اندیشه

پرومته، هوشنگ شاه و پیدایش اساطیری آتش

تفاوت ادبیات غرب با شرق، از شکل‌گیری دو تمدن متفاوت آغاز شده است.

دکتراسدالله بادامچیان - تفاوت ادبیات غرب با شرق، از شکل‌گیری دو تمدن متفاوت آغاز شده است. بطور مثال ادبیات اساطیری یونان با ادبیات اساطیری ایران دو گونه هستند.
در پیدایش آتش.
فردوسی برگرفته از ادبیات کهن پارسی، می‌گوید که هوشنگ شاه در راندن ماری که در کوهستان به او حمله کرده بود سنگی بر او افکند سنگ آتش‌زایی در زمین بود سنگ شاه بر آن سنگ خورد و جرقه‌ای پرید و در برگهای خشک اطراف سنگ آتش زد و مار گریخت.
هوشنگ شاه را شگفتی در گرفت و آتش را گرامی داشت و آن دو سنگ برگرفت و در کار آتش افروختن بکار برد.
این روایتی اساطیری از فرهنگ ایران است. که با واقعیت وحقیقت آمیخته و از خیال‌گرایی دوری گزیده است.
***
در یونان برای پیدایش آتش، افسانه‌ای زیبا پرداخته است که بیانگر ابعاد فرهنگ آن روزگار یونانی است که پایگاه اصلی و نهاد اساسی فرهنگ غرب است.
«پرومته از خدایان میانی یونان، که فرزند اورانوس، خدایی در آسمان‌هاست و بدور از دسترسی انسان و رب‌النوعی بی مرگ و نمیرا می‌باشد. آتش را که در جمع و اختیار خدایان بود از آنها دزدید و چون نمی توانست آن را به زمین بیاورد «راز آتش» را به انسان خاکی آموخت.
خدایان این کار را برنتابیدند و زئوس – خدای خدایان یونانی – پرومته را محاکمه کرد و حکم داد که وی در تمام زندگانی جاودانه اش باید دچار عذابی سخت باشد.
او را درکوههای اطراف دریای خرز، در تنهایی کامل به زنجیر بستند. تا گرمای کوهستان و سرمای آن پرومته را برنجاند و تنهایی روحش را رنجی گران دهد.
زئوس علاوه بر این شکنجه سخت و مستمر ودائمی عقابی را مأموریت داد که هر روز به سراغ پرومته رودو در حملات سخت و همراه با خشونت و فریاد با ناخن‌های تیزش سینه پرومته را  بدرد و جگرش را بیرون آورده در برابر چشمان دردآلوده وی بخورد.
زئوس تقدیر کرد که هر روز سینه پرومته بهم آید و جگری نو در اندامش بروید تا در روز بعد عقاب دگربار او را شکنجه‌ای چنین مخوف دهد.
پس از زمانی دراز، هرکول – مظهر قدرت اعلای انسان در زمین – و البته نمونه انسان – خداگونه و توانمند فرهنگ اساطیری غرب (یونان) که بر این ستم‌خدایان آگاه شد به پاس خدمت پرومته در تقدیم دانش آتش به انسان به کوهستان رفت و عقاب را کشت و زنجیر خدای خدایان  بر دست و پای پرومته را باز کرد و او را نجات داد و پرومته پس از آن در زمین ماند.
***
این داستان که پرداخته ذهن غربی یونانی است، گرچه حکایت بی‌عدالتی خدای خدایان یونانی است و داستانی شگفت از بیرحمی و خودخواهی خدایان است و بیانی است از فرهنگ حاکم بر اندیشه و فضای اجتماعی یونانیان باستان و تاریخ گونه‌ای از شورش داخلی خدایان و استبداد آنان و در نهایت روایتی است از مقابله انسان با خدایان، به شیوه یونانی و جریان زمینگیر شدن خدای رانده از آسمانها و آرزوی بیمرگی و خواست جاودانگی، اما از نظر هنری زیبا پرداخته شده است و راز ماندگاری آن نیز همین ذوق بکار رفته است با اینکه هیچ انسانی، آن را باور ندارد.
***
اما آنچه در داستان پیدایش آتش در تقریر دو فرهنگ ایران و یونان پنهانی است تفاوت پرفاصله دو فرهنگ است که با اندک تأملی در آن برای هر کس آشکار می‌شود.
در فرهنگ اساطیری ایران، پیدایش آتش امری اتفاقی و طبیعی و منطبق با عقل و خرد و دانش انسانی است و هیچ مورد افسانه‌ای و تخیلی در آن وجود ندارد نه هوشنگ شاه، تقدسی خداگونه دارد و نه آتش، که آتش از برخورد سنگ آتش‌زنه با سنگ دیگر پدید آمده و می‌آید.
اما در داستان پردازش فرهنگ اساطیری یونان، آتش پدیده‌ای خدایی و در اختیار خدایان است. خدایان انحصاری آن را برای خود می‌خواهند، خدایان زاده ای بدون بیان انگیزه‌اش در داستان، این پدیده انحصاری خدایان را به انسانها می‌شناساند.
این خدای خدایانزاده، دزدی می‌کند آن هم دزدی از خدایان، خدایان که مطلع می‌شوند او را به محاکمه می کشانند.
خدای خدایان آنچنان از این خیانت پرومته که فرزند خدای بزرگی بنام اورانوس است خشمگین می‌شود که مجازاتی سخت و خوفناک و دایمی برای پرومته در نظر می‌گیرد. هیچ یک از خدایان هم شفاعتی، اعتراضی ندارد بلکه همانند فرهنگ حاکم بر نبردگاههای گلادیاتورهای رومی، تاکید بر اجرای مجازات و شکنجه دارند. پرومته در میان کوهها به زنجیر بسته می‌شود تا حتی کوچکترین حرکتی نداشته باشد. عقاب که موجودی زمینی است، جگر این خدای خدایان آسمانی را می درد و جگر او را می‌خورد.
بعد در خیال‌پردازی داستانی غیر باورانه ای، هر روز این بی جگر سینه شکافته، جگری نو برایش ساخته می‌شود تا فردا در رنج و عذاب و شکنجه، با دریده شدن سینه اش، بیرون کشیده شود و تکه و پاره گردد و او با چشمانش ناظر بر این ماجرای دردآلود باشد با این همه هیچ یک از خدایان ترحمی بر این خدازاده در بند نمی‌کند و بالاخره این انسان نیرومند اساطیری یعنی هرکول است که دلش به رحم می‌آید و سراغ پرومته می رود.
هرکول هم نمی‌رود که پرومته را آزاد کند تا برود بلکه با خشونت عقاب مأمور خدای خدایان را می‌کشد و در این آزادی پرومته هم باز خونریزی حکایت می‌شود.
و بعد معلوم نیست چرا خدای خدایان، زورش به هرکول که علیه حکم ا و شورش داشته  و علیه پرومته‌ای که از حکم ابدی خدای خدایان گریخته هیچ اقدامی نمی‌نماید.
و در نهایت این داستان چه تحلیل هایی از نظر جامعه شناسی غرب و یونانی، و روانشناسی اجتماعی و میزان پذیرش خرافات در افکار عمومی و بهره‌گیری استعمار فرهنگی از این اساطیر داشته است؟
***
جالب است که روشنفکران غربزده در چند دهه غربزدگی در ایران مست و مدهوش این اساطیر شده‌اند و پرومته برای آنان مظهر چهره‌هایی است که خدمت بزرگی به بشر انجام می‌دهند اما بجای پاداش، مستوجب محکومیت و مجازات‌های سنگین می‌شوند!
بیداری ملت ما به ویژه روشن‌اندیشان مستقل‌الفکر، در نهضت امام خمینی(ره) باعث شد که این اساطیر خرافاتی، بتدریج از جامعه فرهنگی ایران رخت بربندد هر چند هنوز اینجا و آنجا گاه اشاراتی به این توطئه ها به چشم می‌آید.

https://shoma-weekly.ir/Az0ivZ