قبل از اینکه بحث کنیم ماه صفر نحس است یا خیر باید ببینیم اصلاً نسبت دادن نحوست و سعادت به زمان صحیح است یا خیر؟ سعادت و نحوست اموریاند که نه به زمان بلکه به حوادث و وقایع واقع شده در آن زمان مرتبط است. مثلاً در خصوص ماه صفر شاید مردم از این جهت که رحلت اشرف مخلوقات و خاتم پیامبران در این ماه اتفاق افتاده است آن را نحس میدانند. پس ماه صفر به خودی خود نه نحس است نه سعید.
علت نامگذاری
چند وجه برای این نامگذاری ذکر کردهاند:
۱- از «صفره» به معنی زردی گرفته شده زیرا این ماه با پاییز و برگریزان و زرد شدن برگها همراه بوده است.
۲- از «صفر» به معنای تهی و خالی گرفته شده و با توجه به قرار گرفتن آن پس از ماههای حرام رجب،
ذیالقعده، ذی الحجه و محرم، که قبایل و طوایف عرب بار دیگر خود را برای جنگ آماده میکردند و شهرها خالی از سکنه میشد آن را صفر نامیدند.
۳- از صفراء به معنای زردی (و سرخی) که در لغت رنگ خون است گرفته شده و همه این ماه برای عرب رنگ خون داشت.
منشأ تاریخی
یکی دیگر از اموری که به ریشه تفکر نحوست ماه صفر بازمی گردد نقلهای تاریخی است. در چهار ماه حرام رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم اعراب جاهلی دست از جنگ و خونریزی بر میداشتند. با توجه به متوالی بودن سه ماه حرام این موضوع سبب میشد کینه و دشمنیها در دلها بماند و با آغاز ماه صفر به یکباره آتش همه این عداوتها دوباره روشن میگردید. لذا اعراب این ماه را مصادف با جنگ و خونریزی و بدبختی و نحوست میدانستند.
آیا روایتی در این رابطه موجود است؟
روایتی در خصوص نحسی ماه صفر در منابع روایی یافت نمیشود. در طرف مقابل در برخی احادیث از این کار (نحس شمردن ایام) نهی شده است. رسول خدا (ص) میفرماید: «لا تُعادوُا الأَیّامَ فَتُعادیکُمْ؛ با روزها دشمنی نکنید که آنها با شما دشمنی خواهند کرد.» (تفسیر نور الثقلین، ج ۵، ص ۳۲۷) ضمن آنکه اگر قائل به نحسی برخی ایام باشیم با روایاتی که میفرمایند: «هر روزی در آن معصیت خدا نشود عید است» تضاد پیدا خواهد کرد.
چرا قرآن به نحسی ایام اشاره میکند؟
سوال اینجا است که اگر در دین اسلام این نحس بودن ایام معنا ندارد چرا در آیه ۱۶ سوره فصلت میفرماید: «فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی أَیَّامٍ نَّحِسَاتٍ...»؟.
آنچه مسلم است آیه فوق به روزهایی اشاره دارد که قوم عاد عذاب شدند که هفت شب و هشت روز بود. همانطور که در ابتدای نوشتار بیان شد این آیه هم نه به نحسی خود ایام بلکه به نحسی اتفاقات واقع در آن باز میگردد. یعنی این نحوست به علت اعمال آن قوم است نه آن روزهای خاص. کما اینکه اگر در همان ایام کسی گناه نکند آن روز برایش عید است.
علامه طباطبایی در تفسیر آیات مربوط به نحوست ایام میگوید: «از نظر عقلی نمیتوان دلیلی اقامه کرد که فلان زمان نحس است و فلان وقت سعد، چون اجزای زمان مثل هم هستند و ما هم که بر علل و اسباب مؤثر در حوادث احاطه علمی نداریم تا بگوییم فلان قطعه از زمان نحس است و قطعه دیگر سعد، امّا از نظر شرعی دو آیه در قرآن داریم که ظاهر این آیات و سیاق آنها بیش از این دلالت ندارد و آن ایام خاص (هفت شبانه روز) که عذاب بر قوم عاد ارسال شد، روزهای نحسی بودهاند، ولی دیگر نمیرساند که حتی همان روزها در هفته بعد و در ماه بعد و... ایام نحس هستند... و اخبار هم نتیجهاش این است که نحس بودن ایام به خاطر کارهای زشتی است که در آن واقع شده است و سعد بودن ایام به خاطر کارهای نیک دینی و یا عرفی است، اما اینکه قطعهای از زمان خاصیت تکوینی سعد و نحس داشته باشد، قابل اثبات نیست.» (ترجمه المیزان، ج ۱، ذیل آیه ۱۹ قمر)