نسل جوان ما اگر بخواهد از شر اضلال این روشنفکرهاى اسمى در امان بماند و دین راستین اسلام را پاک و همانطور که نازل بر پیامبر اکرم(ص) شده است از منابع اصلی فرا بگیرد، باید یا شخصا مراجعه به این منابع نماید یا به اسلامشناسان؛ یعنى آنها که در مکتب اهل بیت علیهمالسلام و با غور و بررسى در این دو منبع اسلام را آموختهاند ـ رجوع نماید.
اصحاب پیامبر اکرم و اهل بیت معصومش علیهمالسلام از ایشان سوالهای اعتقادی بسیاری پرسیدهاند که دلیل آن اهمیت اینگونه مسائل و دغدغه درستبودن عقاید بوده است. یکی از راههای اطمینان بهدرستی عقاید، عرضه عقاید و معارف دینی به محضر معصومان علیهمالسلام است. درواقع شخص در عرضه عقاید خود به محضر معصومان علیهمالسلام خواستار اصلاح عقاید غلط و تایید عقاید درست و تکمیل آنها است. در جوامع حدیثی در مواردی میبینیم، شخصی محدث و عالم که با احادیث اهلبیت علیهمالسلام آشنا است و عقاید خود را از معصومان علیهم السلام اخذ کرده، اعتقاداتش را به محضر امام زنده خود عرضه میکند. درواقع چنین فردی درصدد ازبینبردن احتمال بسیار ضعیف عدم مطابقت عقایدش با آموزههای دینی و بهمنظور حصول اطمینان قلبی از دین و معارف و عقاید دینی است.
قطع این مرحله بىهمرهى خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهى
کسانى که عمر خود را در مسیرهاى دیگر و اشتغال به غیر آنچه در مکتب اهل بیت علیهمالسلام تبلیغ و تدریس مىشود گذرانیدهاند، خودشان به این مطلب مىرسند که نمىتوانند محصول بعض اشتغالات خود را به خدا و پیغمبر نسبت دهند. مکتب انبیا و مکتب قرآن و وحى و امام باقر و صادق(ع) را زرارهها و ابان بن تغلبها و محمد بن مسلمها و عمارها و اصبغها و حذیفهها و ابوذرها مىشناسند، نه دیگران. هیچگاه شنیده نشده است که یک نفر پیش مثل یعقوب ابن اسحاق کندى رفته باشد و به او عرض دین کرده باشد. یعقوب بن اسحاقها هم اگر بخواهند عرض دین کنند، فقط باید به پیغمبر و امام و روایت احادیث آنها عرض نمایند.
عرض دین توسط حضرت عبدالعظیم(ع)
از جمله شخصیتهاى بزرگى که دین خود را عرض بر امام زمان خود نمود ابوالقاسم عبدالعظیم بن عبدالله بن على بن الحسن بن زید بن السبط الاکبر الامام ابى محمد الحسن المجتبى(ع) است. این بزرگوار یکى از اعاظم ذریه رسول و فرزندان مرتضى و بتول ـ صلواتاللّه علیهم أجمعین ـ و از شخصیتها و معارف علماى اهل بیت و بزرگان صحابه حضرت جواد و حضرت هادى علیهماالسلام و محارم اسرار ائمه است. از جمله روایاتى که دلالت بر فضل و علم این شریف بزرگوار دارد، روایتى است منقول از حضرت هادى(ع) که به یکى از شیعیان رى مىفرماید: «هرگاه مشکل شد بر تو چیزى از امر دین تو در ناحیه خودت سوال کن از آن از عبدالعظیم بن عبدالله الحسنى و از من به او سلام برسان.»
از اینکه چنین شخصیتى در مقام عرض دین خود برآمده است، اهمیت تصحیح عقاید اعم از آنچه واجب الاعتقاد است یا فراتر و بیشتر از آن است معلوم مىشود. بنابراین باید هرکسى مطابقبودن عقاید خود را با کتاب و سنت احراز نماید.
جایی که عقاب پر بریزد!
در موقفى که مثل حضرت عبدالعظیم حسنى با آن همه علم و آگاهى از کتاب و سنت و با عقایدى که صد درصد و به یقین جزمى و قطعى به آنها معتقد بوده است، باز لازم مىداند که این عقاید را حضور مبارک امام عرضه بدارد تا از امام تصدیق و امضاى صحت آن عقاید را دریافت نماید، دیگران و خصوص امثال این حقیر بهطریق اولى باید به عرض دین خود مبادرت کنند و براى اطمینان بیشتر و بیشتر نهفقط به یک نفر، بلکه به اشخاص متعدد از رجال عالم به قرآن و حدیث و معارف اهل بیت علیهمالسلام و آنهایى که علمشان را از آن بزرگواران گرفته، عرضه بدارند. باید در این میدان با کمال تواضع و فروتنى کالاى عقیدتى خود را به عرض خبرگان مورد اعتقاد و عالم به صحیح و ناصحیح و کامل و ناقص آن برسانیم.
ادب تسلیم در برابر مقام ولایت
نکته ادبى و اخلاقى که از این حکایت عرض دین باید از این سید شریف جلیل حسنى آموخت، پرهیز از غرور به علم و مقام علمى است. مبادا که انسان به علم خود و به چند کلمه اصطلاح مغرور شود. ادب ممتاز و ارزشمند دیگرى که در جریان این عرض دین از حضرت عبدالعظیم ظاهر مىشود، تسلیم بىچون و چراى آن شخصیت والا در مقابل مقام ولایت و حجت خدا است که باید از آن درس آموخت. حضرت عبدالعظیم در سلسله نسب و انتساب به امامین همامین حسنین علیهماالسلام، به دو واسطه از امام على نقى علیهالسلام نزدیکتر است؛ زیرا امام هادی(ع) در نسب به شش واسطه به امام حسین(ع) مىرسد؛ اما حضرت عبدالعظیم به چهار واسطه نسبش به حضرت امام حسن مجتبى(ع) مىرسد. معذلک این سید عظیمالشأن جلیلالقدر در برابر حجت خدا و صاحب ولایت امر چنین متواضعانه رفتار مىنماید که همین حال ادب و حفظ احترام امام و عرض دین از مثل او به حضرت هادى(ع)، دلیل باهر و روشنى بر کمال معرفت و جلالت قدر و عقیده محکم او به ولایت و امامت آن حضرت است. او با معرفتى که دارد مىداند در برابر مقام ولایت و امامت و حجت خدا هرکه باشد و هرچه داشته باشد محو است و ایمان به ولایت اقتضا دارد که هرچه بتواند شرط ادب و اطاعت از ولى خدا را رعایت نماید و عرض وجودى نکنند و زبان حالش این باشد:
با وجودت ز من آواز نیاید که منم!
مسئله عرض دین در عصر حاضر
در عصر ما مسئله عرض دین به دین شناسایى که دین را از قرآن کریم و احادیث اهلبیت علیهمالسلام شناختهاند، مسئلهاى است که باید همگان مخصوصا نسل جوان و دانشجویان عزیز و دانشگاهیان متعهد و متدین به آن توجه کامل داشته باشند؛ زیرا دست تحریف و تاویل و تصرف و اعمال سلیقه هاى شخصى به علل متعدد از جمله غربزدگى از سوى معدودى که به اصطلاح خود را روشنفکر مىشمارند به سوى عقاید و تعالیم دینى دراز شده و اشخاص فاقد صلاحیتهاى علمى بهصورت کارشناس امور دینى در قالب مصاحبه و میزگرد و سخنرانى و نوشتن مقاله، ارزشهاى اسلام و التزامات مردم را به عقاید و احکام شرعى هدف قرار داده و چنان وانمود مىکنند که روشنفکرى، عدم تعهد به مدالیل کتاب و سنت و اصطلاحات دینى و محدودنبودن در چارچوب کتاب و سنت است و به گمان خود، روشنفکرانه دریافتهاى علما و فقها را در امتداد قرنهاى متمادى تخطئه نموده و بسیارى از احکام الهى را با مزاج عصرى که ساخته غرب یا شرق است، مناسب نمىدانند و با توسل به الفاظ مبهمى از قبیل فقه پویا یا قبض و بسط شریعت بعض احکام و خاتمیت و ابدیت برنامههاى شرعى و نظامات جزائى و اجتماعى و غیرها را زیر سوال برده و در عقاید نیز با افکار به اصطلاح عرفانى کتاب و سنت را تعریف و توصیف مىنمایند و خلاصه راهى مىروند که اگر ادامه یابد التزامات دینى بسیارى را سست مىنماید.
کار مهم و بزرگ انبیا این بود که مردم را به برنامه هایى که از سوى خدا تبلیغ کردند، مؤمن ساخته و آنها را به عمل به این تعالیم وجدانا متعهد نمودند؛ کارى که از هیچیک از فلاسفه و قشرهاى بهاصطلاح برجسته و نوابغ فکرى برنیامده و برنخواهد آمد.
این افراد به اصطلاح روشنفکر هرکجا پیدا شدند با این ایمان برخورد دارند و خارج بر آن هستند و به این افتخار مىکنند که در تمام یا بعض از این باورها خدشه نمایند و تعهد مردم را کم کنند و دین را طبق اندیشه خودشان که متاثر از اوضاع و احوال بیگانگان است، تفسیر نموده و اصالتهاى اسلامى را مورد تردید یا انکار قرار دهند.
کسب شهرت از راه هتاکی به دین!
متاسفانه این روشها که بهصورت گرایش به دین و مذهب و مذهبىبودن ابراز مىشود، کم و بیش در زن و مرد اثر گذارده و یک وسوسه در بعض مسائل مسلم مذهبى و تعهدات اسلامى در بعضى دیده مىشود. ناگفته نماند که طبع اینگونه برخوردهاى تردیدانگیز یا توهینآمیز با مسائل مقبوله و مورداحترام و تقدیس جامعه شهرتبخش است و افرادى که مىخواهند اسم و آوازهاى بهدست بیاورند و از راههاى صحیح عاجزند، این راه را پیش مىگیرند و هرچه در این راه هتاکى بیشتر نشان داده شود و بىپرده و صریحتر انکار و اهانت شود و به ارزشهاى جامعه تندتر حمله کنند، بیشتر موجب شهرت مىشود و عدهاى هم که آن ارزشها را معارض با هواها و منافع خود مىدانند، بیشتر از آن استقبال مىکنند. بسیارى از غربزدهها و متجددمسلکها، نویسنده و گویندهاى را آزاداندیش و روشنفکر مىدانند که در حمله به مقدسات و باورهاى جامعه و مسخرهکردن آنها بىپروا و گستاخ باشد.
کتاب سلمان رشدى مرتد که عارى از هرگونه استدلال و برداشت منطقى و معقول بود و حاوى هیچ نکته و ردّ و ایراد خردپسند نبود، تنها بهعلت گستاخى مفرط و اهانت به مقامات مقدسه و شخصیتهایى که همه از آنها احترام مىکنند و حریم قداست آنها را محترم مىشمارند، در محافلى که حدّ و حدودى براى آزادى اشخاص قائل نیستند، روشنفکرانه و آزاداندیشانه تلقى شد و از رهگذر هتک این قداستها و اهانت به مقدسات مسلمانان مشهور گردید و استعمار هم براى همین اهانت او به اسلام از او حمایت و دفاع کرد؛ وگرنه کتاب، فاقد محتواى منطقى و استدلالى است.
راه نجات جوانان امروز
به این جهات، نسل جوان ما اگر بخواهد از شر اضلال این روشنفکرهاى اسمى در امان بماند و دین راستین اسلام را پاک و همانطور که نازل بر پیامبر اکرم(ص) شده است از منابع اصلی فرا بگیرد، باید یا شخصا مراجعه به این منابع نماید و بدون تاویل و توجیه، دلالت کتاب و سنت را حجت بداند یا به اسلامشناسان، یعنى آنها که در مکتب اهل بیت علیهمالسلام و با غور و بررسى در این دو منبع اسلام را آموختهاند، رجوع نماید. اینان را همه مىشناسند. ابوذرها و مقدادها و سلمان و سلیمها و محمد بن مسلمها و ابن ابىعمیر و فضل بن شاذان و ابنبابویهها و کلینىها و شیخ طوسىها و شاگردان آنها و شاگردان شاگردانشان تا زمان حاضر از علما و فقها و مراجع هستند.
به هرحال، در عرض دین و در مقام تحصیل اطمینان به اینکه دینى که شخص به آن متدین شده است با دینى که پیغمبر و ائمه علیهمالسلام و کتاب و سنت عرضه داشته موافق است و دین الله است، معیار همان بیان وحى و کلمات و بیانات اهل بیت وحى علیهمالسلام است. باید به مقتضاى حدیث: «إِنَّ هذا العِلْمَ دینٌ فَانْظُرُوا عَمَّنْ تَأخُذُونَ دینَکُم» دین خدا و علم دین را در همه رشتهها و بخشهایش از اهل دین بپرسید.
(با استناد به کتاب ارزشمند «شرح حدیث عرض دین» اثر حضرت آیتاللّه العظمى صافى گلپایگانى مد ظله الشریف)