زنان

نقش زنان ایرانی در تقویت روحیه زنان جبهه مقاومت

حضور ما از دو وجه اهمیت داشت . در وهله ی اول به روحیه دهی به مدافعان حرم کمک شایانی می کرد و از طرف دیگر باعث میشد تا در دل تکفیری ها رعب و وحشت ایجاد شود
گفتگو: نفیسه زارعی- شاید اگر همسر یکی از سرداران مدافع حرم نبود هرگز در شرایط حضور تکفیریها در سوریه به این کشور نمیرفت، فاطمه غلامی همسر سردار شهید حاج اسماعیل حیدری است او که حالا وظیفه اصلی خود را انتقال پیام مدافعان حرم به جامعه میداند با وجود آنکه مرور خاطرات باعث رنجش خاطرش میشود با ما به گفتگو مینشیند تا علاوه بر نقل روزهای زندگیاش با حاجی درمورد جایگاه و نقش همسران مدافعان حرم برایمان بگوید.

لطفا برایمان از سردار شهید حاج اسماعیل حیدری بگویید؟

همسر من سردار شهید حاج اسماعیل حیدری است او در سال ۴۲ در آمل به دنیا آمد و نوجوانیاش مصادف با شروع جنگ تحمیلی شد و به دلیل علاقهای که به حضور در جبههها داشت تمام تلاشش را برای کسب رضایت از مادر و پدر کرد، مادرش هم که به دلیل حضور پدر و برادر در جبههها نگران حاج اسماعیل بودند شرط کسب نمره بالای قبولی در مدرسه را برای او گذاشت و ایشان در‌‌ همان سال تحصیلی با کسب بالاترین نمرهها به نوعی مادر را راضی به حضور در جبهه کرد و مدت ۲۷ ماه در جبههها حاضر شد که ماحصل این حضور مجروحیت و جانبازی بود به طوری که وقتی با من ازدواج کردند گوش ایشان در حدود ۷۰ درصد شنوایی اش را از دست داده بود، و باید بگویم زندگی مشترک من با حاج اسماعیل بعد از جنگ شروع شد.

از چه زمان ایشان به عنوان یک مدافع حرم شناخته شدند؟

با شروع جنگ سوریه و احتمال شکست خط مقاومت در این کشور که عواقب و مراتب بدی را به دنبال داشت حاج اسماعیل هم درست مثل روزهای دفاع مقدس عازم نبرد در جبهه مقاومت شد و جزء فرماندهانی قرار گرفت که آنها را با عنوان مدافع حرم حضرت زینب (سلام الله علیه) میشناسیم، اصلیترین وظیفه وی در سوریه آموزش جوانان سوری برای یادگیری اصول دفاع بود، و در حقیقت در حکم یک مربی آموزش نظامی به حساب میآمد.

در خصوص ارتباط او با جوانان هم باید بگویم در زمان خدمتشان در سپاه، هروقت بعد از آموزش نظرسنجی توسط محل خدمت از آموزش دیدگان تحت نظر ایشان میشد، حاج اسماعیل بالاترین رتبه را میآورد و خودشان علاقه وافری به حضور در جمع جوانان داشت او از پذیرش پستهایی که باید ساکن مینشست بیزار بود، او علاقه زیادی به همراهی و هم صحبتی با جوانان داشت، من خودم شاهد علاقه سربازها به او بودم، درحقیقت بین آنها رابطه فرمانده و سرباز حاکم نبود، او تلاش میکرد برای بچهها یک الگوی عملی رفتاری درست باشد.

درهمین خصوص یکبار به شوخی به ایشان گفتم حاجی، اگر شما کاندیدای یک پست بشوید و قرار باشد مردم به شما رأی بدهند، حتما به واسطه دوستی و رفاقت با این همه سرباز رأی بالایی میآورید، او در دل تمام بچهها به واسطه مهربانی و فن بیانش جابازکرده بود، این رابطه البته تنها منحصر به محل خدمت نمیشد بلکه در مقام یک پدر، همسر و برادر هم با اطرافیانشان بسیار مهربانانه و با رأفت برخورد میکردند، و با خلق و خوی حسنه و نیروی مضاعفی که داشت حتی جوانان سوری را هم جذب کرد به طوری که جوانان مبارز میگفتند او در لحظههای سختی که تکفیریها به شدت حمله میکردند او برای تقویت جوانها با آنها شوخی میکرد تا روحیه آنها حفظ بشود، این علاقه حتی بعد از شهادت حاجی هم ادامه داشت، به طوری که مراسمی که بعد از شهادت برای ایشان تهیه دیده بودند به جرأت میتوانم بگویم مفصلتر از مراسمهایی بود که در ایران برایشان برگزار میشد.

چه خاطره ای از حضور شهید در سوریه دارید؟

تأثیر ایشان در سوریه بسیار زیاد است همین قدر برای شما بگویم که مطابق نقل دوستانشان وقتی ایشان به شهادت رسیدند جوانان مجاهد بسیار ناراحت بودند و از سوی دیگر جبهه تکفیری هم تا مدتها خبر شهادت ایشان را غیرقابل باور بیان میکرد و حالا هم به واسطه رابطهای که با اهالی روستاهای مختلف در سوریه داشت آنها به مراتب حتی داغ دارتر از ما در سوگ ایشان هستند.

من به واسطه مدافعان حرم، مطلع شدم حتی بسیاری از زنان سوری که به تازگی مادر شدهاند به واسطه شناخت حاجی به عنوان یک قهرمان اسم نوزادان پسر خود را اسماعیل گذاشتهاند و این فتح قلوب ناشی از توکل بالای شهید به خدا به انضمام شجاعت و دلاوری بود که از حضرت اباعبدالله (علیه السلام) یاد گرفته بودند و این مسئله به انضمام حسن خلق و بیان شیوا باعث میشد تا جوانان سوری نسبت به دفاع از سرزمین و حریم حرم حضرت زینب (سلام الله علیه) ترغیب شوند.

نظر ایشان در مورد حضور شما در سوریه در کنار یک مجاهد چگونه بود؟

او معتقد بود دفاع از خط مقاومت تنها نیازمند حضور مردان نیست، زنان نیز باید در دفاع از حرم، زینب وار وارد عرصه بشوند به همین دلیل بنده به همراه دختر کوچکم، در شرایط بسیار بحرانی جنگ با تکفیریها در سوریه، به این کشور برای دیدار ایشان رفتیم وقتی به آنجا رسیدیم بسیاری از سوریها که جزء رزم آموزها و یا‌‌ همان نیروهای مقاومت بودند متعجب شدند.

او در جواب تعجب آنها میگفت همسر من یک شیر زن است، در اینجا باید بگویم حضور ما از دو وجه اهمیت داشت، در وهله اول به روحیه دهی به مدافعان حرم کمک شایانی میکرد و از طرف دیگر باعث میشد تا در دل تکفیریها رعب و وحشت ایجاد شود، زیرا آنها با دیدن ما این تصور برایشان پیش میآمد که حتی با شدت آتش آنها آنقدر عملکرد مدافعان حرم در ایجاد امنیت قابل توجه بوده که توانستهاند همسر و فرزندانشان را به سوریه برای دیدار و زیارت بقاع متبرک بیاورند.

آیا شرایط برای حضور شما در آنجا واقعا مهیا بود؟

من ابتدا باید یک وضعیتی از حضور همسران مدافع حرم در سوریه را برای شما ترسیم کنم، تکفیریها به واسطه ایجاد رعب و وحشت و مقابله با روحیه گیری بچهها، حکم به کشتن و بریدن سر زنان ایرانی داده بودند. در این شرایط طبیعی است که بهترین کار برای حفظ جان زنان، پوشیدن چادر عربی و زدن روبند است، اما وقتی ما میخواستیم در بیرون از مکان استقرارمان تردد کنیم حاجی میگفت باید با چادر و پوشش ایرانی از آنجا خارج بشویم و میگفت شما برای چه باید پوشیه بزنید و یا چادر عربی سر کنید، سایر مدافعان سوری حرم و به ویژه زنان این منطقه وقتی شما را میبینند قوت قلب میگیرند اینها مطمئن هستند کسی پشت سر شما هست.

من معنی این حرف را زمانی فهمیدم که برای زیارت به حرم حضرت رقیه (سلام الله علیه) مشرف شده بودیم، در آنجا یکی از زنان شیعه سوری از وضعیت برخورد تکفیریها با شیعیان برای ما گفت و در حالی که گریه میکرد حضور ما را باعث قوت قلب و دلگرمی شیعیان و به ویژه زنان میدانست.

به نظر شما الزامات زندگی یک زن در کنار یک همسر مجاهد و مدافع حرم چیست؟

من سوال شما را با رجوع به سیره شهید پاسخ میدهم، او معتقد بود یک زن باید پشت و پناه همسر مجاهد و انقلابیاش باشد، حاجی حضور زن در خانه و در کنار خانواده را بسیار موثر میدانست و برداشت من از تأکید مکرر ایشان نسبت به حضورم در خانه این است که خیالم راحت است که تو در کنار بچهها هستی و ما اگر به سوریه برای نبرد با خیال آسوده میرویم به دلیل حضور شما در خانه است و ثواب حضور شما در خانه و کنار خانواده کمتر از اجر جهاد ما نیست، در حقیقت او وظیفه خود میدانست به عنوان یک مدافع حرم به سوریه برود و من وظیفه خود میدانستم در خانه محیط مناسبی را در نبود او مهیا کنم البته او در زمانی هم که در جبهه نبرد بود به اهل خانه نظارت داشت. گاهی میشد که وقتی برای احوال پرسی تماس میگرفتند من از نبود خودشان و بعضی از کمبودها گله میکردم ایشان همیشه میخندید و در پاسخ من میگفت توکل به خدا کن، شیرزن که از هیچ چیز نمیترسد.

از نقش امروز خودتان به عنوان همسر یک شهید مدافع حرم بگویید؟

قبل از هرچیز انتقال ارزشهای مقاومت و دفاع به فرزندان و سپس جامعه در اولویت هر همسر شهیدی قرار دارد، در حقیقت زنان به عنوان پرچم داران خطی هستند که همسرانشان در مسیر آنجان خود را فدا کردهاند و نهادینه کردن این خط در اولویت تمام نقشها قرار دارد و این‌‌ همان رسالتی است که بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیه) بر عهده داشت.

https://shoma-weekly.ir/r4vIAO