در ابتدا نقش و جایگاه زنان در تحقق اقتصاد مقاومتی در سطحی فراتر از یک شعار را تبیین کنید؟
با توجه به اینکه از همان ابتدای انقلاب اسلامی زنان نقش مؤثری در جامعه ایران داشتهاند و بهعنوان نیمی از جمعیت کشور و به روایت آمار این نیمه جمعیتی چیزی در حدود 49درصد از کل جمعیت را متشکل میشوند که به شکل مستقیم و غیر مستقیم در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی ایفای نقش میکنند علاوه بر این موضوع با یک نگاه جامع میتوان به این مهم پی برد که بسیاری از ارتباطات، تعاملات و فعالیتهای اجتماعی متأثر از این قشر هستند تا آنجا که برخی از اندیشمندان اجتماعی زنان را یک منشاء مهم در تحولات اجتماعی و فرهنگی میدانند، نگاهی اجمالی به جایگاه زنان در ترکیب جمعیت ایران که همان
49 درصد جمعیت کل کشور را شامل میشود و سهم فعالیت زنان با 9/11درصد بیانگر اهمیت نقش آنان در اقتصاد مقاومتی است و درنتیجه نمیتوان نقش زنان در تولید ملی و توسعه اقتصادی را در حد شعار یا توصیه محدود کنیم بنابراین ظرفیت زنان را در این عرصه نمیتوانیم نادیده بگیریم.
به نظر شما با یک دید فرهنگی چگونه میتوان از این ظرفیت به بهترین نحو در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی استفاده کرد؟
قبل از بررسی چگونگی استفاده از این ظرفیت میبایست به یک نکته آسیبشناسانه توجه کرد بهنظر میرسد طی سالهای قبل یا به عبارت دیگر با دورشدن از دوران پیروزی انقلاب، بهتدریج نشانهایی از گرایش به فرهنگ غلط و منحط مصرفگرایی در جامعه ایرانی رشد کرده؛ به طوری که با یک نیم نگاه به دور و اطراف خود متوجه اسراف و تبذیر در میان مسئولان و مردم میشویم. یکی از مواردی که در سیاستهای ابلاغی رهبری در بخش اقتصاد مقاومتی، به صورت مکرر ملاحظه میشود، اصلاح الگوی مصرف است که بر همین مبنا باید گفت از جمله مهمترین عوامل مؤثر بر اصلاح الگوی مصرف، اصل فرهنگ سازی در خانواده و جامعه است.
طبیعی است که مدیریت صحیح زنان در تربیت فرزندان و شکلدهی به امور جاری خانوادهها در این راستا نقش بسیار بارزی دارد و میتواند علاوه بر حل معضل گفته شده نشاندهنده یکی از اولین کارکردهای زنان در تحقق این مهم باشد و نکتهای که در فرهنگسازی میبایست مدنظر این ظرفیت قرار گیرد این است که نباید مقابله با مصرفگرایی را با رهبانیت و مقاومت اقتصادی یکی دانست؛ بلکه این مفهوم به معنای تعمیق فرهنگ استفاده منطقی از مواهب و منابع کشور درجهت توسعه پایدار همراه با تلاش مجاهدانه برای بهبود همهجانبه شاخصهای زندگی برای نسل امروز و آیندگان است؛ بنابراین در ابتداییترین شکل ممکن میتوان از ظرفیت زنان برای فرهنگسازی در عرصه اقتصاد مقاومتی استفاده کرد؛ بنابراین با توجه به ظرفیتهای زنان برای تحقق اقتصاد مقاومتی، در جهت هدایت و حمایت زنان در این عرصه میبایست تلاشهای لازم صورت پذیرد.
آیا باید در تحقق اقتصاد مقاومتی به زن و نیروی او بهعنوان یک ابزار نگاه شود؟
مبنا بر این نیست که در تحقق این مطالبه مانند غرب برای تحقق پیشرفت مادی به زن به عنوان یک نیروی کار ارزان نگاه شود؛ اقتصاد مقاومتی در حقیقت یک اقتصاد الگوی مردم محور است و یک نظام اقتصادی هماهنگ با سیاستهای کلان سیاسی و امنیت نظام اسلامی برای مقاومت در برابر تخریبهای نظام سلطه بر علیه ما است؛ به عبارت بسیار سادهتر اقتصاد مقاومتی برنامهای برای مقابله با تحریمها و توطئههایی است که غرب و شرق برای تخریب نظام اسلامی ما چیدهاند و مقصود از این نوع اقتصاد یک اقتصاد پویا و پایدار است؛ بر همین اساس تک تک اعضا جامعه بدون درنظرداشتن قیود جنسیتی در تحقق اقتصاد مقاومتی باید سهیم باشند؛ زنان نیز در این مسیر در دو میدان خانه و جامعه میتوانند کارآمد واقع شوند، یعنی از طریق ظرفیتهای وجودی شان چندین جبهه را مدیریت کنند از یک سو در خانه با درنظرگرفتن مدیریت مصارف خانگی، فرهنگسازی خرید و مصرف و اموری از این دست میتوانند حتی بیشتر از مردان مثمرثمر واقع شوند در اجتماع نیز باید گفت بخش عمدهای از تولید ملی و بالابردن راندمان تولیدی کشور برعهده مردان است و حمایت از تولید ملی در جامعه بر عهده زنان است؛ درحقیقت در اقتصاد مقاومتی مانند دیدگاههای اقتصاد، غرب، زن بهعنوان ابزاری برای افزایش تولید به حساب نمیآید؛ بلکه وجود او به شکلی غیرمستقیم در معادلات افزایش تولید
نقشآفرین خواهد بود.
این روزها کسب و کارهای خانگی یکی از مسائلی است که سبب گرایش زنان بهویژه سرپرستان خانوار به این امر شده است، آیا این مشاغل به خودی خود میتوانند در چرخه اقتصاد مقاومتی مؤثر واقع شوند؟
کسب و کارها یا مشاغل خانگی عموما به شغلهایی گفته میشود که میتوانند در محیطهای خانگی یا شبه خانگی منجر به تولید محصولات گوناگون بشوند؛ این مشاغل از آن جهت که موجب حضور زن در کنار خانواده و بهویژه فرزندان میشود خود در حکم موهبتی برای خود و خانواده بهعنوان اولین و کوچکترین نهاد مدنی میشود، این نوع خاص از کسب و کار که عموما توسط زنان سرپرست خانوار با عنوان کارآفرینی شناخته میشوند، باعث تولید سرمایه خواهند شد شاید به جرات بتوان گفت یکی از این مشاغل که ریشه تاریخی و فرهنگی غنی در کشور ما دارا است قالی بافی است.
گرایش به چنین حرفههایی علاوه بر آنکه درآمدزا به حساب میآید موجب حفظ فرهنگ و هنر ایرانی خواهد شد؛ به هرترتیب کسب و کارها و مشاغل خانگی که با واژه کارآفرینی ارتباطی تنگاتنگ دارد در حقیقت نمایانگر این واقعیت است که زن ایرانی میتواند به خودی خود مولد سرمایه برای خانه و سپس جامعه باشد البته نباید فراموش کرد که نهادهای حمایتی دولتی و مانند آن نیز میبایست زنان کارآفرین را در میدان اقتصاد تنها نگذارند تا از این طریق مفهوم مردمیبودن و تعامل افراد جامعه در اقتصاد مقاومتی به بهترین شکل محقق شود.
بهعنوان سؤال پایانی چگونه میتوان در مسیر تحقق اقتصاد مقاومتی با اتکا بر زنان بهعنوان یک رکن مهم جمعیتی چالش و تهدیدهای موجود را تبدیل به فرصت کرد؟
بدون تردید زنان میتوانند در عرصه اقتصادی فعالیتهای کیفیتر و مطلوبتر از آنی را که اکنون در حال روی دادن است، داشته باشند البته این امر مشروط به آن است که موانع موجود از طریق همدلی و همزبانی دولت و نهادهای مذکور رفع شود از جمله این چالشهای موجود در سر راه تحقق این مهم در ابتدا باید به درنظرگرفتن شرایط زنان در محیطهای شغلی توجه کرد؛ به عبارت بهتر با درنظرگرفتن موضوعاتی نظیر فرزندآوری و نگهداری از کودک شرایط شغلی را برای آنها تسهیل نمود که البته افزایش مرخصی زایمان از جمله این موارد بود که در ادارات دولتی تا حدودی مورد توجه و عنایت قرار گرفت؛ علاوه بر این توجه به قشر زنان ضعیف از سوی دولت در جهت هدایت آنها برای کارآفرینی خود میتواند بسیاری از مشکلاتی فردی و اجتماعی این قشر را ساماندهی کند در کنار شرایط لازم تحصیلی و تجربهآموزی نیز میبایست به شکلی زیرساختی مهیا شود تا زنانی که وارد چرخه تولید میشوند گرفتار معضل تلخ بهرهکشی نشوند و علاوه بر آن به نوعی در قبال انجام فعالیت اقتصادی نوعی مصونیت شغلی و امنیت تجاری را احساس کنند و با انگیزه هرچه تمام بهویژه در حوزه کسب و کارهای خانگی و کوچک به فعالیت بپردازند تا اقتصاد مقاومتی فراتر از یک شعار محقق شود.