شهرستانها

مردی که می خواست دنیا زیر بیرق امیرالمومنین(ع) باشد

جواب دندانشکن این دلاور مرد آذربایجانی به کنسول روس در تبریز که می خواست به هر حیله او را از جنگ بازداشته و وادار به تسلیم کند و به او پیشنهاد کرده بود که پرچم تزار روس را بر بالای خانه خود نصب کند تا از حمله دولتیان در امان باشد، در روزگاری که وکیل با سواد تبریز، تقی زاده در سفارت انگلیس پنهان شده بود، بهترین دلیل بر احساسات عالی میهن پرستانه وی و مقاومت و مبارزه آگاهانه اش دربرابر دخالت خارجیان در امور مملکت بود، ستارخان به کنسول روس گفت: «جناب کنسول! من می‌خواهم هفت دولت زیر سایه بیرق امیرالمومنین(ع) باشد شما می‌خواهید من زیر بیرق روس بروم هرگز چنین کاری نخواهد شد!».

رحیم جهانی- 25آبان سالروز خاموشی حسن قرچه داغی معروف به ستارخان، سردار ملی است،. او از جوانمردان محله امیرخیز تبریز بود. وی از جمله مردانی بود که برای دفاع از مشروطیت و حقوق ملت دست به سلاح برد. وی پیش از مشروطیت از لوطیان تبریز بود. پس از اعلام مشروطیت نیز به شهر آمد و به اسب فروشی اشتغال ورزید و سپس جزو مجاهدین مسلح گردید. پس از بمباران مجلس، دعوت انجمن ایالتی آذربایجان را قبول کرد. او در دوران مشروطه نیروهای آزادی خواه آذربایجان را به یاری باقرخان برای گشودن تهران بسیج کرد و در این فتح با نیروهای جنوب و گیلان همکار شد.

جواب دندانشکن این دلاور مرد آذربایجانی  به کنسول روس در تبریز که می خواست به هر حیله او را از جنگ بازداشته و وادار به تسلیم کند و به او پیشنهاد کرده بود که پرچم تزار روس را بر بالای خانه خود نصب کند تا از حمله دولتیان در امان باشد، در روزگاری که وکیل با سواد تبریز، تقی زاده در سفارت انگلیس پنهان شده بود، بهترین دلیل بر احساسات عالی میهن پرستانه وی و مقاومت و مبارزه آگاهانه اش دربرابر دخالت خارجیان در امور مملکت بود، ستارخان به کنسول روس گفت: «جناب کنسول! من میخواهم هفت دولت زیر سایه بیرق امیرالمومنین(ع) باشد شما میخواهید من زیر بیرق روس بروم هرگز چنین کاری نخواهد شد!».

این جملات، سخنان  شیرمردی است که در هیچ دانشگاهی درس نخوانده است. ستارخان و باقرخان دو چهره مردمی و آزادخواه در تبریز بودند، اینان با ایستادگی و مقاومت در برابر نیروهای دولتی و ایجاد ارتباط با آزادی خواهان در شهرهای دیگر ایران و سرانجام با حمله به تهران و سقوط محمدعلی شاه، نهضت مشروطیت را احیاء کردند. به قول مرحوم علامه قزوینی «اگر روز 17 جمادی الاخری ستارخان بیرق های سفید را پایین نمیآورد مشروطه تا مدت نامعلوم رخت از ایران بیرون میبرد زیرا آن روز در تمام نقاط ایران به جز از تبریز استبداد حکم روا بود.»

این شعار، تئوری مبارزاتی فرزند آذربایجان است. مبارزی که بیهیچ آرایه و پیرایهای، اسب خویش را سوار شد پرچم سفید ننگ و سازش در برابر استبداد قاجار و استعمار روس را پائین کشید و زیر بیرق پرافتخار امیرالمومنین، لوای سرخ مبارزه و رشادت و آزادیخواهی را بر تارک ایران برافراشت. ستارخان با شروع نهضت مشروطه در راس مجاهدان آذربایجان قرار گرفت و چنان درایت و نبوغ نظامی از خود نشان داد که به یک چهره جهانی تبدیل شد و از سوی ملت ایران به سردار ملی ملقـب شد. بسیاری از مورخان و نویسندگان با القاب زیر از او یاد میکنند: «آن سردار میهن، شجاعت را با فروتنی، رزمندگی را جوانمردی، سپاهیگری را با درایت سیاسی، آزادیخواهی را با عدالت طلبی و صداقت را با مردمگرایی و معرفت پروری توام داشت.» مرحوم محمد قزوینی که در دوران مبارزات مشروطه، در اروپا ساکن بوده و اخبار جنگهای تبریز را با اشتیاق دنبال میکرد درباره آوازه دلاوریهای «ستار» مینویسد،«به خاطر شجاعت و مردانگی او، اسم ستارخان در صفحه اول روزنامهها با تفصیل جنگهای او و مقاومتهای سخت او در مقابل قشون دولتی چاپ میشد و خوانندگان آن جراید را قرین اعجاب مینمود. این اعمال حیرتآور ستارخان، روی ایران را در اوایل قرن چهاردهم در تمام خارجه سفید گردانید و فیالحقیقه میتوان بطلالابطال ایران و مبارزترین نمونه شجاعت و دلاوری و مردامگی محسوب نمود. در قیام تبریز و در ایامی که تعداد مجاهدینی که در مقابل سپاه خونخوار استبداد که تعداشان بسیار زیاد بود، مقاومت می کردند از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی کرد، ستارخان با شجاعت و رشادت و جوانمردی خود ، نهضت را به بهترین وجه ممکن رهبری نموده، آن را از ظلمات دوران سختی گذرانده به سمت پیروزیهای بعدی و عقب راندن نیروهای دولتی از تبریز و فتح تهران رهنمون ساخت.

سردار ملی در پیکارهای رهایی بخش مردم آذربایجان ، خدمات گرانقدری به انقلاب و آزادی کشور کرد. ستارخان همیشه پیشاپیش سربازان خود و در مرکز خطر جنگید و هرگز خیال تسلیم و شکست به خود راه نداد. داستان عمل قهرمانانه اش در سرنگون کردن پرچمهای سفید تسلیم در برابر استبداد بر سر در خانه ها در بعضی از محلات تبریز در سخت ترین لحظات مبارزه در ایامی که بیش از سی هزار سرباز و اجیر دولتی ، عده ی قلیل او را در محله امیرخیز محاصره کرده بودند ، سرمشقی از مقاومت و پایداری در لحظات سخت نبرد می باشد. پس از سرنگونی بیرق های سفید بود که شهر یک پارچه از جای جنید و تا سراسر ایران را به جنبش نیاورد ، از پای ننشست. آری در چنین شرایطی بود که سالار ملی قدعلم کرد ، ورق را برگرداند و با این شاهکار خود جانی تازه در کالبد مردم دلمرده داد. مردمی که شراره های انقلاب را خاموش شده می پنداشتند تا دیدند هنوز مردی از خطه ای از کشور برخاست ، به سوی آن رو آورده و دلهای خود را با وی انس دادند.

در 25 آبان ماه 1293 هجری شمسی، در تنهایی و غربت و فقر چشم از جهان فروبست. جنازه وی در جوار مقبره حضرت عبدالعظیم در «باغ طوطی» به خاک سپرده شد.

*دبیر حزب موتلفه اسلامی آذربایجان شرقی

https://shoma-weekly.ir/vs3o8L