اندیشه

نگاهی بر آزادی در اسلام و غرب

ریشه آزادی در اسلام عبارت است از شخصیت و ارزش ذاتی انسان که بنده هیچ کس غیر خدا نمیشود و در حقیقت ریشه آزادی انسان توحید و شناخت خداوند است دیگر انسان آزاد در فرهنگ اسلامی نمیتواند و حق ندارد از غیر خدا اطاعت کند لذا شما میبینید انبیاء همه و بخصوص اسلام بر روی عبودیت انحصاری پروردگار تکیه کرده
سبحان برجی - امروزه از مباحث مهمی که در جامعه ما به چشم میخورد بحث آزادی است که برخی افراد با توجه به گرایش های غربی که دارند به دنبال رنگ و بوی غربی دادن به این بحث هستند در این نوشته به دنبال نگاهی تطبیقی به نگرش آزادی اندیشه در دنیای غرب و اسلام هستیم.
تعقل و تفکر در مسایل زندگی از شاخصههای حیاتی یک جامعه رو به رشد به شمار میرود و در دین مبین اسلام توجهی خاص به این مسأله شده است تا جایی که در قرآن در مورد آزادی اندیشه در قالب امر به تفکر و تعقل و تدبّر و مانند آن در بیش از سیصد آیه قرآن مطرح شده است و مهمتر آنکه ذات اقدس اله نزول قرآن را برای هدف تعقل و تدبّر معرفی مینماید(انا انزلناه قراناً عربیاً لعلکم تعقلون) سوره یوسف، آیه(1)
چرا که هدف از نزول این کتاب بزرگ این نبود که تنها به تلاوت و لقلقه زبان کند بلکه هدف این بودکه آیاتش سرچشمه تفکر و اندیشه و مایه بیداری وجدانها گردد و آن نیز به نوبه خود حرکتی در مسیر عمل بیافریند.(2)
البته این بدین معنا نیست که تلاوت قرآن
بی اهمیت یا کم اهمیت باشد. هر گاه تاریخ اسلام را مورد مطالعه و تحقیق قرار میدهیم، میبینیم از صدر اسلام به این طرف در نتیجه مباحثات و مناظرات علمای دین با مادیون و منکران آیین محمدی و پاسخ و پرسشهایی که از قرن دوم هجری به بعد، در محافل علمی و مذهبی مطرح گردید، فن خطابه و جدل و علم اصول و کلام و حکمت و فلسفه رو به رشد و کمال رفت.(3)

آزادی در جهان بینی الهی و مادی:
تفسیر آزادی بستگی دارد به انسانشناسی و انسانشناسی نیز وابسته به جهانشناسی است و با تفاوت جهانبینی و انسانشناسی تفسیر آزادی نیز متفاوت میگردد. [البته کاربرد جهانبینی وسیعتر از عقاید دینی است زیرا شامل عقاید مادیگرایانه نیز میشود.(4)
جهان بینی الهی میگوید: جهان دارای مبدأ و معاد است و برای انسان وحی و رسالتی آمده و انسان در عین طبیعی بودن دارای حیثیت وجودی فراطبیعی است و با مرگ نابود نمیشود بلکه روحش از عالمی به عالمی دیگر منتقل میشود. در مقابل جهانبینی است که میگوید: جهان هستی چیزی جز همین جهان محسوس مادی نیست و آغاز و انجامی ندارد و زندگی انسان نیز میان میلاد و مرگ خلاصه میشودو کیفر و پاداشی وجود ندارد.(5)
بر اساس این دو جهانبینی و این دو منطق دو گونه تفسیر در باره آزادی انسان پدید میآید. کسانی که جهان و انسان را در ماده خلاصه میکنند، آزادی را همان رهایی مطلق و بی قید شرط میدانند البته تا آن جا که نسبت به دیگران تعدی نشود آنان معتقدند که آزادی انسان به معنای توان همه جانبه اودر انتخاب هر چیز از جمله بردگی برای انسانهای دیگر است در نگاه آنان انسان آزاد است که دین را بپذیرد یا نپذیرد هیچ ملامتی بر او نیست زیرا هیچ حقیقتی را از دست نداده است اما در مکتب وحی این رهایی مطلق به معنای بردگی است. زیرا چنین آزادی مطلقی برای انسان معلول اسارت او در دست آرزوها و هوسها میباشد و او در واقع هوای درونیاش را پیروی میکند «أفرایت من اتخذ الهه هواه» (سوره جاثیه، آیه 23) آیا ندیدی آن کس را که هوس خود را بندگی کرد؟
اگر چه انسان تکویناً موجودی مجبور نیست ولی آزادی او دردایره دین الهی و دستورهای حیاتبخش آن است فوق آن و هیچ گاه کسی نباید بگوید من حق دارم دین الهی را نپذیرم زیرا با نپذیرفتن دین خداوند که مطابق با فطرت انسانی اوست در واقع از انسانیت و عقلگراییاش خارج میگردد. «انا هدینا السبیل اما شاکراً ما کفورا»(انسان، آیه3)  این نیز دلیلی است که انسان تکویناً آزاد است نه این که آزادی تشریعی دارد. همچون آزادی انسان در انتخاب سم و شهد که تکویناً آزاد است ولی در شریعت و عقل هرگز آزاد و رها نیست.(6)

  آزادی اندیشه در قرآن
ویضع عنهم اصرهم والا غلال التی کانت علیهم(سوره اعراف، آیه 157) او بسان مدعیان دروغین نبوت و رسالت که هدفشان به زنجیر کشیدن تودههای مردم و استعمار و استثمار آنها است، نیست نه تنها بندی بر آنها نمیگذارد بلکه بارها را از دوش آنان برمیدارد و غل و زنجیرهایی را که بر دست و پا و گردنشان سنگینی میکرد، میشکند.(7)
این آیه نشان میدهد که پیامبر(ص) نجات بخش عالم بشریت میباشد چرا که بدترین زنجیرها زنجیر جهل و نادانی یا زنجیر بردگی و بندگی است که انسان گرفتار آن نمیتواندحقایق را بشناسد و یا پس از شناختن به سبب اسارت نمیتواند نظر خود را بیان کند و بر فرض اظهار نظر توان اجرای مصوبات الهی را ندارد.
در مقابل میبینیم که ارباب کلیسا، قرون وسطی مخصوصاً در قرن 13 تا 15 به مبارزه با علم برخاست و حتی به قرون 16 و 17 نیز کشاند و جنبشهای علمی را از طریق (انگیزیسیون) و محکمه تفتیش عقاید سرکوب کرد و فرمان محکومیت علم را صادر نمودند(8) تا میدیدند فردی پیدا شده بر خلاف آنچه کلیسا عرضه داشته است، فوراًَ آن را به عنوان یک جرم بزرگ تلقی میکردند  شدیدترین مجازاتها را از نوع سوختن زنده زنده را در مورد او اعمال میکردند.(9)
آزادی اساساً در مفهوم غربیاش همین است که تمنیات انسانی و خواستها و شهوات و هوی و هوس و قوه شهویه و غضبیهی او آزاد باشد و بتواند هر کاری میخواهد انجام دهد در چارچوب آن قانونی که آن قانون هم باز برآمده از همین تمنیات و خواستهاست.(10)
این نوع آزادی در غرب باز هم دچار گزینش میشود چرا که هر جا متناسب با اهداف آنها نباشد آزادی بیان و عقیده را از طرف مقابل سلب میکنند و یکی از مصادیق آشکار آن حذف شبکههای ایرانی از روی ماهواره هاتبرد است این اقدام یوتل ست با فاصلهای کمتر از یک هفته از اعطای جایزه صلح نوبل به اتحادیه اروپا صورت گرفته است.(11) و این عمل نشان میدهد که هنوز غرب تحت تأثیر و ادامه دهنده راه ارباب کلیسا و تفتیش عقاید است و آزادی بیان در غرب یعنی بیان عقاید باطل غرب با ظاهری موجه نه بیان حقایق موجود جهان.در مقابل آزادی در اسلام و فرهنگ اسلامی ریشهای در جهانبینی توحیدی دارد. جهان بینی توحیدی با اعماق معانی ظریف و دقیقی که دارد آزاد بودن انسان راتضمین میکند. یعنی هر کسی که معتقد به وحدانیت خداست و توحید را قبول دارد باید انسان را آزاد بگذارد. ریشه آزادی در اسلام عبارت است از شخصیت و ارزش ذاتی انسان که بنده هیچ کس غیر خدا نمیشود و در حقیقت ریشه آزادی انسان توحید و شناخت خداوند است دیگر انسان آزاد در فرهنگ اسلامی نمیتواند و حق ندارد از غیر خدا اطاعت کند لذا شما میبینید انبیاء همه و بخصوص اسلام بر روی عبودیت انحصاری پروردگار تکیه کرده. آل عمران، آیه64 « قل یا اهل الکتاب تعالوا الی الکلمه سواء بیننا و بینکم» ای اهل کتاب یهود و نصاری بیایید بر یک کلمه با هم توافق کنیم و آن این است «الا نعبد الا الله و لانشرک به شیأ» (سوره آل عمران، آیه64) به غیر خدا هیچ کسی دیگر را عبادت نکنید و هیچ چیزی و نه فقط هیچ کسی شریک خدا قرار ندهید یعنی خواستهها، هویها و هوسها، خودخواهیها، استبدادها هیچ کدام از اینها را شریک خدا قرار نهیم. «ولایتخذ بعضنا بعضنا ارباباً من دون الله(سوره آل عمران، آیه64) هیچ کدام از ما آن دیگری را پروردگار خودمان و ارباب خودمان و سرور خودمان نگریم مگر خدا یعنی سرور همه ما خدا باشد پس هیچ انسانی  هیچ سرور و بالاسر دیگری غیر از خدا نداشته باشد این همان شعار اسلام است و منشور جهانی اسلام است.(12)

پاورقی:
ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، ص37، آیت الله العظمی جوادی آملی
برگزیده تفسیرنمونه، ج4، ص184، آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تاریخ اجتماعی ایران، جلد10، صفحه 13، نویسنده مرتضی راوندی
اصول عقاید، ج1، ص13، نویسنده آیت الله مصباح یزدی
کتاب ولایت فقیه ولایت فقاهت و ولایت ، صفحه 29، نویسنده آیت الله العظمی جوادی آملی
ولایت فقیه، ولایت فقاهت ولایت، ص31و30، نویسنده آیت الله العظمی جوادی آملی
تفسیر نمونه، ج6، ص398، نویسنده آیت الله العظمی مکارم شیرازی)
اسلام در یک نگاه، ج1، ص23، آیت الله العظمی مکارم شیرازی
مجموعه آثار شهید مطهری، ج24، ص378
 خطبههای نماز جمعه حضرت آیت الله العظمی خامنهای19/10/1365 ، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای
 خبر در سایت روزنامه همشهری
 خطبه های نماز جمعه، حضرت آیت الله العظمی خامنهای،19/10/1365، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای)

منابع:
قرآن
تفسیر نمونه، ج4، آیت الله العظمی مکارم شیرازی
ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، آیت الله العظمی جوادی آملی
تاریخ اجتماعی ایران، جلد10، مرتضی راوندی
اصول عقاید، جلد3، آیت الله مصباح یزدی
تفسیر نمونه، ج6، آیت الله العظمی مکارم شیرازی
مجموعه آثار شهید مطهری، ج24
اسلام در یک نگاه، جلد1، آیت الله العظمی مکارم شیرازی
خطبههای نماز جمعه آیت الله العظمی خامنهای دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای
سایت روزنامه همشهری

https://shoma-weekly.ir/aEUglM