شاهین تهرانی
برگزاری یک دوره مسابقههای ورزشی به ویژه مسابقاتی در سطح لیگ برتر یا لیگ حرفهای فوتبال اهداف متعددی در بر دارد که یکی از آنها تولید بازیکن جدید و تولد پدیدههای تازه است.
اگر در لیگ برتر پدیده وجود نداشته باشد و از دل آن استعدادهای برتر ظهور نکند، هرگز نمیتوان، فوتبالی پویا و مولد داشت. فوتبال بدون ظهور پدیدهها محکوم به شکست است. اتفاقی که این روزها و در پایان نیم فصل نخست لیگ برتر در فوتبال کشورمان رخ عیان کرده و میتواند، زنگ خطری باشد برای فوتبال ایران که اگر وضع به همین روال ادامه یابد، دیگر استعدادی شکوفا نشده و هیچ بازیکن جدید و خلاقی به تیم ملی راه پیدا نخواهد کرد! یعنی دیگر در پی بازنشسته شدن و یا رفتن بازیکنان مطرح دیگر آمدنی در کار نیست!
برای مثال در باشگاه پرسپولیس شاهد آن هستیم که برای فرار از بحران و موفقیتهای احتمالی دست به دامان بازیکنانی چون علی کریمی 34 ساله، وحید هاشمیان 36 ساله و به تازگی مهدی مهدوی کیا 35 ساله میشوند! و از قضا همین علی کریمی 34 ساله هم تبدیل به یک ناجی و بهترین بازیکن پرسپولیس شده و تمامی امید مسئولین باشگاه، کادر فنی و هواداران به او بسته میشود!
در استقلال هم وضع به همین منوال است! وقتی فرهاد مجیدی 35 ساله به عنوان مسنترین بازیکن این تیم به هر علتی قصد سفر به امارات میکند، ناامیدی شدیدی به اردوی استقلالیها هجوم میآورد! و این چیزی جز اتکای بیش از حد باشگاههای فوتبال کشورمان به ستارههای دهه گذشته نیست!
در هیچ کجای دنیا، جدایی یک بازیکن 35 ساله از یک باشگاه تمامی اخبار آن باشگاه و حتی فوتبال آن کشور را تحت تأثیر خود قرار نمیدهد! جالب آن که باشگاه استقلال میخواهد رضا عنایتی 36 ساله را جایگزین فرهاد مجیدی 35 ساله کند!
عالیترین سطح مسابقات فوتبال باشگاههای ایران یعنی لیگ برتر و یا به عبارت دیگر لیگ حرفهای که نیم فصل آن را با شتاب برگزار کردهایم تا به هر شکل ممکن برنامههای خود را پیش ببریم، دارای ضعفهای اساسی بوده و ناتوان از ساختن پدیده و جانشینان بزرگ و مطرح کشور است! فوتبال ایران در حال فرسایش است و فوتبال بدون تولید معنی و مفهومی ندارد! چرا لیگ برتر بازیکن «پدیده» ندارد؟ اگر این وضع ادامه یابد به همین زودیها با زوال ناگزیر ستارههایی مواجه خواهیم شد که دل و امید خیلیها به آنان بسته شده بود! نسلی که امروز منشاء امید علاقهمندان فوتبال شده از آخرین نسلهای موفق در فوتبال ما بود که لژیونرهای نامدار داشت اما حالا چی! جانشینان دایی، مجیدی، کریمی، عنایتی، عابدزاده، باقری و... چه کسانی هستند؟ وقتی حال و روز این دو باشگاه بزرگ و مردمی کشورمان این گونه است! از دیگر باشگاهها چه انتظاری میتوان داشت؟ امروز دیگر سازندگی حلقه مفقوده باشگاههای فوتبال ما شده است! امروز دیگر هیچ نام و نشانی از باشگاههای سازندهای مثل شاهین، بانک ملی، راه آهن، وحدت، آرارات و... نیست! البته وقتی تیمهای پایه فوتبال ایران نتوانستهاند، درخشش خوبی داشته باشند، تبعاً باید در انتظار خشک شدن چشمههای جوشان بازیکنان باشیم!
تا زمانی که در آکادمیها و مدارس فوتبال ما «پول» حرف اول را میزند و هیچ نظارتی در کار آنان دیده نمیشود، نمیتوان انتظار چهرههای مستعد را داشت!
از زمینهای محلات چه خبر؟ زمینهای خاکی سبلان، گودشهرزاد، باغ کلاغها، یخچال، راضی، بیسیم، باغ انار، مجیدیه، ناجی، عارف و... و مربیان سازنده محلی خبری نیست! چون بساز و بفروشها به جان این زمینها افتادهاند و آن را به برجسازی، خانهسازی،پارکینگ، تالار، بازار روز، بازار میوه و... تبدیل کردهاند! آیا همان طوری که بازار روز و بازار میوه مورد نیاز جامعه است، زمین ورزش مورد نیاز نوجوانان و جوانان نیست؟ آیا ساختن تالار و بازار میوه از زمین ورزش و سلامتی جوانان واجبتر است؟ که چند زمین ورزش تبدیل به بازار روز شود اما هیچ پارکینگ، تالار، بازار روز، بازار میوه به زمین ورزشی تبدیل نشود! چرا؟... و این بزرگترین معضل امروز فوتبال ما است! بدون داشتن پشتوانه خوب هرگز نمیتوان به آینده امیدوار بود و دل بست! متأسفانه فوتبال کشورمان در حال حاضر دچار معضل بزرگ نداشتن پشتوانه است! برای حل این مشکل باید آن را ریشهای حل کرد و این میسر نمیشود،جز این که شرایط استفاده از تیمهای پایه را در آکادمیها و مدارس فوتبال تغییر دهیم. باید آنها را بیش از گذشته مورد توجه قرار داد و نگذاشت که استعدادهای این مملکت به آسانی هرز بروند! باید مربیان خوشنام و سازنده و مدیران فوتبالی را در رأس امور گذاشت. باید هر چه زودتر به سمت خصوصیسازی حرکت کرد. باید در برگزاری لیگ برتر تجدید نظر کرد. باید فاصله دو مسابقه را در نظر گرفت تا مربیان فرصت ریکاوری، تمرین معمولی، برطرف کردن نقاط ضعف و شناخت نقاط قوت حریف را داشته باشند، در غیر این صورت این لیگ با این شرایط کنونی، پشتوانه خوبی برای بازیکنان و تیمهای ملی نخواهد بود!