جامعه

مدرک یا تخصص؟ مسئله این است

امروز کشور ما اگر چه با سرعت غیرقابل انتظار در مسیر توسعه در حرکت است، بازنگری روش‌های مورد استفاده در نظام آموزشی برای بهره‌وری حداکثری از منابع ارزشمند و محدود موجود لازم است برای توسعه یافتگی پایدار و ماندگار، بیش از تمرکز بر کمیت جامعه تحصیلکرده مورد توجه قرار گیرد.

محسن محسن ابادی فراهانی- وزنه بار آموزشی در سطح آموزش عالی و حتی در مقاطع تحصیلات تکمیلی همچنان همچون دیگر دورههای آموزش همگانی از ابتدایی تا متوسطه در سوی کتاب، جزوه و امتحان سنگینی میکند. سر کلاسهای همه این دورهها اگر گاهی هم تمایلی به سوی یک کار پژوهشی دیده شود، آنچنان جدی گرفته نمیشود چون معمولاً نمره کمی برای آن در نظر گرفته شده و دانشآموز یا دانشجو هم یا علاقهای نشان نمیدهد و یا به قول معروف پی «سرهمبندی» آن و گرفتن چند نمره به اصطلاح مفت میرود. دست آخر آن چه هدف یک تحقیق است، دست کسی را نمیگیرد و نیم سالهای متناوب تحصیلی همین طور میآیند و میروند.

مطالعات دوره کارشناسی عموم دانشجویان چه در رشتههای پایه و انسانی و چه در رشتههای فنی، محدود میشود به منابع معرفی شده از سوی استاد. البته اکثر اوقات در این میان فقط کتب و منابعی شانس راهیافتن به کتابخانه دانشجویان را مییابند که قرار باشد در امتحان پایان ترم سئوالی از آن طرح شود و نمرهای به ارمغان بیاورد! گذر دانشجو از چندین ترم اول به همین منوال صورت میپذیرد، اما وقتی صدای پای پایاننامه به گوش میرسد، خلأهایی از مهارت پژوهشی که تا دیروز نادیده گرفته شده بودند، خودنمایی میکنند. شاید در مقطع کارشناسی به جهت تعداد نسبتاً زیاد دانشجو، اهمیت انجام پروژه تحقیقاتی اثر بخش و منسجم به چشم عدهای نیاید، اما اگر هر صندلی دانشگاه و امکان استفاده هر دانشجو از امکانات مختلف پژوهشی را مدنظر قرار دهیم، فرصت عظیمی برشمرده میشود که قابلیتهای جمعیت دانشجویی کشور را به تناسب میتواند در خدمت پیشرفت و توسعه قدم به قدم کشور به کار گیرد. صرفنظر از مقاطع اولیه آموزش عالی که به عنوان پایه چنین آموزشی تلقی میشوند- و البته وقتی فردی دوره «کارشناسی» را به پایان میبرد باید «کارشناس» باشد- در مقاطعی که «تکمیلی» نامیده شدهاند، فقدان بینش پژوهشی و پویایی مورد نظر برای زایش علم، سرمایههایی را ذرهذره به هدر میدهد که قابل بازیابی نیستند. اینجا است که بازار کسب و کار هم مواجه میشود با فارغالتحصیلانی که در واقع متخصص نیستند و حتی درباره موضوعی که به عنوان پایاننامه دوره کارشناسی ارشد برگزیده و روی آن کار و دست آخر دفاع کرده و نمره گرفته و فارغالتحصیل شدهاند و حالا مدرکش را به دست دارند، اطلاع و دانش کافی ندارند. از سوی دیگر به کار گرفته شدن افراد تحصیلکرده جز در شغلی مرتبط با رشتهای که در آن تحصیل کردهاند، جای بررسی از منظری متفاوت پیدا میکند. اگر شرایط ایدهآلی که بسیاری معتقدند باید در رابطه متقابل شغل و رشته تحصیلی افراد فراهم شود، در واقعیت فراهم آمده و قرار باشد با توجه به پیشبینیها و برنامهریزیهای کلانی که براساس نیاز به نیروی انسانی متخصص در کشور در نظر گرفته شده است، افراد فقط مشغول به کاری شوند که در نزدیکترین رابطه با مدرکشان قرار دارد، با چه ضریب اطمینانی میتوان به کارآیی این افراد در این مشاغل اتکا کرد؟ امروز کشور ما اگر چه با سرعت غیرقابل انتظار در مسیر توسعه در حرکت است، بازنگری روشهای مورد استفاده در نظام آموزشی برای بهرهوری حداکثری از منابع ارزشمند و محدود موجود لازم است برای توسعه یافتگی پایدار و ماندگار، بیش از تمرکز بر کمیت جامعه تحصیلکرده مورد توجه قرار گیرد.

https://shoma-weekly.ir/kvWhIW