شاید اولین دلیلی که این روزها باعث شده تا سن ازدواج در میان دخترها نسبت به یکی دو دهه قبل به شدت افزایش پیدا کند، ترس از فقدان موضوعی به نام آزادی است. ترجمه این کلمه در دنیای مجردها کمی متفاوتتر از دنیای سیاستمداران و آدمهایی است که دستی بر آتش حال و روز دنیا دارند.
زهرا شیرازیزاده جامعهشناس و کارشناس مسائل فرهنگی است و در مورد اینکه چرا تفکر نقض آزادی با ازدواج در میان دختران پدید آمد میگوید: «ریشه این موضوع که چرا در یکی دو دهه اخیر تفکری مبتنی بر نقض آزادیهای فردی در اثر ازدواج در جامعه جوان ما اعم از دختر و پسر ایجاد شد را باید در تغییراتی جستجو کرد که درخصوص وضعیت زنان و دختران در ایران ایجاد و اعمال شد، افزایش نرخ مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان، افزایش سطح تحصیلات دختران و اموری از این دست، موضوعاتی است که در ریشه دوانیدن این طرز تفکر مؤثر بودهاند، البته ما هرگز منکر ابعاد مثبت این امور نیستیم؛ اما در ایران به موازات رشد گوناگونی که در ابعاد مختلف برای زنان رخ داد، ما هرگز شاهد تکیه این رشد بر فرهنگ دینی و بومی خود نبودیم، به عبارت بهتر ما درگیر رشد وارداتی شدیم؛ بدون آنکه زیرساختهای فرهنگی خود را همسو با آن تقویت کنیم. در پارهای از موارد حتی با القای تفکرات فمینیستی به این موضوع دامن زدیم، در نهایت استقلال دختران به موضوعی بزرگ و منتهی آمال آنها بدل شد، این استقلال شامل استقلال مالی، علمی، فرهنگی و اموری از این دست میشود؛ بنابراین در این شرایط شما شاهد تغییر ارزشها هستید؛ به عبارت بهتر اموری مانند تحصیلات عالیه و کار در اولویت اول هستند و طبیعی است که در این نظام ارزشگذاری غلط، همسربودن و مادری در منافات جدی با هدف مرجع هستند و این موضوع سبب میشود تا عدهای از دختران جوان ما ازدواج را سدی در برابر آزادیهای خود برای رسیدن به آرزوهای زودگذر بدانند، قطعا در چنین شرایطی بهترین راه بازگشت به ارزشهای گذشته است.
جامعه امروز ما نیازمند بازتعریف پارهای از نقشها است و لازمه این کار القای فهم صحیح اسلام از دو موضوع حیاتی زن و خانواده است، به عبارت بهتر تبیین صحیح نقشها و وظایف بر همین اساس میتواند جایگاه حقیقی ازدواج را در بین جوانان و به ویژه دختران ما تقویت کند.
آرامشی که آشوب میشود
34ساله است، حالا دیگر چندتاچندتا مدرک تحصیلی در دست دارد و شغل نسبتا خوبی هم برای خودش دست و پا کرده؛ اما وقتی حرف از ازدواج به میان میآید میگوید نمیخواهم آرامشی که دارم از بین برود، ترجیح میدهم این نیمه از عمرم را به تنهایی و در آسایش مطلق سپری کنم، قرارگرفتن یک مرد بهعنوان شریک زندگی باعث میشود تا این آرامش سلب شود، اگر قبول نداری برو از آنهایی بپرس که ازدواج کردهاند و حالا بعد از گذشت چند وقت از کرده خودشان پشیماناند.
کم نیستند دخترانی که از موقعیت مادی نسبی خوبی برخوردارند و به دلیلی که میتوان از آن با نام سلب آرامش یاد کرد یا ازدواج خود را به تاخیر میاندازند یا به کل قید ازدواج را زده و میخواهند مجرد باقی بمانند، پاسخ این دسته از مجردها در برابر این سوال که چرا ازدواج نمیکنید این است که چرا باید آرامش و راحتی خود را از دست بدهم؟ منزل پدری در امنیت، رفاه و آرامش هستم و عقل سلیم حکم میکند که این آرامش را برای رسیدن به یک وضعیت موهوم از دست ندهم!
مرضیه فلاحتپیشه کارشناس و مشاور خانواده درباره این تفکر غلط معتقد است: ما باید ابتدا بدانیم که ازدواج تضمینکننده آرامش است یا مخل و ازبینبرنده آرامش؟ آیا ازدواج نسبتبه پیشرفت، سکوت دارد؟ قطعا پاسخ منفی است. ازدواج خوب نهتنها انسان را محدود نمیکند، بلکه آرامش بیشتر، ثبات عاطفی و رضایت روح و جسم را به همراه دارد، نکته مهم اینجا است که اگر کسی در زندگی خانوادگی احساس آرامش کند، آن آرامش، مقدمه پیشرفت او میشود، البته باید توجه داشت که منظور از آرامش، آرامش سطحی یعنی داشتن رفاه و عدمتحمل سختیها نیست؛ منظور از آرامش؛ امری معنوی است که به احساس، ادراک و تلقی فرد از محیط خانه و خانواده بر میگردد. بالاخره کسی که میخواهد پیشرفت کند، تا اندازهای راحتی خود و همسرش را از دست میدهد؛ اما هنر زوجها در این است که بتوانند امور اجتماعی و خانه را به نحوی با یکدیگر جمع کنند که آرامش آنها مختل نشود. تاخیر در ازدواج یا نفی آن بهویژه برای دختران بیش از آنکه سبب آرامش و پیشرفت شود، آنها را از این امور بازخواهد داشت؛ زیرا با ازدواج و درک صحیح طرفین از آرامش برکات این سنت نبوی مشخص میشود. چه بسا افرادی هستند که در دوران تجرد بهدلیل عدم برنامهریزی صحیح برای زندگی نمیتوانند به نقطه مطلوب آرامش برسند؛ اما وقتی تشکیل خانواده میدهند و پای انگیزههای مشترک برای ادامه حیات به میان میآید، حتی دشواریها و سختترین مشکلات نیز برای آنها آسان میشود؛ زیرا یک نقطه امیدوارکننده در زندگی مشترک وجود دارد، نقطهای که میتوان آن را تبدیل من به ما شدن نامید.
چاره کار اینجا است
شاید رسوخ دو تفکر غلط سلب آرامش و سد پیشرفتبودن، درخصوص ازدواج امروز باعث شده تا بسیاری از دختران جوان، بهسختی رخت سپید عروسی را به تن کنند و بعد از ازدواج هم وقتی با معیارهای دوران مجردی خود، زندگیشان را اندازه میگیرند، احساس نارضایتی و ناکارآمدی در آنها دیده شود، این در حالی است که با نگاه به آنچه قرآن کریم در خصوص ازدواج گفته است، متوجه خواهیم شد که این پیوند سبب ایجاد آرامش و سکینه در طرفین میشود. آیه 21 سوره روم این حقیقت را اینگونه بیان میکند و یکی از آیات (لطف) الهی آن است که برای شما از جنس خودتان آفرید تا با یکدیگر آرامش و انس گیرید و میان شما رافت و مهربانی برقرار فرمود، همانا در این امر برای خردمندان نشانههای علم و حکمت حق آشکار است .
البته با توجه به هدف غایی ازدواج باید گفت که دو فرد هنگامی که برای زندگی مشترک در کنار یکدیگر قرار میگیرند پس از رسیدن به آرامش و امنیت روح و روان به والاترین هدف انسان که همراه برای رسیدن به آن تلاش مداوم میکند هم دست مییابد، این هدف چیزی جز کمال نیست که آن هم در سایه ازدواج و با همراهی، همدلی اتفاق میفتد؛ زیرا با داشتن یک همراه و شریک مناسب حرکت به سوی کمال و رشد فضایل انسانی آسانتر خواهد شد. نادیدهگرفتن این امور و افزایش سن ازدواج برای جامعه ما میتواند مشکلات بسیاری را به همراه بیاورد. مشکلاتی که میتوان آن را رهاورد فرهنگ غلطی دانست که با فرهنگ دینی و ملی ما از زمین تا آسمان تفاوت دارند؛ اما متاسفانه به صورتی آرام و خزنده در میان جوانان نفوذ کردهاند.