زمانی که در باب وحدت حوزه و دانشگاه که به گفته رهبر معظم انقلاب "یکی از اساسی ترین و پیچیده ترین و عمیق ترین مسائل انقلاب است" سخن می گوییم ، باید به پرسش هایی بنیادین در این باره بیندیشیم و پاسخ های درخوری فراهم کنیم
نسیبه پورمحمدی- زمانی که در باب وحدت حوزه و دانشگاه که به گفته رهبر معظم انقلاب "یکی از اساسی ترین و پیچیده ترین و عمیق ترین مسائل انقلاب است" سخن می گوییم ، باید به پرسش هایی بنیادین در این باره بیندیشیم و پاسخ های درخوری فراهم کنیم.
شاید اولین پرسش درباره معنای وحدت باشد.
به تعبیر ایشان وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی: " وحدت در اهداف کلی، وحدت در کامل ساختن این ملت و این کشور و حرکت با یکدیگر و عبور در دو خط موازی، بدون اصطکاک با هم؛ یعنی هر دو، کار خودشان را بکنند؛ اما برای یک هدف و آن هدف، ساختن و کامل کردن ملت و کشور ایران است... یعنی وحدت در هدف. هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعه اسلامی پیشرفته مستقل، جامعه الگو، ملت شاهد - ملتی که مردم دنیا با نگاه به او جرأت پیدا کنند، تا فکر تحول را در ذهن خودشان بگذرانند و در عمل شان پیاده کنند - حرکت نمایند. وحدت حوزه و دانشگاه عبارت از این است که ما این دو کانون علمی، این دو مرکز تعلیم و تعلم را از لحاظ اخلاق حاکم بر آن ها، از لحاظ سیستم و سازماندهی حاکم بر آن ها، و از لحاظ برخی از محتواها به هم نزدیک کنیم... وحدت حوزه و دانشگاه یعنی روآوردن این دو به یکدیگر "
اما پرسشی که این نوشتار قصد بررسی آن را دارد اینست که برای این وحدت و نزدیکی اهداف ، اولین قدم را حوزه باید بردارد یا دانشگاه؟! یا به عبارت بهتر کدام یک متولی این وحدت هستند؟!
دانشگاه در کشور ما خشت اولش از حوزه علمیه و دین جدا نهاده شده بود و حوزه های علمیه هم در دوره هایی از واقعیت زندگی و حوادث دنیای خارج و تحولات عظیمی که به وقوع می پیوست، بیخبر ماندند و به یک سلسله مسایل فقهی و غالبا فرعی محدود شدند. مسایل اصلی فقه - مثل جهاد و تشکیل حکومت و اقتصاد جوامع اسلامی و خلاصه فقه حکومتی - منزوی و متروک شد و به مسایل فرعی و غالبا دور از حوادث و مسایل مهم زندگی، توجه بیشتری گردید... مراجعه به تاریخ معاصر نشان می دهد که یک عده روحانی آگاه و عالم و مصلحت بین و مصلحت شناس داشتیم که ارتباط شان را با دانشگاه ها مستحکم کردند، امثال شهیدمطهری و شهید دکتر مفتح. کسانی که حضورشان در دانشگاه و عملکرد روشن گرانه شان ، منشاء خیر و برکات بسیاری برای انقلاب اسلامی بود. روحانیونی که در دانشگاه ها عملا - قبل از قولا - کوشش کردند نمونه های کامل عالم دین و طلبه علوم دینی را به طلاب و دانشجویان و دانشگاهیان ارایه بدهند.
شاید بیراه نباشد اگر متولی این وحدت را حوزه های علمیه بدانیم اگرچه هر دو نهاد مسئول هستند در صراط مستقیمی قدم بردارند که در نهایت به جامعه الگو ختم میشود اما بی شک بار مسئولیت یک روحانی از یک دانشجو سنگین تر است. توصیه های مکرر رهبر به روحانیون و طلبه ها درباره پذیرایی با روی خوش از دانشجویان ، مدارا کردن، رفتن به میان جمع شان ، حرف زدن بالمشافهه و ساختن طرف مقابل، وقت گذاشتن و کار کردن و سواد کافی داشتن ، ملاحظه نیازهای فکری و فرهنگی دانشجویان و در نهایت عشق ورزیدن به این آرمان ، موید های این ادعاست.
البته ایشان نخستین گام در راه وحدت را تطهیر و پاک سازی این دو قلمرو علم و روحانیت، از هر آن چه با فرهنگ اصیل جامعه اسلامی ما بیگانه است می دانند . شاید در همین امر نیز مسئولیت تشخیص و پاکسازی با حوزه و علمای آگاه باشد حتی در زمینه تبادل امتیازات حوزه و دانشگاه هم نقش حوزه ها پر رنگ تر است.
دین مدار کردن دانشجوها و آشنا کردنشان با معارف اسلامی وظیفه روحانیون حوزه است، همان طور که به روز بودن و هم پای پیشرفت ها و تحولات دنیا جلو رفتن و از روش های نو بهره بردن و دوری از تحجر، از جمله وظایف شان است. امام خمینی (ره) با آگاهی کامل نسبت به واقعیت های تاریخی، راه حل مشکلات، بقاء استقلال و شعار نه شرقی و نه غربی در کشور را، در آمیخته شدن روشنفکران و تحصیل کردگان جدید، با دین و ایمان مذهبی و نیز آشناشدن روحانیون با پیشرفت های علمی جهان و تجربه ی روش های جدید ،می دانستند.
کاری که شهید مفتح در طول سال های حضورشان در دانشگاه به خوبی به انجام رساندند.
شاید اولین پرسش درباره معنای وحدت باشد.
به تعبیر ایشان وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی: " وحدت در اهداف کلی، وحدت در کامل ساختن این ملت و این کشور و حرکت با یکدیگر و عبور در دو خط موازی، بدون اصطکاک با هم؛ یعنی هر دو، کار خودشان را بکنند؛ اما برای یک هدف و آن هدف، ساختن و کامل کردن ملت و کشور ایران است... یعنی وحدت در هدف. هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعه اسلامی پیشرفته مستقل، جامعه الگو، ملت شاهد - ملتی که مردم دنیا با نگاه به او جرأت پیدا کنند، تا فکر تحول را در ذهن خودشان بگذرانند و در عمل شان پیاده کنند - حرکت نمایند. وحدت حوزه و دانشگاه عبارت از این است که ما این دو کانون علمی، این دو مرکز تعلیم و تعلم را از لحاظ اخلاق حاکم بر آن ها، از لحاظ سیستم و سازماندهی حاکم بر آن ها، و از لحاظ برخی از محتواها به هم نزدیک کنیم... وحدت حوزه و دانشگاه یعنی روآوردن این دو به یکدیگر "
اما پرسشی که این نوشتار قصد بررسی آن را دارد اینست که برای این وحدت و نزدیکی اهداف ، اولین قدم را حوزه باید بردارد یا دانشگاه؟! یا به عبارت بهتر کدام یک متولی این وحدت هستند؟!
دانشگاه در کشور ما خشت اولش از حوزه علمیه و دین جدا نهاده شده بود و حوزه های علمیه هم در دوره هایی از واقعیت زندگی و حوادث دنیای خارج و تحولات عظیمی که به وقوع می پیوست، بیخبر ماندند و به یک سلسله مسایل فقهی و غالبا فرعی محدود شدند. مسایل اصلی فقه - مثل جهاد و تشکیل حکومت و اقتصاد جوامع اسلامی و خلاصه فقه حکومتی - منزوی و متروک شد و به مسایل فرعی و غالبا دور از حوادث و مسایل مهم زندگی، توجه بیشتری گردید... مراجعه به تاریخ معاصر نشان می دهد که یک عده روحانی آگاه و عالم و مصلحت بین و مصلحت شناس داشتیم که ارتباط شان را با دانشگاه ها مستحکم کردند، امثال شهیدمطهری و شهید دکتر مفتح. کسانی که حضورشان در دانشگاه و عملکرد روشن گرانه شان ، منشاء خیر و برکات بسیاری برای انقلاب اسلامی بود. روحانیونی که در دانشگاه ها عملا - قبل از قولا - کوشش کردند نمونه های کامل عالم دین و طلبه علوم دینی را به طلاب و دانشجویان و دانشگاهیان ارایه بدهند.
شاید بیراه نباشد اگر متولی این وحدت را حوزه های علمیه بدانیم اگرچه هر دو نهاد مسئول هستند در صراط مستقیمی قدم بردارند که در نهایت به جامعه الگو ختم میشود اما بی شک بار مسئولیت یک روحانی از یک دانشجو سنگین تر است. توصیه های مکرر رهبر به روحانیون و طلبه ها درباره پذیرایی با روی خوش از دانشجویان ، مدارا کردن، رفتن به میان جمع شان ، حرف زدن بالمشافهه و ساختن طرف مقابل، وقت گذاشتن و کار کردن و سواد کافی داشتن ، ملاحظه نیازهای فکری و فرهنگی دانشجویان و در نهایت عشق ورزیدن به این آرمان ، موید های این ادعاست.
البته ایشان نخستین گام در راه وحدت را تطهیر و پاک سازی این دو قلمرو علم و روحانیت، از هر آن چه با فرهنگ اصیل جامعه اسلامی ما بیگانه است می دانند . شاید در همین امر نیز مسئولیت تشخیص و پاکسازی با حوزه و علمای آگاه باشد حتی در زمینه تبادل امتیازات حوزه و دانشگاه هم نقش حوزه ها پر رنگ تر است.
دین مدار کردن دانشجوها و آشنا کردنشان با معارف اسلامی وظیفه روحانیون حوزه است، همان طور که به روز بودن و هم پای پیشرفت ها و تحولات دنیا جلو رفتن و از روش های نو بهره بردن و دوری از تحجر، از جمله وظایف شان است. امام خمینی (ره) با آگاهی کامل نسبت به واقعیت های تاریخی، راه حل مشکلات، بقاء استقلال و شعار نه شرقی و نه غربی در کشور را، در آمیخته شدن روشنفکران و تحصیل کردگان جدید، با دین و ایمان مذهبی و نیز آشناشدن روحانیون با پیشرفت های علمی جهان و تجربه ی روش های جدید ،می دانستند.
کاری که شهید مفتح در طول سال های حضورشان در دانشگاه به خوبی به انجام رساندند.