برای همهی مادرهایی که میتوانستند بال دربیاورند و هنوز نیاوردند و امید می رود تا با بازگشت به اصل حقیقی دین و جامعه خدا محور دوباره صاحب بال شوند و از لذت مادر بودن بهره مند گردند.
مهدیس رادفر- به اعتقاد بسیاری از محققین، جهان بینی هر فرد علایق او را می سازد. نگرش فرد به اینکه جهان را چگونه می بیند، خودش را کجای جهان تعریف می کند و خداوند در جهان پیرامونش چه جایگاهی دارد تعریف جهان بینی فرد را شامل می شود و طبیعتاً این عقیده که یک فرد مادر شدن را دوست دارد یا نه دقیقاً ارتباط مستقیمی با جهان بینی او و نحوه دیدش به جهان دارد و اینکه کسی مادر شدن را در برنامه آینده اش قرار بدهد یا نه دقیقاً با این بحث مرتبط است که هویت، تعلقات و وظایف خود در قبال زندگی را چگونه تعریف می کند مجموعه این امور مانند یک کلاف درهم تنیده به هم می پیچد و در نهایت سازنده علایق ما می شود.
بر خلاف اینکه عده ای معتقدند که فرزندآوری یک مسئله احساسی و شخصی است ما معتقدیم یک قضیه ای است که کاملاً با مبانی فکری ما ارتباط دارد این مبانی شامل تعریف ما از انسان، زن و ارزش هایی که پذیرفته ایم دارد و هر چقدر هم که با ادبیات احساسی و لغات عاطفی و واژگان حسی در این خصوص صحبت کنیم باز هم این گفتمانی که در آن فکر می کنیم تعیین کننده علایق ما است.
این سؤال که زوجین مطرح می کنند که اصلاً بچه دار بشویم یا نه از اصل یک سؤال مدرن است و هیچ جای تاریخ و فلسفه درج نشده است که زنان درباره چیزی که خدا در طبیعتشان نهاده است فکر کنند. اینکه ما زنان خودمان را در مقامی قرار میدهیم که انتخاب کنیم بچهدار شویم یا نه، یک مقامی است که مبانی فکر مدرن ایجاد کرده است. یک انسان خودبنیاد و یا یک زن خودبنیاد، اینگونه فکر میکند که آیا بچهدار بشود یا نه؟ این سؤال، یک سؤال اومانیستی است؛ سؤالی که تنها در جامعهای ایجاد میشود که در آن، انسان تعیینکنندهی سرنوشت آدمهاست؛ جامعهای که در آن، خدا به انسان ها بچه نمیدهد، انسانها تصمیم میگیرند بچهدار شوند یا نه؛ در حقیقت این جامعهای است که انسان مخلوق نیست. خالق است. عبد نیست. معبود است؛ در جامعهای که انسانها بر طبیعتشان شوریدهاند؛ در جامعهای که انسانها برخلاف طبیعتشان عمل کردهاند؛ براساس میلشان و بر اساس نفسشان دست به اقداماتی نفسانی و حتی متمایل به رفتار حیوانی می زنند در این جامعه به دلیل فراموشی خدا آگاهانه یا از سر غفلت همه چیز تحت الشعاع نفسانیت و لذت های انسانی قرار می گیرد.
از نظر یک زن مسلمان مسئله «بچه داشتن یا نداشتن»، مسئله نیست بلکه به لحاظ منطقی این مسئله از اصل منحل است و در حقیقت از نظر یک انسان دیندار، هرگز این پرسش اساسا پیش نمیآید. آنچه که در اینجا مطرح است بسیار مهمتر از مسئله منحله گفته شده است و به بیان بهتر سؤال ما این است که اصلاً میخواهیم مسلمان باشیم یا نه؟ میخواهیم مخلوق باشیم یا نه؟ میخواهیم عبد باشیم یا نه؟ با پاسخگویی به این سؤال بسیاری از سؤال ها از اصل رفع می شود و دیگر خیلی کارها، حتی به ذهنمان خطور نمیکند. مطابق پاسخ این سؤال برای ما نسبت به بسیاری از احکام دین یقین حاصل می شود و اگر فردی مرتکب گناهی شده باشد اسباب بازگشت و توبه از آن گناه برای وی مهیا می شود. در یک کلام دین هیچ اجباری برای مادر شدن زنان ندارد و به تبع آن هیچ حکمی نیست که بگوید بچهدار شدن برای خانواده واجب است یا بچهدار نشدن حرام. اما مادر شدن یعنی پریدن؛ پریدن به سمت هدفی که قصد طی کردن آن را داریم. مادر شدن برای هدف زندگیما یک راه میانبر است ؛ یک راهی که ما را خیلی سریعتر عارف میکند و خیلی سریعتر عاشق میکند. یک راهی که ما را متعالی میکند؛ راهی که وجود ما را گسترده میکند. مادر شدن بال است؛ بالهایی که ما را بلند میکند و خیلی سریعتر به انتهای آسمان میرساند و طبیعتاً اگر این بال را نداشته باشیم، مجبوریم با نردبان برویم و این خیلی سخت است.
در حقیقت کسانی که میپرسند مادر بشوند یا نه، دوحالت را تجربه می کنند اول آنکه یا نمیدانند که مادر شدن چه وسیلهی سریعی است برای رسیدن به هدف والایشان و دوم اینکه یا اصلا هدفشان چیز دیگری است. بهخاطر همین میگویم «دوست داشتن یا نداشتن بچهدار شدن» به جهانبینی ما ربط دارد ؛ به زنی که از خودمان ساختهایم ربط دارد و در نهایت به هدف ما از زندگی ربط دارد.
پذیرش نقش مادری بسیار دشوار است زیرا این نقش مسئولیت هایی را با خود به همراه دارد مسئولیت هایی که بسیاری از پذیرش آن سرباز می زنند و در اصل اگر من مادر میشوم، برای این نیست که از بچهام لذت ببرم. این لذت توام با سختی هایی است و این سختی ها سبب ساخته شدن روح زن می شود و همانطور که در احادیث و روایات تأکید شده جزای خیری برای این نقش ارزشمند نزد خدا محفوظ است و نهایتاً بهترین پاداش برای این نقش رضایت خداوند از زن به عنوان مادر و کسی که بهشت در زیر پاهایش جا دارد است. رسالت مادر تنها آوردن فرزند نیست بلکه این فرزند ساخته شده در روح خداست و خلیفه الهی در زمین است و این تربیت وارسته خلیفه خدا بر عهده ما به عنوان یک زن گذاشته شده است. در واقع مادر شدن یک انتخاب نیست. مادر شدن یک ظرفیت است. مادر شدن یک فرصت است. مادر شدن قبولی شما در کنکور خداوند است. مادر شدن زیبا شدن است. مادر شدن خیلی سخت است، اما خیلی خوب است. و من غمگینم؛ برای تمام بچههایی که میتوانستند بهدنیا بیایند و نیامدند؛ برای همهی مادرهایی که میتوانستند بال دربیاورند و هنوز نیاوردند و امید می رود تا با بازگشت به اصل حقیقی دین و جامعه خدا محور دوباره صاحب بال شوند و از لذت مادر بودن بهره مند گردند.
* مشاور خانواده
بر خلاف اینکه عده ای معتقدند که فرزندآوری یک مسئله احساسی و شخصی است ما معتقدیم یک قضیه ای است که کاملاً با مبانی فکری ما ارتباط دارد این مبانی شامل تعریف ما از انسان، زن و ارزش هایی که پذیرفته ایم دارد و هر چقدر هم که با ادبیات احساسی و لغات عاطفی و واژگان حسی در این خصوص صحبت کنیم باز هم این گفتمانی که در آن فکر می کنیم تعیین کننده علایق ما است.
این سؤال که زوجین مطرح می کنند که اصلاً بچه دار بشویم یا نه از اصل یک سؤال مدرن است و هیچ جای تاریخ و فلسفه درج نشده است که زنان درباره چیزی که خدا در طبیعتشان نهاده است فکر کنند. اینکه ما زنان خودمان را در مقامی قرار میدهیم که انتخاب کنیم بچهدار شویم یا نه، یک مقامی است که مبانی فکر مدرن ایجاد کرده است. یک انسان خودبنیاد و یا یک زن خودبنیاد، اینگونه فکر میکند که آیا بچهدار بشود یا نه؟ این سؤال، یک سؤال اومانیستی است؛ سؤالی که تنها در جامعهای ایجاد میشود که در آن، انسان تعیینکنندهی سرنوشت آدمهاست؛ جامعهای که در آن، خدا به انسان ها بچه نمیدهد، انسانها تصمیم میگیرند بچهدار شوند یا نه؛ در حقیقت این جامعهای است که انسان مخلوق نیست. خالق است. عبد نیست. معبود است؛ در جامعهای که انسانها بر طبیعتشان شوریدهاند؛ در جامعهای که انسانها برخلاف طبیعتشان عمل کردهاند؛ براساس میلشان و بر اساس نفسشان دست به اقداماتی نفسانی و حتی متمایل به رفتار حیوانی می زنند در این جامعه به دلیل فراموشی خدا آگاهانه یا از سر غفلت همه چیز تحت الشعاع نفسانیت و لذت های انسانی قرار می گیرد.
از نظر یک زن مسلمان مسئله «بچه داشتن یا نداشتن»، مسئله نیست بلکه به لحاظ منطقی این مسئله از اصل منحل است و در حقیقت از نظر یک انسان دیندار، هرگز این پرسش اساسا پیش نمیآید. آنچه که در اینجا مطرح است بسیار مهمتر از مسئله منحله گفته شده است و به بیان بهتر سؤال ما این است که اصلاً میخواهیم مسلمان باشیم یا نه؟ میخواهیم مخلوق باشیم یا نه؟ میخواهیم عبد باشیم یا نه؟ با پاسخگویی به این سؤال بسیاری از سؤال ها از اصل رفع می شود و دیگر خیلی کارها، حتی به ذهنمان خطور نمیکند. مطابق پاسخ این سؤال برای ما نسبت به بسیاری از احکام دین یقین حاصل می شود و اگر فردی مرتکب گناهی شده باشد اسباب بازگشت و توبه از آن گناه برای وی مهیا می شود. در یک کلام دین هیچ اجباری برای مادر شدن زنان ندارد و به تبع آن هیچ حکمی نیست که بگوید بچهدار شدن برای خانواده واجب است یا بچهدار نشدن حرام. اما مادر شدن یعنی پریدن؛ پریدن به سمت هدفی که قصد طی کردن آن را داریم. مادر شدن برای هدف زندگیما یک راه میانبر است ؛ یک راهی که ما را خیلی سریعتر عارف میکند و خیلی سریعتر عاشق میکند. یک راهی که ما را متعالی میکند؛ راهی که وجود ما را گسترده میکند. مادر شدن بال است؛ بالهایی که ما را بلند میکند و خیلی سریعتر به انتهای آسمان میرساند و طبیعتاً اگر این بال را نداشته باشیم، مجبوریم با نردبان برویم و این خیلی سخت است.
در حقیقت کسانی که میپرسند مادر بشوند یا نه، دوحالت را تجربه می کنند اول آنکه یا نمیدانند که مادر شدن چه وسیلهی سریعی است برای رسیدن به هدف والایشان و دوم اینکه یا اصلا هدفشان چیز دیگری است. بهخاطر همین میگویم «دوست داشتن یا نداشتن بچهدار شدن» به جهانبینی ما ربط دارد ؛ به زنی که از خودمان ساختهایم ربط دارد و در نهایت به هدف ما از زندگی ربط دارد.
پذیرش نقش مادری بسیار دشوار است زیرا این نقش مسئولیت هایی را با خود به همراه دارد مسئولیت هایی که بسیاری از پذیرش آن سرباز می زنند و در اصل اگر من مادر میشوم، برای این نیست که از بچهام لذت ببرم. این لذت توام با سختی هایی است و این سختی ها سبب ساخته شدن روح زن می شود و همانطور که در احادیث و روایات تأکید شده جزای خیری برای این نقش ارزشمند نزد خدا محفوظ است و نهایتاً بهترین پاداش برای این نقش رضایت خداوند از زن به عنوان مادر و کسی که بهشت در زیر پاهایش جا دارد است. رسالت مادر تنها آوردن فرزند نیست بلکه این فرزند ساخته شده در روح خداست و خلیفه الهی در زمین است و این تربیت وارسته خلیفه خدا بر عهده ما به عنوان یک زن گذاشته شده است. در واقع مادر شدن یک انتخاب نیست. مادر شدن یک ظرفیت است. مادر شدن یک فرصت است. مادر شدن قبولی شما در کنکور خداوند است. مادر شدن زیبا شدن است. مادر شدن خیلی سخت است، اما خیلی خوب است. و من غمگینم؛ برای تمام بچههایی که میتوانستند بهدنیا بیایند و نیامدند؛ برای همهی مادرهایی که میتوانستند بال دربیاورند و هنوز نیاوردند و امید می رود تا با بازگشت به اصل حقیقی دین و جامعه خدا محور دوباره صاحب بال شوند و از لذت مادر بودن بهره مند گردند.
* مشاور خانواده