اندیشه

چرا دیدگاه فوکو در باره ی انقلاب اسلامی سانسور می شود؟

دیدگاه‌های فوکو دربارۀ انقلاب اسلامی چرا تا این حد مغفول و بلکه مطرود مانده است و علی‌رغم آنکه وی از نزدیک شاهد انقلاب بوده است، بیشتر استادان علوم اجتماعی و علوم سیاسی و به‌ویژه جامعه‌شناسی انقلاب، دیدگاه‌های فوکو را نادیده می‌گیرند.
پرویز سلطانی- میشل فوکو (۱۹۲۶-۱۹۸۴) فیلسوف فرامدرن فرانسوى را باید بدون تردید، یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان قرن بیستم بهشمار آورد. او در روزهایی که در آمریکا جایگاه اسطورهای یافته بود و درباره قدرت و فلسفه داد سخن میراند؛ دوبار، از ۲۵ شهریور تا ۲ مهر ۱۳۵۷ و از ۱۸ تا ۲۴ آبان ۱۳۵۷ به ایران سفر کرد و در این سفرها، در تهران و قم و آبادان، با برخی از رهبران مبارزه و گروههای مختلفی که در انقلاب اسلامی دست داشتند ملاقات کرد. آنچه از اندیشههای فوکو دربارۀ انقلاب اسلامی در دسترس است، اولاً مجموعهای است مرکب از هشت مقاله که فوکو در سال ۱۳۵۷ و پس از سفر خویش برای روزنامه ایتالیایی کوریهرهدلاسرا نوشت و ثانیاً مصاحبهای است که دو تن از نویسندگان روزنامۀ «لیبراسیون» با او انجام دادهاند. اما نکتهای که تعجببرانگیز است اینکه دیدگاههای فوکو دربارۀ انقلاب اسلامی چرا تا این حد مغفول و بلکه مطرود مانده است و علیرغم آنکه وی از نزدیک شاهد انقلاب بوده است، بیشتر استادان علوم اجتماعی و علوم سیاسی و بهویژه جامعهشناسی انقلاب، دیدگاههای فوکو را نادیده میگیرند.

زمانی تعجب ما بیشتر خواهد شد که به موج گستردۀ سالهای اخیر برای «فوکوخوانی» و اقبال به ترجمه و گسترش دیدگاهها و آثار او توجه کنیم. آثار فوکو حتی اگر دربارۀ تطورات منتج به شکلگیری درمانگاه هم باشد مخاطب را به خود جلب میکند. حال اگر این متفکر دربارۀ ما ــ ایرانیان ــ مطلبی گفته یا نوشته باشد عقل حکم میکند که این مطلب باید برای ما بسیار جذاب، مهم و جدی باشد، اما چنین نیست!

جالب آنجاست که سرنوشت مشابه در‌‌ همان زمان در محافل روشنفکری غرب برای دیدگاههای فوکو دربارۀ انقلاب اسلامی رخ داد، این دیدگاهها نه تنها برخلاف اندیشههای دیگر فوکو با اقبال روبهرو نشد، بلکه او را آماج انتقادات اندیشمندان چپگرا یا راستگرای مدرن قرار داد. هرچند فوکو هیچگاه در برابر این هجمه تسلیم نشد و به انتقادات پاسخ گفت.

او برخلاف فیلسوفان اجتماعی بزرگ دیگر، نه دربارۀ تاریخ اروپای پیش از رنسانس مطلبی نوشته است، نه دربارۀ جغرافیای دیگر تمدنی و فرهنگی؛ بنابراین از این نظر نیز دیدگاههای فوکو دربارۀ انقلاب اسلامی در میان کل آثارش مهم و استثناییاند و درعینحال محک و آوردگاه برای آزمون بعضی از ویژگیهای ادعایی نظریۀ او که به عقیدۀ من فوکو از این آزمون پیروزمندانه بیرون آمده است. در این دیدگاهها چنانکه ذکر شد، برای فوکو «دیگری» به «ابژه» تبدیل نمیگردد؛ زیرا او خود نمیخواهد که در مقام «سوژه» ظاهر شود و این با کلیت پروژۀ او هماهنگ است.

ویژگیهای انقلاب اسلامی در دیدگاههای فوکو را شاید بتوان در پنج مفهوم زیر خلاصه کرد، مفاهیمی که از علت سانسور نظرات وی پرده برمیدارد:

۱_ انقلاب در وسیعترین معنای کلمه

یکی از ویژگیهایی که ‌‌نهایت شگفتی و درعینحال احترام را در فوکو سبب شد ویژگی مردمی و به عبارت بهتر همهگیری نهضت امام خمینی(ره) بود که در آن همۀ ملت متحد و یکپارچه حاضر بودند. «این رویداد انقلابی ارادهای مطلقاً جمعی را نمایان میکند... «ارادۀ جمعی» را هرگز کسی ندیده است و خود من فکر میکردم که ارادۀ جمعی مثل خدا یا روح است و هرگز کسی نمیتواند با آن روبهرو شود. نمیدانم با من موافقید یا نه اما ما در تهران و سرتاسر ایران با ارادۀ جمعی یک ملت برخورد کردهایم و باید به آن احترام بگذاریم».

فوکو، کوشیده است واقعیت انقلاب را در استقلال از فرایندهای دگرگونی اقتصادی و اجتماعی جامعۀ ایران قرار دهد؛ واقعیتی که در آن دین وحدتآفرین است، بیآنکه ایدئولوژی طبقۀ فرادست برای سرپوش نهادن بر تضادها باشد. این مدخلی است بر ویژگی دیگر انقلاب اسلامی در نظر فوکو که انقلاب اسلامی، با معیارهای چپ یا راست تجدد ناسازگار است و به کلی پدیدهای مدرن نیست.

۲_ ناسازگاری انقلاب با معیارهای چپ یا راست

فوکو در آغاز مصاحبه گفته است: «در آنچه در ایران روی داد چه چیزی وجود داشت که کم و بیش خشم مجموعهای از هواداران چپ یا راست را برانگیخت؟»

 فوکو در جای جای تحلیلهای خود، در کنار نفی وجود ویژگیهای متعارف انقلابهای مدرن در انقلاب اسلامی، تأکید کرده است که آنچه در ایران رخ میدهد، رویدادی خاص و منحصربهفرد است و اظهار کرده است که همین شاید عامل پریشانی ناظران خارجی وگاه پرخاشگری آنها میشود و البته مایه «تشویش» فوکو پس از بازگشت از ایران وقتی در برابر کسانی قرار میگیرد که از او تحلیلهایی براساس «واقعیتی پیشساخته» طلب میکنند.

او در جایی نیز بهطور مشخص به ویژگی خاص تاریخ ایران از «سپیدهدم تاریخ» تاکنون اشاره نموده است.

این جمله نیز در پایان مصاحبه خواندنی است: «ایرانیان با قیامشان به خود گفتند ــ و این شاید روح قیامشان باشد ــ ما بهطور قطع باید این رژیم را تغییر دهیم... ما باید همهچیز را در کشور، اعم از تشکیلات سیاسی، نظام اقتصادی و سیاست خارجی تغییر دهیم اما بهویژه باید خودمان را تغییر دهیم. باید شیوۀ بودنمان و رابطهمان با دیگران، با چیزها، با ابدیت، با خدا و ... کاملاً تغییر کند و تنها در صورت این تغییر ریشهای در تجربهمان است که انقلابمان انقلابی واقعی خواهد بود. من فکر میکنم که در همینجاست که اسلام ایفای نقش میکند.»

۳_ انقلاب مردم ایران اساساً «اسلامی» است

این نکته جان کلام فوکو دربارۀ انقلاب ایران است. او افزون بر ذکر صفات سلبی انقلاب ایران، به صفت ثبوتی آن که همانا طلب عمومی اسلام و بازگشت معنویت به سیاست است، نیز اشاره کرده است. «شما چه میخواهید؟... از پنج مخاطب من چهار نفر جواب میدادند: «حکومت اسلامی»». دو بُعد از این انقلاب نشان میدهد که مردم ایران طالب اسلاماند: «نخست به حرکتی میاندیشند که به نهادهای سنتی جامعۀ اسلامی در زندگی سیاسی نقشی دائمی خواهد داد.» و دوم طالب جنبشی هستند «که از راه آن بتوان عنصری معنوی را داخل زندگی سیاسی کرد. کاری کرد که این زندگی سیاسی مثل همیشه سد راه معنویت نباشد، بلکه به پرورشگاه و جلوهگاه و خمیرمایۀ آن تبدیل شود». در اینجا فوکو تشیع را چه از نظر نهادی (اشاره به استقلال روحانیت از قدرت و وابستگی آن به مردم) و چه از نظر محتوایی (نظریۀ امامت، آموزۀ شهادت و عاشورا و مهدویت، ماهیت غیرظاهرگرایانه و ضدتارک دنیایی و پتانسیل اینجهانی و اجتماعی تشیع) مفهوم بنیادی انقلاب میپندارد. ارزیابی او از جایگاه بیمانند «رهبر اسطورهای شورش ایران»، «امام خمینی(ره)» نیز در همین چهارچوب است. رویارویی او با رژیم پهلوی درواقع رویارویی دو الگوی سیاسی سکولار و دینی است: «وضع سیاسی ایران ظاهراً در گروی یک نبرد تن به تن عظیم میان دو هماورد با همۀ نشانههای معهود و دیرینه است: شاه و قدیس». فوکو خواستۀ ملت ایران را چنین شرح داده است: «پایان وابستگی، از میان رفتن پلیس (ساواک)، توزیع مجدد درآمدهای نفتی، تعقیب عوامل فساد، فعال شدن اسلام، یک شیوۀ زندگی جدید، روابط جدید با غرب، با کشورهای عرب، با آسیا و ...» و در ادامه گفته است: «و از اینجاست نقش شخصیت آیتالله خمینی که پهلو به افسانه میزند. امروز هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسی، حتی به پشتوانۀ همۀ رسانههای کشورش نمیتواند ادعا کند که مردمش با او پیوندی چنین شخصی و چنین نیرومند دارند».

۴_انقلاب اسلامی حرکتی ارتجاعی و متحجرانه نیست

این نکته اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا دیگرانی همزمان با فوکو به ماهیت مذهبی انقلاب ایران اعتراف کردند، اما به همین دلیل نتوانستند برای آن ارزشی تاریخی قائل شوند و بنابراین آن را نوعی حرکت ارتجاعی دانستند. فوکو با چنین اندیشهای سخت مقابله کرده است. او معتقد است که اتفاقاً طرح نوسازی پهلوی است که کهنه و پوسیده شده و شاه است که «صد سال دیر آمده است».

از نظر او مذهب برای ایرانیان چیزی بیش از اطاعت قوانین شرع بود؛ «پس باید گفت که اسلام در آن سال ۱۹۷۸م افیون مردم نبوده است، دقیقاً ازآنرو که روح یک جهان بیروح بوده است».

احتمالاً همین نکتۀ اخیر سبب شده است که فوکو این انقلاب را زمینهساز تحولی در مقیاس جهانی بداند که با بازگشت معنویت به سیاست همراه است؛ آنچه «امکان آن پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت» در غرب از دست رفته و در غیاب آن، سیاست به معنی مدرن کلمه متولی ساخت نظامات جهانی قدرت گردیده است و در برابر خود هیچ نیروی مقاومی را نمییابد، بنابراین اقبال فوکو به تجربه «جستجوی معنویت سیاسی» در ایران و نفرت او از «سیاست» و مردان سیاست به معنی مدرن کلمه، سبب میشود که فوکو به انقلاب اسلامی به منزلۀ سرآغاز نوعی شورش بزرگ جهانی چشم بدوزد و این ویژگی دیگر انقلاب اسلامی در منظر اوست.

۵_طلیعۀ تحولی بنیادی در مقیاس جهانی

گویی فوکو، که اصولاً فیلسوف محدودیت و قدرت است و با بدبینی یا به عبارتی تیزبینی خاص خود همه چیز را در پرتو صورت همهجایی و گریزناپذیر اقتدار مدرن تعبیر میکند، اینبار مجذوب نیروی عظیم و فناناپذیری شده است که امکان شورشی فراگیر علیه اقتدار نظم جهانی تجددی را فراهم میکند. نیرویی که یکپارچه، جامعهساز و دورنگر است و نه تنها قابلیت انهدام نظم موجود را دارد، بلکه هیأت نظم جدیدی از بنیاد متفاوت در تقدیر اوست.

 «وقتی از ایران آمدم سؤالی که همه از من میکردند این بود: «این انقلاب است؟»... من جوابی نمیدادم، اما دلم میخواست بگویم: نه، به معنی ظاهری کلمه، انقلاب نیست؛ یعنی نوعی از جا برخاستن و بر پا ایستادن نیست، قیام انسانهای دست خالیای است که میخواهند باری را که بر پشت همۀ ما و بهویژه بر پشت ایشان، بر پشت این کارگران نفت و کشاورزان مرزهای میان امپراتوریها، سنگینی میکند از میان بردارند: بار نظم جهانی را. شاید این نخستین قیام بزرگ ضد نظامهای جهانی باشد».

منابع:

سیدحسین شهرستانی، مقاله فیلسوفی که ما را شناخت، نشریه زمانه، شهریور ۱۳۹۰.

میشل فوکو، ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند؟ ترجمه حسین معصومی همدانی، انتشارات هرمس، ۱۳۸۶

جعفر خوشروزاده، میشل فوکو و انقلاب اسلامى، فصلنامه اندیشه انقلاب اسلامى، شماره۸ و7                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                     

https://shoma-weekly.ir/VHcaLD