اندیشه

ماجرایی شگفت انگیزتر از داستان‌های شگفت!

در یکی از مسافرتهای عمره که خدمت ایشان بودیم بلیت هواپیما یکسره برای جده فراهم نشد. بلیت هواپیما از تهران به بیروت و از بیروت به جده تهیه شد. در فرودگاه بیروت بطور ترانزیت چند ساعت ما را نگاه داشتند و نزدیکهای مغرب بود که هواپیما برای پرواز به جده آماده شد. آیت ا... دستغیب خیلی سعی می کردند اگر میسر باشد هواپیما تأخیر کند تا بشود نماز را سر وقت خواند، ولی میسر نشد. وارد هواپیما شدیم. از فرط ناراحتی چند مرتبه خواستند پیاده شوند ولی گفتند مسافرین همه سوارند، الان حرکت می کنیم. بالاخره تأخیر هواپیما به قدری شد که حساب کردیم وقتی به جده می رسیم ممکن است وقت نماز گذشته باشد و نماز قضا گردد. شهید دستغیب با حالت پریشان و ناراحت گفتند: پیاده شویم هر چند هواپیما برود و ما جا بمانیم اما درب هواپیما بسته بود. ایشان با حالت توجه مخصوص و سکوت چند دقیقه ای سراپا ایستاده بودند که هواپیما برای حرکت روشن شد. به مجرد روشن شدن هواپیما شعله های آتش از موتور آن نمایان گردید. با عجله هواپیما را خاموش کردند و درب آن را باز کردند و از مسافرین خواستند که هرچه زودتر پیاده شوند. شهید دستغیب با خوشحالی زائد الوصفی با دوستان پیاده شدند و مرتب می فرمودند: «نماز، نماز»
وقتی امام خمینی (ره) با تمام وسواس خاص در تعریف و تمجید از افراد درباره شخصیتی او را «مربی محرومان»، «هدایت کننده مردم»، «معلمی بزرگ»، «عالمی عامل» و بالاتر از همه «متعهد به اسلام» و «شخصیتی ارزشمند» بنامد مطمئنا این فرد انسانی بسیار ویژه و مومنی وارسته خواهد بود. آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب انسانی است که به درجات والایی از معنویات دست یافته بود و در سیر وحدانیت رب العالمین کمتر کسی به این مراحل می رسد.

یکی از نزدیکان این شهید می گوید: این شهید بزرگوار بسیار مقید بودند نماز را اول وقت بخوانند. حتی در مسافرتها و سالیان دراز که خدمت آن بزرگوار بودم بندرت به یاد دارم که سر وقت نماز نخوانده باشند. در یکی از مسافرتهای عمره که خدمت ایشان بودیم بلیت هواپیما یکسره برای جده فراهم نشد. بلیت هواپیما از تهران به بیروت و از بیروت به جده تهیه شد. در فرودگاه بیروت بطور ترانزیت چند ساعت ما را نگاه داشتند و نزدیکهای مغرب بود که هواپیما برای پرواز به جده آماده شد. آیت ا... دستغیب خیلی سعی می کردند اگر میسر باشد هواپیما تأخیر کند تا بشود نماز را سر وقت خواند، ولی میسر نشد. وارد هواپیما شدیم. از فرط ناراحتی چند مرتبه خواستند پیاده شوند ولی گفتند مسافرین همه سوارند، الان حرکت می کنیم. بالاخره تأخیر هواپیما به قدری شد که حساب کردیم وقتی به جده می رسیم ممکن است وقت نماز گذشته باشد و نماز قضا گردد. شهید دستغیب با حالت پریشان و ناراحت گفتند: پیاده شویم هر چند هواپیما برود و ما جا بمانیم اما درب هواپیما بسته بود. ایشان با حالت توجه مخصوص و سکوت چند دقیقه ای سراپا ایستاده بودند که هواپیما برای حرکت روشن شد. به مجرد روشن شدن هواپیما شعله های آتش از موتور آن نمایان گردید. با عجله هواپیما را خاموش کردند و درب آن را باز کردند و از مسافرین خواستند که هرچه زودتر پیاده شوند. شهید دستغیب با خوشحالی زائد الوصفی با دوستان پیاده شدند و مرتب می فرمودند: «نماز، نماز» کارکنان هواپیما می گفتند: حداقل 4 ساعت تأخیر داریم تا هواپیما آماده حرکت شود. به مجرد رسیدن به سالن فرودگاه ایشان به نماز ایستادند. نماز مغرب و عشاء را با توجه و شکر گزاری خاص انجام دادند. سلام نماز را که دادند. مأمورین گفتند: آقا سوار شوید که نقص هواپیما برطرف شده و می خواهیم حرکت کنیم!»

https://shoma-weekly.ir/DIOEPX