انسان موجودی اجتماعی است و در کنار سایر همنوعانش به صورت دسته جمعی زندگی می کند. بقا و تداوم زندگی اجتماعی در گرو وجود پیوندی نیرومند میان آحاد جامعه از طریق محبت، تفاهم و احترام متقابل است. از این رو، آدمی در زندگی اجتماعی خود ناگزیر است آنچه را که از مردم انتظار انجام آن را دارد، خود مقید به رعایت آن باشد و با مردم آن گونه رفتار کند که توقع دارد با وی رفتار شود. اگر راستی و درستی را خوش دارد، وفاداری و پایبندی به عهد و پیمان را می پسندد و دوست دارد جان، مال و آبرویش محترم باشد. اگر از بخل و کینه و حسد دیگران نسبت به خودش بیزار است و از مردم انتظار خیرخواهی و احسان دارد و دوست دارد دیگران اعمال او را حمل به صحت کنند و به او خوشبین باشند، اگر تعدی و تجاوز دیگران به حقوقش را هر چند اندک باشد زشت و نکوهیده می داند و حتی وقتی در صف نانوایی، آرایشگاه، اتوبوس، بانک، صندوق فروشگاه و غیره به نوبت او تجاوز می شود، زبان به اعتراض می گشاید و خلاصه اگر متوقع است دیگران به حقوق او احترام گذارند و برایش ارزش قائل شوند، خود نیز باید در این امور پیشقدم بوده و حقوق دیگران را محترم شمارد و ارزش آنان را حفظ کند. قرآن کریم، انجام ندادن وظایف اجتماعی را از سوی فرد، همراه با انتظار انجام آن از سوی اجتماع، نکوهش فرموده و آن را نشانه بیخردی انسان میداند و میفرماید: «آیا مردم را به نیکی وامی دارید و خود را فراموش می کنید در حالی که کتاب خدا را تلاوت می کنید. آیا عقل خود را به کار نمی گیرید؟
پس باید دانست که جامعه بر عهده هر یک از اعضای خود حقوقی دارد که همگی به ادای آن موظفند و عمل به آنچه آدمی، خود انتظار انجام آن را از دیگران دارد پایینترین درجه آن است. ازامام صادق (ع) درباره حق مؤمن بر مؤمن سؤال شد، آن حضرت فرمود: کمترین میزان حقوق برادرت بر تو آن است که آنچه را برای خودت دوست می داری برای او نیز دوست بداری و آنچه را برای خودت نمیپسندی، برای او نپسندی.