اندیشه

پروتستان اصلی را انقلاب اسلامی در برابر غرب ایجاد کرد

انقلاب ما آمد تا اثبات کند نه‌تنها می‌توان و می‌شود، بلکه بایست زندگی را بر مدار آموزه‌های شرع اداره نمود و حق حاکمیت مطلق تنها از آنِ خداست. اعتراض یا پروتستان انقلاب ما برخلاف پروتستان مسیحی تحت تاثیر یهود و نظام‌های استکباری دنیا قرار نگرفت و بالعکس یک تنه در مقابل همه آنها قد علم کرد. این مقابله به قدری برای صهیونیسم بزرگ بود که از آن به نبرد نهایی یا آرماگدون یاد نمودند. نفوذ روزافزون تفکر ظلم ستیز شیعی تحت مدیریت انقلاب اسلامی ایران حتی بر مسیحیان و غیرمسلمانان و ناتوانی غرب و صهیونیسم در مقابله با این سیل خروشان، آنها را بر آن داشت تا به فکر ایجاد انحراف در مسیر حرکت و رشد انقلاب اسلامی بیفتند. لذا به صراحت اعلام کرده و می‌کنند که مصمم به تغییر فرهنگ و باورهای جامعه فعلی ایران هستند.
علی تبریزی- یکی از سوالاتی که مطرح میشود این است که آیا پروتستان اسلامی کاری عقلایی و منطقی است؟ آیا بهتر نبوده و نیست که جهشی همچون پروتستان مسیحی در اسلام نیز رخ میداد؟ برای رسیدن به پاسخ این سوالات ابتدا باید پروتستان و علت آغاز آن را شناخت و سپس ایده پروتستان اسلامی ریشهیابی شود. با بیان این دو موضوع پاسخ سوالات فوق کاملا روشن خواهد شد.

پروتستان نقطه آغاز اعتراض به برخی انحرافات مسیحیت بود. مارتین لوتر این اعتراض را بنا نهاد و بهتدریج تبدیل به یک مکتب فکری شد. پروتستان از پروتست بهمعنای اعتراض گرفته شده است. پروتست سومین مذهب از مذاهب سهگانه مسیحیت بعد از کاتولیک و ارتدوکس است. البته پروتستان بیش از اینکه مذهب باشد یک حرکت اجتماعی-مذهبی بوده که برای پارهای اصلاحات در مسیحیت و با شعار بازگشت به کتاب مقدس کلید خورد. البته ناگفته نماند که انحرافات کلیسای کاتولیک مشهود بود. برای مثال فروش بهشت در ازای پول و دریافت مالیات سنگین و آزار مخالفان و انحرافات دیگر موجب شد که مارتین لوتر در سال 1517 م با انتشار اعلامیهای 95 مادهای اعتراض خود را رسما بیان کند.

آنچه روشن است رابطه یهود و پروتستان است. دستاورد پروتستان برای یهود بسیار ویژه است؛ زیرا جایگاه آنها در جامعه ارتقا یافت. توجه لوتر به یهودیت آنقدر بود که او ذیل رسالهاش با نام «مسیح، یک یهودیزاده شد» میگوید: «یهودیان خویشاوندان خداوند ما (عیسی مسیح) هستند، برادران و پسر عموهای اویند. روی سخنم با کاتولیکهاست اگر از اینکه مرا کافر بنامند خسته شدهاند بهتر است مرا یهودی بخوانند!»

البته رابطه پروتستان با یهودیت فقط به این علاقه قلبی محدود نشد و آنها رویکرد انسانمحوری را در برابر خدا محوری از یهود به ارث بردند. یعنی مطابق اومانیسم دینی محوریت را از خداوند به انسان تغییر جهت دادند. البته در خود پروتستان هم افراطیگری نفوذ کرد؛ به گونهای که آنها را پیوریتین نامیدند. در دایره المعارف یهود درباره پیوریتانیسم مینویسد: «پیوریتانیسم که ساختار هنجارهای اخلاقی آن کاملا منطبق با تورات است بهعنوان یهودیگری انگلیسی نامیده میشود.» آنها جز نخستین مهاجران انگلیسی سرزمین جدید آمریکا بودند و جالب اینکه قصد داشتند نام «نیواسرائیل» را بر آنجا بگذارند! در حقیقت دور از ذهن نیست که بگوییم استحاله مسیحیت و ایجاد انشعاب در آن اگر با نظر مستقیم یهود آغاز نشده باشد (که این ادعا هم بعید نیست) ولی مطابق خواست آنها ادامه یافت. لذا نتیجه نهایی این انشعاب چنین شد که تنها دو دین با اعتقاد به منجی آخرالزمان باقی ماندند: یهود و تشیع؛ یهود به مرکزیت اسرائیل و به شکل صهیون و تشیع به مرکزیت ایران.

اگر پروتستان تنها به معنای اعتراض در نظر بگیریم میتوان گفت انقلاب اسلامی ایران پروتستانی بود که پایههای عصر مدرنیته کاذب و سلطه عقاید افراطی و استعمارگرایانه غرب را به لرزه درآورد. در عصری که به مردم تلقین کرده بودند فقط با تکنولوژیهای جدید میتوان زندگی دنیا را اداره کرد، انقلاب ما آمد تا اثبات کند نهتنها میتوان و میشود، بلکه بایست زندگی را بر مدار آموزههای شرع اداره نمود و حق حاکمیت مطلق تنها از آنِ خداست. اعتراض یا پروتستان انقلاب ما برخلاف پروتستان مسیحی تحت تاثیر یهود و نظامهای استکباری دنیا قرار نگرفت و بالعکس یک تنه در مقابل همه آنها قد علم کرد. این مقابله به قدری برای صهیونیسم بزرگ بود که از آن به نبرد نهایی یا آرماگدون یاد نمودند. نفوذ روزافزون تفکر ظلم ستیز شیعی تحت مدیریت انقلاب اسلامی ایران حتی بر مسیحیان و غیرمسلمانان و ناتوانی غرب و صهیونیسم در مقابله با این سیل خروشان، آنها را بر آن داشت تا به فکر ایجاد انحراف در مسیر حرکت و رشد انقلاب اسلامی بیفتند. لذا به صراحت اعلام کرده و میکنند که مصمم به تغییر فرهنگ و باورهای جامعه فعلی ایران هستند.

برخلاف مقابله نظامی که به عامل بیرونی وابسته است این حرکت و تغییر جز از درون خود انقلاب و توسط نیروهای داخلی امکانپذیر نبود. به اظهارات زیر با دقت توجه نمایید تا مشخص شود ایده پروتستان اسلامی از کجا و توسط چه کسانی کلید خورده است:

- جیمز بیسکاتوری در گزارش شورای روابط خارجی آمریکا نوشت: «ظهور طبقه روشنفکر در ایران که آموزشهای مدرن را دیدهاند و با علوم غربی و سنتهای اسلامی تا حدودی آشنا هستند بخشی از یک حرکت فراگیرتر جهت متلاشیکردن اقتدار جمهوری اسلامی است.»

- عبدالکریم سروش نیز قبل از این ادعا کرد میخواهد فهم نوینی از اسلام عرضه کند و این امر را در گرو (اصلاح دین) و تعقیب پروژه پروتستانیسم اسلامی میدانست و در جلسه محرمانه خود با سیاستگذاران وزارت امورخارجه آلمان گفت: «موضع کنونی طیفی از سیاستمداران کشور در قیاس با اوایل انقلاب تعدیل و تا حدود قابل ملاحظهای منطقی شده است. سیاست غربگریزی کور مقاطع اولیه انقلاب اینک با رویآوری به فلسفه غرب به مرزکشی آگاهانه بین هویت اسلامی و غرب تبدیل گشته است.»

- روزنامه گاردین در بهمن ماه سال 1374 و پس از این اظهارات سروش در تیتر یک خود نوشت:

«لوتر ایرانی پایههای اسلام را به لرزه در آورده است!»

- در همین ایام مجید تهرانیان از رابطان برجسته سازمان سیا گفت: «من فکر میکنم اگر طرز تفکر سروش گسترش بیابد، رفتهرفته مسئله ولایت فقیه مورد تجدیدنظرهای جدیدی قرار خواهد گرفت و نتایج سیاسی مهمی در پی خواهد داشت.»

- رئیسجمهور دوره اصلاحات هم چنین گفت: «برای اینکه بتوانیم بمانیم و پیشرفت کنیم راهی جز راه غرب نداریم و راه غرب یعنی پذیرش خرد غربی!»

- در اردیبهشت سال 1381 یورگن هابرماس فیلسوف آلمانی به میزبانی مهاجرانی به ایران آمد. او برای نخستین بار از محمد مجتهد شبستری بهعنوان گزینه مقبول غربیها رونمایی کرد. هابرماس در منزل کدیور با خاتمی هم دیدار کرد. سپس در ملاقات خصوصی با حجاریان، مجتهد شبستری، علیرضا بهشتی، مهاجرانی و... با کمال وقاحت از آنها پرسید: «برای استقرار سکولاریسم، اصلاحطلبان تا کجا پیش خواهند رفت؟ مخالفت شما با ادغام دین و دولت تا چه حدی جدیست؟»

- مجتهد شبستری در سال 85 از سلک روحانیت جدا شد و چهار ماه قبل از انتخابات سال 88 گفت: «پیامبر (ص) وظیفهشان دعوت مردم به سمت خدا بوده و در همین وظیفه خود عصمت داشتهاند؛ اما از نظر انجام گناهان نمیتوان عصمت برایشان در نظر گرفت!» برآمد این تفکر ایجاد جریاناتی در سال 88 بود که به باور غربیها میتوانست پروتستانیسم اسلامی شکل بگیرد. با کنار هم قراردادن گفتههای فوق و تحرکات و سخنان مرتبط دیگر مشخص میشود که غرب بهدنبال القای پروتستانیسم اسلامی بوده و هست تا روح استکبارستیزی را از گفتمان شیعی بگیرند و نهایتا یک جسم بی جان از اسلام باقی بماند. هرچند که خداوند متعال پاسخ این گروه را به زیبایی داده است:

«مى‏خواهند نور خدا را با دهانهایشان خاموش سازند، ولى خداوند جز این نمى‏خواهد که نور خود را به کمال برساند، هرچند کفّار، ناراحت باشند.» (آیه 32 سوره توبه)

https://shoma-weekly.ir/s9TJBp