اموری از این دست که در چرخه تولید تأثیر چندانی ندارد و بیش از هرچیز این روزها در قالب ژستی برای اشتغال زنان به حساب میآید نهتنها در تولید، بلکه در اقتصاد مقاومتی نیز نقشآفرین نخواهد بود؛ به عبارت بهتر با پذیرش نرخ حضور کمتر زنان در مشارکت اقتصادی کشور باید نسبت به ایجاد بسترهای مناسب برای حضور زنان در جریان اقتصاد مقاومتی اقدامات لازم را به عمل رسانید.
نقش دولت در تقویت مشاغل خانگی، کارآفرینی و حمایت از طرحها و برنامههای بانوانی که فعالانه در عرصه اقتصاد مقاومتی حرفی برای گفتن دارند میتواند نرخ مشارکت زنان را در اقتصاد افزایش دهد و به هرحال باتوجه به اینکه بنا به یک نظریه جهانی، نرخ مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی تعیینکننده بخشی از توسعه است ریلگذاری صحیح در این مسیر میتواند چشماندازی مناسبی را مقابل دید تمام جامعه قرار دهد و از سوی دیگر عدم اتکا به سرمایهگذاری خارجی که این روزها در سایه دوران پسابرجام بیش از همیشه در خفا و آشکارا به چشم میخورد به خودی خود میتواند سرمایهها را در داخل کشور متمرکز کند و این تنها از طریق مدیریت صحیح دولت و مشارکت مردم و بهویژه زنان بهعنوان محرک اجتماع امکانپذیر خواهد بود.
البته نباید از نظر دور داشت که در کنار تمام این مسائل اتکا به نقش محوری زنان در اقتصاد خانواده نیز میتواند در تحقق اقتصاد مقاومتی مؤثر واقع شود؛ این سخن به این معنا است که زنان از طریق مدیریت خرج و برج خانه، پرهیز از اسراف، بازگشت به سبک زندگی اصیل ایرانی- اسلامی و... میتوانند ابتدا در سطح خانواده و سپس در گستره جامعه اسلامی نقشآفرین باشند، در حقیقت تأکید بر نقش زن در خانواده و اجتماع برای تحقق اقتصاد مقاومتی موضوعی است که نباید از نظر دستاندرکاران اقتصاد مغفول بماند.
*کارشناس مسائل اقتصادی