اقدس موذنی کارشناس ارشد علوم تربیتی درباره شکلگیری و چرایی وجود پدیدهای بهنام مهدکودک در ایران اینطور میگوید: «کودکستانها در ایران سابقه چندان طولانی ندارند، درحقیقت اگر به فرهنگ بومی خود برگردیم، پی به این نکته خواهیم برد که مهدهای کودک به دلیل اهمیت فرهنگی ما برای نقش مادری در ابتدا چندان مورد پسند واقع نمیشد؛ اما به مرور زمان و با حضور اجتماعی زنان در بیرون از خانه وجود مهدکودک تبدیل به عنصر لاینفک زندگی شد، البته مسلم است که کارکرد کودکستان در ایران با آنچه در غرب میبینیم متفاوت است هرچند که بسیاری از مهدها اکنون دچار شبهه مشکلاتی شدهاند که غرب با آن مواجه است یعنی تنها دغدغه نگهداری از اطفال برای یک زمان محدود و بعضا با هزینههای هنگفت در اولویت قرار دارد».
اما نکتهای که در مهدهای کودک کمتر مورد توجه قرار می گیرد مسئله آموزش توام با آسایش روحی و روانی کودکان است؛ و بدون تردید یکی از دغدغههای اصلی خانوادههای امروزی نحوه نگهداری و حفاظت از کودکان در مهدهای کودک است.
شاید با نگاه به آمارها و ارقام بتوان به سادگی به اهمیت این مسئله پی برد، مهدیه صفرزاده که مطالعات خود را صرف رشته علوم تربیتی در حوزه پیش از دبستان کرده است، با تکیه بر اصل حفاظت از کودکان در خصوص کودکستانها در ایران اینگونه میگوید: «باید گفت براساس آمار چیزی در حدود هشت میلیون کودک زیر هفت سال در ایران زندگی میکنند که از این تعداد 750 هزار نفر بنا به دلایل مختلف از خدمات مهدهای کودک بهرمند میشوند. در حال حاضر چیزی بالغ بر هفده هزار و هشتصد مهد کودک با حدود 150 هزار نیرو، مسئول نگهداری این تعداد کودک هستند. اینکه آیا استانداردهای لازم مثل طراحی فضا، آموزش و مهمتر از همه تخصص مربی در مهدها لحاظ میشود، همواره از سوالاتی است که ذهن خانوادهها را به خود درگیر کرده است.
طبعا در این بین، ایمنی کودک که در واقع حرف اول و آخر را در مهدها میزند، باید مورد توجه متولیان امر قرار گیرد فاکتورهایی مثل محیط ظاهری مهدها و نبودن نیروی متخصص و کارآمد در برخی از این اماکن، آسیبهای جدی به تربیت و آموزش کودکان سپردهشده به مهدها میزند که گاهی این آسیبها محسوس است و گاهی اثرات آن در سنین بالاتر بروز میکند و باید به این آسیبها توجه شود؛ زیرا ممکن است در طولانی مدت زیانهای بسیاری را متوجه جامعه آینده ما کند.»
اما شاید بتوان گفت مهدکودک یک پدیده سهل و ممتنع است؛ به عبارت بهتر این خانه اجارهای کودکانه از طرفی میتواند مفید باشد و در اموری مانند فرایند اجتماعیشدن به کودک کمک کند و از سوی دیگر ممکن است آثار منفی را برای او درپی داشته باشد، آثاری نظیر آنچه امروز از آن با عنوان کودک آزاری یاد میشود به طور نمونه نمایش ویدئوهایی از مهدهای کودکی که در آنها نسبتبه اطفال اعمال خشونت میشود و دست به دست در شبکههای اجتماعی و اینترنت میچرخد، حکایت از ماجرایی تلخ دارد. فریبا زاهدی دکترای علوم رفتاری میگوید: «آنچه مسلم است تعریف ما از خشونت بر علیه کودکان به دو شکل است، در صورت نخست همان ضرب و شتم و تنبیه بدنی که با عوارض جانبی فیزیکی و جسمی همراه است و صورت دوم هم خشونت پنهانی است که مستقیما با روح و روان کودک در ارتباط است، در تعدادی از مهدهای کودک که به هر دلیلی از دغدغهای به نام نظارت فارغ هستند صورت نخست خشونت اعمال میشود البته این مسئله تنها به ایران مختص نمیشود. این نوع برخوردهای خشونت بار که مستقیما با جسم کودک در ارتباط است میتواند کودک را از موضوع آموزش گریزان کند، البته صورت دوم خشونت نیز ممکن است خواسته یا ناخواسته در اثر عدم برنامهریزی لازم توسط متولیان مهدها و مسئولین بالا دستی صورت بگیرد.
اما باید اعتراف کرد که اساسا این نکته در موضوع مهدهای کودک به فراموشی سپرده شده است که هدف نگهداری از بچه نیست، بلکه آموزش توام با حس امنیت و اعتماد در تربیت کودک متناسب با سن او حائز اهمیت است. البته باید اعتراف کرد که هیچ کجا به اندازه آغوش مادر برای کودک امن نیست.»
بنابراین نظارت کیفی بر عملکرد مراکز پیش آمادگی یا همان مهدکودکها باید در همه ابعاد اعم از آموزش، رفتار و وضعیت تغدیه و مانند آن صورت بگیرد تا مهدها از هرجهت محیطهایی امن برای کودکان به حساب بیایند و والدین بدون دغدغههایی که ناشی از اعمال خشونت است کودکان خود را به مهد بسپارند.