اندیشه

کسروی؛ متجددی غریق در انحرافات

محمد اکبرزاده- احمدکسروی یکی از عناصر مطرح روشنفکری، نه تنها در دوره خود بلکه بخشی مهم از جریان روشنفکری ایران بود که بی عنایت به فرهنگ خودی و با مدد از بیگانه درپی تغییر وضع موجود برآمد. تداوم این خط، تجدد اسلام ستیزانه بود که در معرکه مشروطه، سرعت یافت و در واپسین مرحله آن، حامل ایدئولوژی شاهنشاهی شد و ایدئولوژی ناسیونالیسم شوونیستی توسط تئوریسین های عصر تجدد پا گرفت. احمد کسروی یکی از همان متجددین بود. بی اغراق او سهم عمده ای در نشر بی دینی و سست ایمانی در دوره خود داشت.
 
دوران پس از مشروطه
فضای بعد از مشروطه، رویکرد روشنفکری دوره رضا شاه همچون اسلاف خود در نیم قرن قبل، تحت تاثیر نظم گفتاری اورینتالیستی غرب بود.گفتمانی که در طول قرون 18 و 19 از سوی فلاسفه و روشنفکران مغرب زمین، همچون مونتسکیو، هگل، مارکس و انگلس منتج به باورهای مشترک شده بود و بربریت، احساساتی بودن و هستی غیر عقلانی، شیطان زدگی و خرافه پرستی را از ویژگی های مشترک جوامع شرقی رقم زده بود. بدنبال بحران هویتی ایران در قرن (13 ق)، یکی از عکس العمل های این جریان، پذیرش آن دسته از آرائی بود که خود غربی ها آن را جهانشمول، تبلیغ می کردند. این پذیرش درپس هژمونی اقتصادی، سیاسی غرب بر کشوری ضعیف همچون ایران قرار داشت. تقابل با سیطره فرهنگی غرب نیز رویکرد دیگری است که در آن مقطع تاریخی از یاران بسیار کمتری برخوردار بود. نظام گفتاری اورینتالیستی آنچنان غالب بود که روشنفکران عرب و ترک را زودتر از ما به عکس العمل مقلدانه وا داشت. طهطاوی و طه حسین در جهان عرب از سرآمدان این حرکت اند.جنبش تنظیمات در عثمانی، نهضت ترکان جوان وظهور آتاتورک برآمده از چنین الهاماتی بود. فضایی که در ایران با آثار روشنفکرانی همچون ملکم خان آغاز و در دوره رضاشاه به اوج خودرسید، شامل طیف وسیعی بود که در نقطه ای کاملا رنگ اومانیستی و دئیستی داشت و در نقطه دیگرالتقاط از اندیشه اومانیستی و عرفان شرقی را دارابود. برای نمونه، کسروی و قبل از او میرزا آقاخان کرمانی در این نقطه قرار داشتند(1)
کسروی، اندیشه ها و عملکرد
اندیشه‌های انحرافی ضدشیعی کسروی، از زمان طرح با عکس‌العمل‌هایی در سراسر ایران مواجه شد. غلام‌رضا سعیدی خراسانی از جمله کسانی است که با کسروی ارتباطاتی داشته است. حجت‌الاسلام سیدهادی خسروشاهی به نقل از ایشان می‌نویسد:«من در سال1312 در روزنامه‌ی شفقِ سرخ مقالاتی بر ضداروپایی‌گری به قلم احمد کسروی خواندم که بسیار برایم جالب بود. از بیرجند نامه‌ای به وی نوشتم و تاکید نمودم که برای نشر این قبیل اندیشه‌ها، باید نشریه یا مجله‌ای مستقل منتشر گردد. کسروی در پاسخ ضمن ارسال یکی دو تا از کتاب‌هایش نوشت که به زودی مجله‌ی پیمان را منتشر خواهد ساخت و از من هم دعوت به همکاری کرد. پیمان در سال 1313 منتشر شد و من هم مقالاتی در زمینه‌های اسلامی ترجمه و به آن می‌فرستادم که چاپ می‌شد. تا آن‌که من به تهران آمدم و او عاشقانه از اسلام صحبت می‌کرد و یک بار هم مرا برای افطار دعوت کرد ... اما وقتی دو سال بعد، انحرافاتی درمجله پیمان و پرچم و نشریات وی دیدم، روزی به سراغ وی رفتم و پس از مباحثاتی که دیدم تاثیری ندارد، به او اخطار کردم که هذا فراق بینی و بینک. و از او جدا شدم. کسروی دچار خودگنده‌بینی شد ... عضویت در انجمن علمی سلطنتی لندن، انجمن پطروگراد و انجمن علمی واشنگتن، او را سخت مغرور کرد. شذوذاتی هم خود داشت که دچار آن انحراف بزرگ شد و آن ظلم را بر اسلام و تشیع روا داشت...» (2)کسروی بجز روزنامه ها، هفته نامه ها و ماهنامه هایی چون پیمان با 99 شماره، پرچم با 25 شماره،هفته نامه پرچم با 7 شماره و دو هفته نامه پرچم با12 شماره، بیش از هفتاد جلد کتاب نوشت. او بیشتر کتب خود رادر فاصله سالهای 1312 ش تا 1324 ش انتشارداد. غالب آثار او در سال 1357 ش یعنی پس ازگذشت چهار دهه مجددا در سطح وسیعی به چاپ رسید. رژیم شاه در مقابله با موج انقلاب اسلامی سعی کرد از مطالب ضدمذهبی او استفاده کند. همچنین نام کسروی در شمار «دین سازان قرن بیستم» نیز آمده است؛ چرا که وی با نظریه پردازی و ادعای اصلاح گری در فرهنگ و دین ، مریدانی نیز به دست آورد. مرحوم جلال آل احمد در «خدمت و خیانت روشنفکران» یکی از پاتوق های روشنفکری (جدا از دین) عصر رضاخان را «باهماد آزادگان» می داند که ناشی از تفکرات کسروی و به همت وی پا گرفته بود . تا به آنجا کسروی به دین سازی اشتهار یافت که آل احمد از روش و منش وی در پاتوق های روشنفکری آنچنانی ، به سومین بازی که همان «کسروی بازی» است اشاره کرده است. گرچه او از هیچ توهینی نسبت به مقدسات شیعه واهمه‌ای نداشت، اما شکایت مردم مسلمان و متدین در سالهای 1316-1324 به مقامات مسئول دادگستری نیز هیچ اثری در کاهش اقدامات وی نداشت، این در حالی است که بر اساس قانون اساسی مشروطیت، هرگونه توهین به اسلام و مذهب شیعه جرم محسوب شده و مجرم باید توسط قانون دستگیر و محاکمه شود اما دادگستری و حکومت نه تنها معترض کسروی نشدند، بلکه در دوران خفقان که هر صدا و ندائی در گلو خفه می‌شد و افرادی چون عبدالرحمن فرامرزی و علی دشتی در کسوت سانسورچی دستگاه، هر کلمه و جمله مطبوعات و نوشته‌ها را با ذره‌بین دقت می‌کردند، آثار کسروی منتشر شد و حتی به زبان‌ عربی نیز ترجمه شدند. شهید سید مجتبی نواب صفوی ، از نجف برای مناظره و بحث به تهران آمد و در جلسات کسروی شرکت کرده و با او به بحث نشست. کسروی، به دلیل اخلاق تند و غرورش، به تحقیر سید پرداخت و از بحث با او امتناع کرد. بار دیگر سید، در مسیر منزل کسروی با وی به بحث و مجادله پرداخت. کسروی با تندخوئی و درشت‌گویی، سید و دوستانش را می‌راند. سید با کسروی گلاویز شد اما مأموران حکومت، کسروی را نجات دادند؛ شکایت نواب به دادگستری رفت. کسروی را به دادگاه کشاندند. متأسفانه دادگستری نه تنها توجهی به اعتراضات و شکایت شاکیان نکرد، بلکه به نوعی نیز دفاع از کسروی را پیشه گرفت. تنها راه حل برای شاکیان، اجرای حدودی بود که با فتوای مراجع تقلید نجف اشرف مسلم شده بود. یکی از اعضای فعال و معتقد فدائیان اسلام، در اسفند 1324 اجرای حکم کرد و به زندگی فردی خاتمه داد که منشأ اختلاف، تشنج، درگیری و توهین به مقدسات اسلام و تشیع بود.
پی نوشت ها: 1- دین و جهان، احمد کسروی ص18  2- مفخر شرق، غلامرضا سعیدی ص13-14


https://shoma-weekly.ir/Yoicc1