اندیشه

چه نیازی به حضور زنان و کودکان در واقعه کربلا بود؟

پیام رسانی و حراست بخصوص با حضرت زینب (س) بود که از عصر عاشورا به بعد تجلی پیدا می کند و تمام کارها از این پس به او واگذار می شود. این نقش مهم حضرت زینب(س) بقدری تاثیر گذار است که مقام معظم رهبری می فرمایند: گویی حسین(ع) دیگری بعد از عاشورا به نقش آفرینی می پردازد
حجت الاسلام علی تبریزی

یکی از سوالاتی که ممکن است در ذهن هر کسی که با واقعه کربلا آشنایی دارد خطور نماید این است که به راستی چه نیازی به حضور زنان و فرزندان بود؟ مگر امام نمیدانست که قرار است چه اتفاقی روی بدهد پس چرا راضی به اسارت آل الله شدند؟ چه اشکالی داشت که حضرت خانواده و فرزندان را به افراد مطمئنی مانند برادرشان محمد حنفیه یا پسرعمویشان ابن عباس و یا عبدالله بن جعفر همسر حضرت زینب (س) میسپردند؟

این سوالات یک پاسخ روایی مختصر دارد و یک پاسخ تفصیلی. ابتدا به روایت مورد نظر اشاره مینماییم. در واقع ابن عباس و محمد بن حنفیه هم در‌‌ همان زمان با این سوال مواجه شدند و به حضرت گفتند که اگر بر رفتن مصمم هستی لااقل خانواده را همراهت نبر.

پاسخ این سوال را امام جعفر صادق علیه السّلام در روایتی که در کتاب بحارالانوار آمده بیان فرمودند:

«آن شبى که امام حسین علیه السّلام تصمیم گرفته بود فرداى آن از مکه خارج شود، محمد بن حنفیه به حضور آن حضرت آمد و گفت: اى برادر! تو پیمان شکنى اهل کوفه را نسبت به پدر و برادرت میدانى. من میترسم از اینکه مبادا حال تو نظیر حال آنان شود. اگر صلاح میدانى در مکه اقامت کن، زیرا مقام تو در مکه از هر کسى بالاتر و منیعتر است.

امام فرمود: اى برادر! من میترسم یزید بن معاویه مرا در مکه معظمه که احرام امن خدا است غافلگیر نماید و به وسیله من حرمت و احترام خانه خدا از بین برود. محمد بن حنفیه گفت: اگر این خوف را دارى پس متوجه کشور یمن یا گوشه و کنار بیابانها شو، زیرا بدین وسیله احترام تو محفوظ خواهد بود و احدى دست بر تو نخواهد یافت. امام فرمود: در این باره فکرى خواهم کرد. هنگامى که سحر شد امام کوچ آغاز کرد و این موضوع به گوش محمد ابن حنفیه رسید. نزد امام حسین آمد و مهار ناقه آن حضرت را گرفت و گفت: اى برادر! آیا نه چنین است که به من وعده دادى درباره این مسافرت تجدید نظرى کنى؟ فرمود: چرا. گفت: پس چه باعث شد که به این زودى حرکت کردى؟ فرمود: وقتى از تو مفارقت کردم جدم پیامبر خدا را در عالم خواب دیدم که به من فرمود: یا حسین اخرج فان اللَّه قد شاء ان یراک قتیلا. یعنى یا حسین خارج شو! زیرا مشیت خدا این طور قرار گرفته که تو را کشته ببیند. محمد بن حنفیه گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» پس این زن و بچه را براى چه همراه خود میبرى، در صورتى که با این حال خارج میشوى؟ فرمود: جدم به من فرموده: «ان اللَّه قد شاء ان یراهن سبایا» یعنى مشیت خدا این طور قرار گرفته که ایشان را اسیر ببیند. محمد بن حنفیه به امام حسین سلام کرد و رفت. (لهوف، ص۹۴؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۶۴)

این روایت پاسخ شبهه فوق را بیان فرموده است. امام مظهر عبودیت مطلق و بندگی است، لذا بدون هیچ ناراحتی و چون و چرایی امر الهی را اجرا نمودند. و صد البته کار خداوند حکیم مبنا و دلایل حکمت آمیزی خواهد داشت. حالا ممکن است سوال شود خب کار امام قابل فهم است. لکن خداوند متعال چرا چنین امری را برای حضرت پسندیدند؟ قطعاً باید ببینیم تفسیر این پیام الهی چیست هرچند که به هر صورت ما فقط میتوانیم حکمت تدابیر الهی را از طریق آیات و روایات تفسیر نماییم اما واقعیت کامل و محض فقط در لوح محفوظ خواهد بود.

قیام مقدس امام حسین (ع) دو چهره یا به تعبیری دو بال دارد که بر اساس آن، کارها تقسیم شد: ۱- جانبازى، فداکارى و شهادت.

نقش اساسى زنان در وظیفه دوم، تبلور یافت. البته زنان در تربیت رزمندگان و تشویق آنان نیز نقش ایفا کردند؛ اما وظیفه اساسى آنان، پیام‏رسانى بود. پیام رسانی و حراست به خصوص با حضرت زینب (س) بود که از عصر عاشورا به بعد تجلّى پیدا مى‏کند و تمام کارها از این پس به او واگذار
مى
شود. این نقش مهم حضرت زینب (س) به قدری تاثیرگذار است که مقام معظم رهبری میفرمایند «گویی حسین (ع) دیگری بعد از عاشورا به نقش آفرینی میپردازد.»

چارلز دیکنز، نویسنده معروف انگلیسی میگوید: اگر منظور امام حسین (ع) جنگ در راه خواستههای دنیایی بود، من نمیفهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم میکند که او فقط به خاطر اسلام، فداکاری کرد.

شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی چنین مینویسد: «او در مقابل پیکر مطهر امام، کارى مى‏کند که دوست و دشمن به گریه در مى آیند؛ از امام سجاد (ع) و دیگر زنان و کودکان، پرستارى مى‏کند و در مقابل دروازه کوفه با سخنرانی خود، شجاعت على (ع) و حیاى فاطمه (س) را در هم مى آمیزد و خطابه هاى عالى علوى را به یاد مردم مى‏آورد و مردم کوفه را نسبت به کارى که انجام داده بودند، هشدار میدهد. این است زنى که اسلام مى‏خواهد. شخصیت رشد یافته اجتماعى در عین حیا و عفت و رعایت حریم.»

با ذکر مقدمههای فوق میتوان علل زیر را نیز در زمره دلایل همراهی خانواده امام حسین (ع) در حادثه عاشورا برشمرد:

- پیام رسانی: ضرورت حضور و نقش بازماندگان عاشورا، با بررسى و مطالعه در حکومت امویان بر شام، بیش از پیش روشن مى شود. شامیها اسلام خود را از زمان معاویه داشتند لذا هیچ زمینه ذهنی نسبت به اهل بیت ندارند ولی وقتی زنان و کودکان و خاندان رسول الله (ص) را با آن وضع دیدند و به واسطه سخنان حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) با این خاندان آشنا گردیدند ذهنیتشان به کلی دگرگون شد.

- بیاثرسازی تبلیغات دشمن: با حرکت منزل به منزل خاندان امام و خطبهها و روشنگرى هاى امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س)، تحریفات چندین دهه بنى امیه حتى در «شام» به عنوان مرکز خلافت دشمنان بیاثر شد.

- افشاى ماهیت ستمگران حاکم: ‏ خردسالان و زنان، که نه سلاح جنگى داشتند و نه توان رزم؛ ولى با قساوت بارترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم و هتک حرمت و آزردگى عواطف و احساسات قرار گرفتند. این عوامل در ابلاغ پیام و افشاى ماهیت حکومت یزید، کمتر از شهادت و جانبازى اصحاب نبود.

- نشان دادن حقانیت و عدم جنگ طلبی: فرض کنید امام با سپاهی جنگی و بدون خانواده به چنین سفری میرفت. در این صورت دشمن به راحتی ممکن بود که به آنان برچسب یاغی، مفسد و خارجی بزند و با تبلیغات وسیع به کلی آثار قیام را از بین برده و در تاریخ دفن کنند. اگر چنین میشد امروز نیز نامی از حسین بن علی (ع) در دنیا شنیده نمیشد.

- بازماندگان کربلا ضمن معرفی قیام سیدالشهدا و اهداف آن به احیای معارف و احکام الهی که به تدریج در کوفه و خصوصاً شام رنگ باخته بود پرداختند. اصرار آنان بر حفظ حجاب، حفظ خود از نامحرمان، جلوگیری از مورد تردید واقع شدن، جلوگیری از اختلاط زن و مرد، جزء اموری بود که به شهادت کتاب تاریخ طبری این کاروان به احیای عملی -و نه زبانی- آنها اقدام نمود.

- روح بزرگ امام: نشان دادن قدرت روحی امام که حتی در بحبوحه جنگ، فشار دشمن، جراحتهای زیاد، تشنگی و… از زن و فرزند خود غافل نمیشود و این نشانگر اوج روحی و کمال روحی امام است، که باید در چنان صحنههایی بروز کند.

- تربیت صحیح خانواده: در طرف مقابل نشان دادن راه مبارزه به تمامی مبارزان، که اگر خانواده خوب تربیت شد و خوب آموزش دید، در بحبوحه کار، همراه، همگام و هماهنگ با نهضت است. آثار همین درس بزرگ نهضت عاشورا را به خوبی میتوان در سالهای جنگ تحمیلی در بین مادران و همسران و خانوادههای شهدا مشاهده نمود.

- مبارزه زن و مرد نمیشناسد: آموزش اینکه دفاع از کیان اسلام و دفاع از عقیده و آرمان زن و مرد نمیشناسد و هرکس در حد توان خود میتواند در این امر مهم شریک باشد.

- سفری طولانی: از دلایل معنوی که بگذریم وقتی حضرت قصد سفری طولانی داشتند و به این زودی امکان رجوع به مدینه را نداشتند لذا لازم بود خانواده همراه ایشان باشند، چون این احتمال وجود داشت که حکومت وقت در پی تعرض و آسیب رساندن به خاندان وحی برآید.

- آخرین تیر و نماد مظلومیت امام: به قول بزرگان در روز عاشورا علی اصغر، نماد مظلومیت و آخرین پرچم امام حسین (ع) بود.

نکته پایانی اینکه حتی با وجود درنظر نگرفتن تمام آثار فراوان حضور خانواده امام در این سفر خصوصاً بعد از واقعه عاشورا و با فرض اینکه همراهی خانواده امام با وی هیچ نقش مثبتی در نهضت نداشته باشد باز بردن آنان قابل توجیه است، زیرا که آنان خودشان خواستار همراهی با حضرت بودند و چندین بار که در طول مسیر اعلام کرد که هرکس میخواهد برگردد هیچ یک از آنان چنین خواستهای را مطرح نکرد بلکه اگر در جاهایی امام میفرمود که همراهی آنان لازم نیست و میتوانند برگردند آنان ناراحت میشدند. حتی در کربلا و پس از آن هیچ یک نمیگفتندای کاش به چنین سفری نمیرفتیم. حتی غلام ابوذر هم به قدری وابستگی عاطفی به امام دارد که از آزادیاش خوشحال نمیشود و میگوید: سوگند به خدا شما را‌‌ رها نمیسازم تا خون سیاهم به خونهای شما در آمیزد. وقتی که یک غلام که همیشه خواستار آزادی است این چنین باشد، حساب دیگران و عشق و علاقهشان به امام روشن است. باید از امام درس مهربانی و مدیریت بیاموزیم که چنان با خانواده و کودکان مهربانی کرده که حتی در سختترین شرایط، حاضر نیستند او را تنها بگذارند.

https://shoma-weekly.ir/cHd2GN