ورزش

والیبال کاملا موفق و فوتبال نسبتا ناموفق

کارشناسانی که اصرار دارند فوتبالی‌ها باید از والیبالی‌ها الگو بگیرند و از آن‌ها بیاموزند، فراموش کرده‌اند – یا ترجیح می‌دهند فراموش کنند! – که فضای فوتبال و والیبال، تعداد و نوع افراد حاضر در آن، سطح و میزان حاشیه‌های آن‌ها و از همه مهم‌تر اقبال اجتماعی و به تبع آن بودجه‌ای که صرف هر کدام می‌شود، قابل مقایسه نیستند و استفاده از راهکاری که به اوج والیبال منجر شده، ممکن است فوتبال را به نابودی کامل برساند!
شاهین تهرانی - چه زیباست تماشای دستهای بلندی که از آسمانی مسقف برای مردمی بلند پرواز افتخار میچینند! چه زیباست دیدن چشمهای نمناکی که ناباورانه - و خیره – میپرسند: واقعاً ما دو بار قهرمان ۹ (دوره جهان را شکست دادیم؟ چه زیباست تبلور غروری ملی را به چشم دیدن و چه چشمنواز است افتخار کردن مردمی به فرزندان برومند و قهرمانشان!

وقتی سروقامتان والیبال ایران برای ما از شاخههای بلند درخت مبارزه شادمانی میچینند، کودکانه به هوا پرتاب میشویم و دوست داریم این حس ابدی باشد. کیست که از تماشای اهتزاز پرچم زیبای کشورش به خود نبالد؟ نیست و اگر هست نفسش بریده باد! کیست که پیشرفتی شگرف در بعدی ملی را به چشم خود ببیند و لذت نبرد؟ نیست و اگر هست مباد!

والیبال ایران از حضیض به اوج رسید؟

این یک جمله ادبی یا کلیشهای دستمالی شده و تکراری نیست. این واقعیتی غیر قابل انکار است که تمام همنسلان ما میتوانند بر آن صحه بگذارند. والیبالی که زمانی بزرگترین آرزویش گرفتن یک ست از کره و ژاپن و چین بود، حالا بالاتر از همه هم قارهایهایش برای صعود در ردهبندی مدعیان جهانی تلاش میکند و اگر به همین منوال پیش برود – که انشاءالله میرود! – در سالهای آتی هم نگاهی به قهرمانی جهان خواهد داشت!

والیبال ما این موفقیت دوست داشتنی و غرور آفرین را مدیون زحمات همه آنهایی است که در طول این سالها با اتخاذ سیستم و تاکتیکهای مدیریتی صحیح و استفاده از نیروهای اجرایی مخلص و کاربلد، گام به گام پیش رفتند و حالا در چند قدمی قله هستند. خدایشان اجر دهد!

آیا «موفقیت» نتیجهای است که با در پیش گرفتن یک الگوی خاص حاصل میشود و اگر چنین است آیا میتوان از فرمول موفقیتی خاص، در فضاهای دیگر هم استفاده کرد و‌‌ همان نتیجه را گرفت؟ برای مثال آیا میتوان فرمول موفقیت یک کارخانهدار را در گلکاری جلوی منزل استفاده کرد و به موفقیت رسید یا حتی در موقعیتهای مشابه، آیا میتوان از فرمولی که موفقترین پرورش دهنده گل سرخ دنیا، برای گلهای منحصر به فردش در پیش گرفته برای موفقیت یک باغدار که در حال پرورش درختان سیب است سود برد؟!

مسلم است که نه! فرمول موفقیتهای خاص – همانگونه که از خاص بودنشان معلوم و مشهود است! - صرفاً برای‌‌ همان موضوع نوشته شدهاند وتقلید کورکورانه از آن حاصلی جز شکستی مفتضحانه برای کپی کارها در بر ندارد!

حکایت والیبال کاملا موفق و فوتبال نسبتا ناموفق ما هم دقیقاً به همین شکل است! کارشناسانی که اصرار دارند فوتبالیها باید از والیبالیها الگو بگیرند و از آنها بیاموزند، فراموش کردهاند – یا ترجیح میدهند فراموش کنند! – که فضای فوتبال و والیبال، تعداد و نوع افراد حاضر در آن، سطح و میزان حاشیههای آنها و از همه مهمتر اقبال اجتماعی و به تبع آن بودجهای که صرف هر کدام میشود، قابل مقایسه نیستند و استفاده از راهکاری که به اوج والیبال منجر شده، ممکن است فوتبال را به نابودی کامل برساند!

درست مثل خانه خان باجیهای سنتی فامیل که در نشستهای عالمانهشان ! داروهای خود را با آن دیگری شریک میشوند و برای پادرد آن یکی فلان قرصی که دکتر به تازگی برایشان نوشته و موثر بوده را توصیه میکنند! غافل از اینکه در بروشور همه داروها نوشته شده: «این دارو برای بیماری فعلی شما تجویز شده از معرفی و مصرف آن در شرایط مشابه خودداری کنید.» اینکه از موفقیت دیگران الگویی بسازیم برای موفق شدن خودمان، اولین و دمدستیترین تفکری است که مسلما زودتر از هر اندیشه دیگری به ذهن میرسد. اما فراموش نکنیم که عاقبت اغلب کپیکارها چندان هم خوشایند و دوست داشتنی نبوده است! خودمانیم، تا به حال کدام کپی به کیفیت اصلی خودش از آب در آمده که حکایت فوتبال ما این بشود؟!

https://shoma-weekly.ir/MqyK05