اندیشه

هرچه دعا کردم 50 تومانم 500 تومان نشد!

یکی از طلاب به من رسید و از من ۵ تومان قرض خواست. این دفعه نیز گفتم خدا کریم است. اکنون که این آقا معطل است؛ کار او را راه بیندازم. پول را به او دادم. چون مقداری جلوتر رفتم؛ یکی دیگر از همشهری‌های خود را دیدم. پس از مصافحه و احوال‌پرسی موقع خداحافظی، پولی در دست من گذاشت و رفت. چند قدم جلوتر رفتم نگاه کردم دیدم ۵۰ تومان است. ناگاه یاد این آیه شریفه افتادم که «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها». دیدم بار اول ۵ ریال داشتم. چون به یک نیازمندی قرض دادم؛ ۵۰ ریال خدای کریم رساند و چون ۵۰ ریال را قرض دادم؛ خداوند کریم در عوض ۵۰ تومان یعنی درست ده برابر رسانید.
آقای مجتهدی تهرانی نقل می میکند که آیتالله حاج میرزا علی مشکینی فرمودند: در ایامی که تحصیل میکردم یک روز ۵ ریال بیشتر پول نداشتم. روزی در خیابان راه میرفتم یکی از طلاب به من رسید و گفت: ۵ ریال داری به من قرض بدهی؟ با خود گفتم: اگر این پول را به او بدهم خود بی پول میمانم؛. ولی با خود فکر کردم که کار این بنده خدا را راه میاندازم؛ خداوند کریم است. پول را به او دادم. چند قدمی که رفتم؛ یکی از همشهریهای من، از اهالی مشکین شهر به بنده رسید؛ با هم مصافحه کردیم. موقع خداحافظی پولی در دست من گذاشت و رفت. چون نگاه کردم؛ دیدم ۵ تومان است.

باز یکی از طلاب به من رسید و از من ۵ تومان قرض خواست. این دفعه نیز گفتم خدا کریم است. اکنون که این آقا معطل است؛ کار او را راه بیندازم. پول را به او دادم. چون مقداری جلوتر رفتم؛ یکی دیگر از همشهریهای خود را دیدم. پس از مصافحه و احوالپرسی موقع خداحافظی، پولی در دست من گذاشت و رفت. چند قدم جلوتر رفتم نگاه کردم دیدم ۵۰ تومان است. ناگاه یاد این آیه شریفه افتادم که «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها». دیدم بار اول ۵ ریال داشتم. چون به یک نیازمندی قرض دادم؛ ۵۰ ریال خدای کریم رساند و چون ۵۰ ریال را قرض دادم؛ خداوند کریم در عوض ۵۰ تومان یعنی درست ده برابر رسانید.

https://shoma-weekly.ir/7aopAB