همهچیز تلخ است! مثل چای شیرین تمام صبحهایم! خورشید میآید و تو هنوز اما نه!

شیما احمدی
همهچیز تلخ است!
همهچیز تلخ است!
مثل چای شیرین تمام صبحهایم!
خورشید میآید و تو هنوز اما نه!
***
وقتی در میان اینهمه شلوغی و همهمههای تهوعآور
در حضور لبخندهای تصنعی و
گریههای حقیر خفته در دیوارهای سیمانی اینجا
پیدایت نمیکنم دیگر
انگار که گم میشوم و
تمام نگاههای آشنا در چشمم میمیرد و
دنیا زیر پاهایم تمام میشود
به آخر میرسد!
***
دستم را بگیر
تا خیالت، تا آسمان ببر مرا!