اقتصاد

نتوانستیم فرهنگ اقتصاد روستانشینی را ترویج کنیم

در روستاها به‌راحتی می‌توان صنایع کوچک را راه‌اندازی کرد که هم نیروی کار روستایی در آنها به کار گرفته شود و هم هزینه کم روستا باعث ماندگاری فرد در آنجا شود. در روستا مسکن ارزان امکان‌پذیر بوده که در شهرها تبدیل به مصیبت شده است. اگر همه این مسائل را در کنار هم می‌دیدیم بسیاری از مشکلاتی که گرفتارشان هستیم پیش نمی‌آمدند.
گفتگو امیر حسینزاده- روستاییان بهعنوان رکن اساسی حفظ توان اقتصادی کشور و پشتوانه استقلال سیاسی و امنیتی میهن، مهمترین نقش را در تحقق سیاستهای اقتصاد مقاوتی اجرا نموده و شایسته بالاترین تکریمها و تقدیرها میباشند. از آنجا که تاکنون به نحو شایسته مورد توجه و احترام نبودهاند، این امر معاونت توسعه روستایی و مناطق محروم کشور را مصمم نمود با پیشنهاد و ثبت روز 15 مهرماه بهعنوان روز روستا در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران این مهم را تجلی بخشد. خوشبختانه با پیگیریهای انجامشده از دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی و شورای عالی انقلاب فرهنگی این روز در تقویم کشور به نام «روز روستا» ثبت و در تاریخ 5/8/92 توسط ریاست محترم جمهوری ابلاغ گردید. این متنی است که از طرف معاونت توسعه روستایی و مناطق محروم کشور به مناسبت روز روستا صادر شد. با احمد کریمی اصفهانی درباره این روز و توسعه روستایی گفتگو کردهایم.

روزگاری روستاهای ما در زمینه تولید فرش نقش عمدهای داشتند، در حالی که در حال حاضر اینطور نیست. علت را چه میدانید؟

اگر کمی به عقب برگردیم و بگوییم وظیفه ما برای حفظ روستا و عدم مهاجرت به شهرها که یکی از مصائب جوامع بشری است چیست، خواهیم دید معمولا با سیاستهای غلط ما و به دلیل حمایتنکردن از کارهایی که مرتبط به روستاست و میتواند روستایی را در روستا نگه دارد، کوتاهی کردهایم و متاسفانه در این زمینه کار نشده است.

برای روستا میتوان زمینههای مختلفی را ایجاد کرد. یکی از اینها تامین معاش هر روستایی است و وظیفه دولتهاست که به صورتی عمل کنند که جمعیت در روستا بماند که هزینه سنگین مهاجرت به شهرها از بین برود. یک راه این است که صنایع کوچک را در حول و حوش روستاها رونق بدهیم یا بعضی از صنایع جانبی را که میتواند کمک کند.

بافت فرش از دیر زمان در روستاها معمول بود و روستاها با مدیریتی که درون خود داشتند میتوانستند قضیه را به شکلی مدیریت کنند که ضمن اینکه کارهای روزانهشان را انجام میدادند، بهعنوان یک کار جنبی فرشبافی هم میکردند؛ ولی در سایر ایام سال که میتوانستند کشاورزی کنند، به کشت و زرع مشغول میشدند یا مازاد وقتی را که صبحها یا غروبها داشتند صرف قالیبافی میکردند، لذا حمایت از این نوع صنایع که میتواند هم کشاورزی را رونق بدهد و هم معاش خانواده را با این کار جنبی تامین کند.

متاسفانه بعدها به دلیل عدم حمایت از این نوع کارها، روستاییان به شهرها سرازیر شدند و بار سنگینی را روی دوش شهرها گذاشتند.

عدم حمایتی که میفرمایید چگونه است؟

سبک و سیاق قالیبافی با قدیم فرق کرده است. قدیمها کار بهصورت سنتی انجام میشد. امروز باید بهروز باشیم و به صورتی مدیریت کنیم که روستایی بتواند بر مبنای تقاضا و خواسته مشتری کار را ارائه بدهد. بنابراین دیگر فرد نمیتواند مدیریت کند؛ بلکه باید از طریق صدا و سیما و رسانههای مدیریت درستی را اعمال میکردیم که کسی که در روستاست، حتیالامکان به آموزش و تعلیم و تربیت فرشبافی دسترسی داشته باشد. امروز باید اندازه و نقشه را مطابق میل مشتری جور کنیم. اگر چنین مدیریتی میشد میتوانستیم کار شایستهای انجام بدهیم. بیشترین صادرات غیر نفتی ما را فرش تشکیل میداد. یادم هست یک زمانی نزدیک به 1740 میلیون دلار صادرات فرش داشتیم.

چقدر از اینها سهم روستاها بود؟

تقریبا همه مربوط به روستاها بود. ما اصلا در شهر فرشبافی نداشتیم، چون امکان فرشبافی در شهرها نبود. از طرفی فرشبافی یک کار جنبی بود و در تهران و شهرهای بزرگ هر کسی مشغول کارش بود و کار جنبی نداشت. معمولا قالیبافی در کنار کشاورزی و دامداری و کمک خانواده هم بود. در حال حاضر صادرات فرش ما یکششم آن زمان شده است. صادرات با خودش اشتغال میآورد و وقتی اشتغال را از بین بردیم، نتوانستیم خوب مدیریت کنیم و در مقابل رقبایمان تسهیلاتی را که باید به این صنعت میدادیم، ندادیم و امروز فرش ما جایگاه قبل را ندارد و رقبای ما رشد کردند و حتی بعضیها که نبودند، امروز در بازارها حضور دارند و حضور ما در بازارها خیلی کمرنگ شده است.

زمانی که قالیبافی در روستاها رونق داشت، باعث عدم مهاجرت از روستاها به شهرها هم میشد؟

قطعا همینطور است. ما نتوانستیم فرهنگ روستانشینی را ترویج کنیم و تصور کردیم هر کسی که در دانشگاه تحصیل میکند، ضرورتا باید پشت میز اداره بنشیند. اگر این فرهنگ را به صورتی رونق داده بودیم که روستایی با وجودی که درس میخواند، در روستا بماند و ابزار و وسایل کافی را در اختیار او قرار میدادیم که مقرون به صرفه باشد و او در آنجا بماند، الان وضع بهتری داشتیم. متاسفانه این کار را نکردیم و بسیاری از زمینهای ما به کارهایی غیر از کارهای روستایی تبدیل شد.

دولت باید در آن موقع تصمیم میگرفت که زمینهای کشاورزی و باغها را نتوانند بهراحتی به چیز دیگری تبدیل کنند. الان در شمال اکثر زمینهای کشاورزی ما تبدیل به ویلا شدهاند. ویلاسازی که مجوز آن را دولت صادر کرده است و امروز که میخواهد جلوی این کار را بگیرد، باعث نارضایتی مردم شده است و هم دیگر زمینهای کشاورزی قطعه قطعه و کوچک شدهاند. زمین کشاورزی اگر خیلی کوچک باشد، دیگر کار کشاورزی در آن مقرون به صرفه نیست. لذا سیاستهای خوبی را در زمینه کشاورزی اعمال نکردیم و دیگر کشاورزی آنچنان که باید و شاید رونق ندارد.

در مورد کشاورزی هم باید کار علمی میشد. امروز با شیوههای سنتی دیروز نمیشود برنجکاری و گندمکاری کرد. امروز با یک شیوه علمی میتوان چندین برابر شیوههای سنتی محصول برداشت کرد. اینها مستلزم آموزش و مدیریت کلان کشور است. برای یک کشاورز امکان این وجود ندارد که برود و مطالعه کند که چه کار کند محصول یک زمین بتواند هم جواب هزینهاش را بدهد و هم سودی داشته باشد که بتواند در روستا بماند.

لذا همه اینها را که در کنار هم میگذاریم، علل مهاجرت روستاییان به شهرها معلوم میشود؛ در حالی که میتوانستیم در کنار کارهایی که در روستاها انجام میشوند، یک سری فعالیتهای جانبی را هم بگذاریم، از جمله تولید فرآوردههای لبنی و... . میتوانستیم در کنار روستاها کارخانجاتی را تدارک ببینیم و روستاییان را بهگونهای آموزش بدهیم که روستایی بتواند با طی حداقل فاصله محصول شیر خود را به کارخانه برساند که به فرآوردههای مختلف لبنی تبدیل شود. مثلا اگر در کنار یک مزرعه صیفیکاری کارخانه تولید رب زده شود، میتواند محصول گوجهفرنگی را به سرعت تبدیل به فرآوردهای کرد که غیر از مصرف داخلی برای صادرات هم مناسب باشد. فرآوردههای روغنی هم همینطور.

در روستاها بهراحتی میتوان صنایع کوچک را راهاندازی کرد که هم نیروی کار روستایی در آنها به کار گرفته شود و هم هزینه کم روستا باعث ماندگاری فرد در آنجا شود. در روستا مسکن ارزان امکانپذیر بوده که در شهرها تبدیل به مصیبت شده است. اگر همه این مسائل را در کنار هم میدیدیم بسیاری از مشکلاتی که گرفتارشان هستیم پیش نمیآمدند.

الان روستاییان توان خرید مسکن در روستا را دارند؟

بله، منتهی اگر برایشان کار ایجاد میکردیم، طرف ماندگار میشد. مسکن به خودی خود که نمیتواند مسئله مهاجرت را حل کند. فرد زمانی در روستا میماند که کار برایش ایجاد کنیم. کار که ایجاد شد، به دلیل اینکه در روستا هست از مسکن ارزان برخوردار میشود و دیگر به تهران نمیآید که گرفتار این وضعیت نابسامان شود و هزینههای هنگفت بدهد. از طرف دیگر هجوم افراد از روستاها به شهرها باعث شده است جا برای شهرنشینها تنگ شود و گرانی بهدلیل بالارفتن تقاضا و کمبودن عرضه تشدید شود. هجوم روستاییان به شهرها یعنی تبدیل تولیدکننده به مصرفکننده که برای مملکت یک خطر بزرگ است. اگر ما از روستا حمایت کرده بودیم، امروز به جای مصرفکننده، تولیدکننده بود. تا چند سال قبل به روستاها شیر، پنیر، ماست و تخممرغ نمیرفت. امروز همان درصد اندکی هم که در روستاها ماندهاند حال این کار را ندارند و میبینیم در روستا تخممرغ تولید نمیشود و باید تخممرغ روز به آنجا یا ماست و پنیر بستهبندی برود، در حالی که همه اینها تولیدکننده بودند و امروز تبدیل به مصرفکننده شدهاند. بخشی هم که به شهرها آمده طبیعتا مصرف را بالا بردهاند و مملکتی که توازن بین تولید و مصرفش به هم بخورد طبیعتا با مشکلات مختلفی روبهرو خواهد شد.

تحلیلی وجود دارد که اگر بتوانیم فناوری ارتباطات، از جمله اینترنت را به روستاها انتقال بدهیم، شاید مسیر مهاجرت از روستا به شهر برعکس شود. نظر شما چیست؟

امروز ناچاریم بهصورت علمی حرکت کنیم و وسایلی چون اینترنت، ابزاری برای رسیدن به بسیاری از اهداف و مورد لزوم هستند. میتوانیم بسیاری از دانشهای دنیا را به وسیله اینترنت منتقل کنیم و چیزهایی را که لازم است از این طریق به دست مخاطب برسانیم. این وسایل ضرورت زندگی امروز هستند و ربطی به شهر و روستا ندارند. این ابزار باید در دسترس شهری و روستایی باشد که بتواند برای کارهای علمی، صنعتی، صادرات، واردات و مسائل مختلف را به وسیله آن انجام بدهد.

روستاییان چه کار میتوانند بکنند که منتظر کمک دولت نمانند و خودشان دست به کار شوند؟

روستاییان بدون حمایت دولت مرکزی امکان کارکردن ندارند. در تمام دنیا هم همینطور است. با شعار نمیشود روستایی را در روستا نگه داشت. باید با عملی که انجام میدهیم و حمایتی که میکنیم روستایی را در روستا نگه داریم و روستایی بهطور طبیعی در روستا خواهد ماند. روستایی که در جای خودش از امکانات شهری برخوردار باشد، ترجیح میدهد از هوای سالم و هزینه‌‌های ارزان روستا استفاده کند و به شهر نیاید. منتهی کاری میکنیم که روستایی احساس میکند در روستای خودش کاری ندارد و بدترین آفت هم بیکاری است. اگر کار ایجاد کنیم، روستایی در روستا خواهد ماند.

https://shoma-weekly.ir/B91X3s