دربی هفتاد و پنجم فوتبال ایران نیز برگزار شد تا جماعتی که مدتها برای تماشای این بازی انتظار کشیده و رویاپردازی کرده بودند، یکسره مغبون شوند!
شاهین تهرانی- دربی هفتاد و پنجم فوتبال ایران نیز برگزار شد تا جماعتی که مدتها برای تماشای این بازی انتظار کشیده و رویاپردازی کرده بودند، یکسره مغبون شوند! این داربی هم، به زشتی و بی ارزشی اکثر شهرآوردهایی بود که تاکنون در پایتخت برگزار شده است. فاقد جذابیتهای فنی – فوتبالی و سرشار از زشتیهای حاشیهای!
برتری فنی نسبی سرخها به حریف دیرینهشان اگرچه در نیمه اول باعث ایجاد دو، سه موقعیت خطرناک نصفه و نیمه شده بود، اما در نهایت نتوانست باعث جذابیت فوتبالی بازی شود و تماشاگران را راضی به خانههایشان بفرستد. مهمترین اتفاقی که در این بازی رخ داد، پرتاب سنگ و گوجه و اشیای دیگر به داخل زمین بود که در نیمه دوم توسط آبی دوستان آغاز شد و به وسیله قرمزدوستان ادامه یافت!
این اتفاق زشت، تلخیهای بازی غیر جذابی که میلیاردها تومان هزینهاش شده بود را صد چندان کرد و به همه ما نشان داد که هنوز هیچ چیزی – حتی اندکی – به بار فرهنگی تماشاگران فوتبالمان اضافه نشده است!
فوتبال ما زمانی میتواند حرفهای باشد که تمام عناصر دخیل در آن ابعاد حرفهایگری را رعایت کنند و بی شک یکی از مهمترین و حیاتیترین عناصری که در دایره فعالیتهای فوتبالی حضور دارد تماشاگری است که اصولاً فوتبال و لیگ به خاطر وجود آن برگزار میشود. آیا این عنصر کلیدی، توانسته که در طول یازده دوره برگزاری لیگ حرفهای فوتبال ایران، بیاموزد که چگونه باید حرفهای بود و اسیر حاشیههای آماتوریسم نشد؟
داربی تهران، با همه حساسیتها و جذابیتها و حاشیههایش به هیچ وجه در حد و اندازههای داربیهای حساسی چون ال کلاسیکو و... نیست، اما در هیچ کدام از آنها خبری از اتفاقاتی چون سنگ پرانی و فحاشی نیست؟
تفاوت هواداران ما با تماشاگران آنها چیست که در استادیوم آزادی این اتفاق زشت و دوست نداشتنی رخ میدهد و در نیوکمپ و سانتیاگو برنابئو خبری از این مسایل نیست؟ آیا وقت آن نرسیده که بیش از پیش روی مسائل فرهنگی تماشاگران فوتبالمان حساس شویم و برایش هزینه کنیم؟ چون حکایت مشکل «فرهنگی» ورزش همچنان باقی است! و مشکل اول ورزش کشورمان«فرهنگی» است نه علمی! متأسفانه برخی از مسئولین وعوامل اجرایی و ورزش به جای حرکتهای فرهنگی، خودشان چالشهای فرهنگی ایجاد میکنند و ما چارهای نداریم جز این که اخلاق را وارد ورزش کنیم.
برتری فنی نسبی سرخها به حریف دیرینهشان اگرچه در نیمه اول باعث ایجاد دو، سه موقعیت خطرناک نصفه و نیمه شده بود، اما در نهایت نتوانست باعث جذابیت فوتبالی بازی شود و تماشاگران را راضی به خانههایشان بفرستد. مهمترین اتفاقی که در این بازی رخ داد، پرتاب سنگ و گوجه و اشیای دیگر به داخل زمین بود که در نیمه دوم توسط آبی دوستان آغاز شد و به وسیله قرمزدوستان ادامه یافت!
این اتفاق زشت، تلخیهای بازی غیر جذابی که میلیاردها تومان هزینهاش شده بود را صد چندان کرد و به همه ما نشان داد که هنوز هیچ چیزی – حتی اندکی – به بار فرهنگی تماشاگران فوتبالمان اضافه نشده است!
فوتبال ما زمانی میتواند حرفهای باشد که تمام عناصر دخیل در آن ابعاد حرفهایگری را رعایت کنند و بی شک یکی از مهمترین و حیاتیترین عناصری که در دایره فعالیتهای فوتبالی حضور دارد تماشاگری است که اصولاً فوتبال و لیگ به خاطر وجود آن برگزار میشود. آیا این عنصر کلیدی، توانسته که در طول یازده دوره برگزاری لیگ حرفهای فوتبال ایران، بیاموزد که چگونه باید حرفهای بود و اسیر حاشیههای آماتوریسم نشد؟
داربی تهران، با همه حساسیتها و جذابیتها و حاشیههایش به هیچ وجه در حد و اندازههای داربیهای حساسی چون ال کلاسیکو و... نیست، اما در هیچ کدام از آنها خبری از اتفاقاتی چون سنگ پرانی و فحاشی نیست؟
تفاوت هواداران ما با تماشاگران آنها چیست که در استادیوم آزادی این اتفاق زشت و دوست نداشتنی رخ میدهد و در نیوکمپ و سانتیاگو برنابئو خبری از این مسایل نیست؟ آیا وقت آن نرسیده که بیش از پیش روی مسائل فرهنگی تماشاگران فوتبالمان حساس شویم و برایش هزینه کنیم؟ چون حکایت مشکل «فرهنگی» ورزش همچنان باقی است! و مشکل اول ورزش کشورمان«فرهنگی» است نه علمی! متأسفانه برخی از مسئولین وعوامل اجرایی و ورزش به جای حرکتهای فرهنگی، خودشان چالشهای فرهنگی ایجاد میکنند و ما چارهای نداریم جز این که اخلاق را وارد ورزش کنیم.