پس از اظهارنظر «وندی خانم شرمن» درباره سبد کالا، ما خیلی سریع و با دور زدن تحریمها و دریاها و کوهها، خود را به کاخ سفید رساندیم تا معاون وزیر خارجه آمریکا یعنی همین «وندی بانو» گفتگویی داشته باشیم و بپرسیم که آیا صحبتهای ایشان درباره سبد کالا صحت دارد یا کار رسانهها بوده!
در همان ابتدا که به کاخ سفید رسیدیم کلی گزینه روی میز قرار داشت؛ گزینههایی مثل کباب ترکی، اشکنه، ساندویچ دوبل، کله پاچه، کباب اراج و چلوکباب و گزینههای دیگر! به محض رسیدن وندی خانم، کل گزینههای روی میز را جمع کردند. ما هم که دیگر گشنه مانده بودیم، سئوالات خود را سریع شروع کردیم!
ما: چرا درباره سبد کالا آنطوری گفتید؟ یعنی گفتید که ناشی از فشارها و از این حرفها بوده؟
وندی: خاطره خوبی از این ماجرا ندارم، در آمریکا هم سبد کالا میدهند، اما به من تعلق نگرفت، برای همین گفتم ماجرا را کلا تخریب کنم! کلی هم به سامانه اس.ام. اس دادم، بعد منتظر بودم، ظریف به من سبد کالای ایرانی بدهد، اما نداد! گفتم حالا دیگی که برای ما نمیجوشد، سر... و بعدش هم آن حرفها را گفتم.
ما: خوب حالا چرا این همه دوربین برای تأسیسات هستهای گذاشتهاید؟
وندی: چون قول دادم راست بگویم، راستش را میگویم! حقیقتش این کار کلی آدم را به شغل شریف «بهپایی» گذارد و کلی اشتغالزایی کرده، خواهرزاده و برادرزاده وعمهزاده وخالهزاده خودم هم از این طریق اشتغالیزه شدهاند.
ما: پس کلا الآن خانوادگی بهپای هستهای شدهاید؟
وندی: آره الان کلا بعد از ماجرای هستهای برای کل خانواده مقامات اشتغالزایی شده، همه ناظر هستند و اینقدر هم دوربین گذاشتهایم که دیگر دارد دوربیندانمان پاره میشود! من هم خودم شبها شیفت شب میروم از تو اینترنت تأسیسات اتمی زیرزمینی ایران را میپایم! بعد از بحران آخری در آمریکا یک شغل جواب نمیدهد!
ما: حالا این همه تأسیسات را دوربین گذاشتید و پاییدید و کلی هم اشتغالزایی کردید به جایی هم رسیدید؟
وندی: خیلی به جاهای خوبی رسیدیم، ولی کلا لابیهای نظامی گفتهاند که اگر میخواهیم به جاهای بهتری برسیم، باید دولت آمریکا بودجه بیشتری بدهد!
ما: پس ماجرای اختلاس و رانت است؟
وندی: نه جان شما، فقط یکم شیرینی بچههای لابی باز است که از ایرانهراسی در آمریکا به دست میآید همین!
ما: پس گزینههای روی میز چه میشود؟
وندی: آهان همان ساندویچ و کباب بناب و اینها را میگویید!
ما: نه، آن یکی گزینهها؟
وندی: آن گزینهها! بعضی شبها جان بولتن شیشه میزند، میآید میگوید بگویید همه گزینهها روی میز است و من هم میگویم: امنیت شغلی نداریم مجبوریم حرف گوش بدهیم!
ما: حالا نمیشود همان گزینههای روی میز را برگردانید آخر رسم مهماننوازی که این نیست؟
وندی: نه نمیشود من رژیم دارم، بعدا گزینههای رژیمی را روی میز میگذارم تا خودم بخورم!
ما: حالا کی ایران خواهد توانست اعتمادسازی کند و خلاصه نظارتها کم شود؟
وندی: میخواهی این همه ناظر در آمریکا را از نون خوردن بندازی، پس پسرخاله و دخترخاله و عمهزاده و بابا ومامان بزرگم چه میشود! برو خدا روزیت را جایی دیگر حواله کند!