حضرت میفرمایند من به کوچه و خیابانهای آسمان آشناتر و آگاهترم نسبت به کوچه و خیابانهای زمین. اینجا مراد از آسمان و زمین چیست؟ در اینجا منظور از آسمان، کرات آسمانی نیستند که ممکن است بشر روزی به آنها دست پیدا کند و اگر دارای شرایط حیات باشد در آنجا خیابان هم درست کند، همه اینها زمین شمرده میشود.
در اینجا منظور از سماء، همان «سُمُو» است به معنای بالا و تعالی. این بالا که همان «سماء» است در خود انسان قرار دارد و این بالا بودن واقعی است. اما در بیرون از انسان فقط جهات قراردادی است. مانند یمین و یسار که اموری اعتباریاند و واقعی نیستند. اگر چیزی در طرف راست و چیزی در طرف چپ من باشد، وقتی که برگردم جهات برعکس میشوند و راست و چپ تعویض میشوند.
در حالیکه آسمانی که در کلام حضرت امیر (ع) یا در برخی از آیات قرآن آمده به معنای بلندا و بالای واقعی است. بنابراین بالا و پایین در خود انسان است.
به قول حکیم سنایی: آسمانهاست در ولایت جان / کارفرمای آسمان جهان.
آسمانهایی در سپهر وجود انسان قرار دارد که آنها کارفرمای این عالم هستند. در وجود انسان رشته قوایی وجود دارد از جمله حسی، شمی، بصری، خیالی و عقلی و ادراک عقلی از دیگر حواس بالاتر است و بالای واقعی است؛ زیرا اگر عقل نباشد، حس نیز معنایی ندارد. این معارف معارف الهی است که شمهای از آن به واسطه خاندان عترت و طهارت به ما رسیده است.
اینکه حضرت میفرماید: «سَلونی قَبلَ اَن تَفقِدونی» به این معناست که از این معارف از من بپرسید! حضرت نمیگوید که از من بپرسید که کوچههای مدینه به چه صورت است یا فلان رودخانه کجاست؟
این آسمانها که معارف غیبی است، در جان حضرت مولاست و غیب، خود اوست. حضرت در غیب نیست بلکه غیب در وجود حضرت و او حقیقت غیب است.
غلامحسین ابراهیمی دینانی