شاید باورش کمی سخت باشد ولی محدودیت هایی سنگین در مقوله استفاده از رسانه(تلویزیون،اینترنت و...) و حتی عدم استفاده از ناچیزترین تکنولوژی های ارتباطی مانند تلفن همراه در اردوگاه اشرف و مقر منافقین مشهود است.
علیرضا مالمیر- تا سال ۱۳۴۸، هیچ زنی به عضویت سازمان پذیرفته نشده بود.اصولا حنیفنژاد، رهبر اصلی و مؤثر سازمان، با ازدواج مخالف بود و آن را موجب وابستگی و سد راه مبارزه میدانست. اما به مرور زمان اهمیت حضور زنان و بویژه استفاده پوششی از آنان برای رهبران سازمان کشف شد. ابتدا "پوران بازرگان"، خواهر "منصور بازرگان" که در مدرسه دخترانه مذهبی رفاه کار میکرد، وارد سازمان شد؛ و پس از او خواهر "محمد حیاتی "و بعد خواهر "رضاییها "آمدند.
به قول "بهمن بازرگان"، عضو مرکزیت سازمان، (هر کس خواهری داشت که به درد این کار میخورد، میآورد). این زنان، طبق دستور سازمان، با اعضای مرد سازمان (ازدواج تشکیلاتی) میکردند. پوران بازرگان نیز به همسری تشکیلاتی محمد حنیفنژاد درآمد. لیلا زمردیان و فاطمه امینی و گروه دیگری از زنان و دختران نیز بعدها به همین شکل در سازمان عضویت یافتند.
می توان گفت : سازمان مجاهدین مانند دیگر فرقه ها برای پیشبرد اهداف شوم خود با نگاهی ابزاری به زنان توسط رهبران فرقه از آنها درجهت منافع خود ، به اسم سازمان وخلق ایران بهره می جستند.
بسیاری از این زنان و دختران، بعدها با انواع ترفندهای تشکیلاتی مورد انواع سوءاستفادهها قرار گرفتند و درنتیجه همین روند انحرافآمیز و غیراخلاقی خانواههای زیادی که اکثرا مذهبی و اصیل بودند را از هم گسست.
درسال 1353 و پس از اعلام تغییر ایدئولوژی از اسلام به مارکسیسم توسط "تقی شهرام "وی بعد از تسلط کامل بر سازمان، ضوابط پیچیدهای برای محافظت از خودش برقرار کرد.
در تمام شبانهروز همیشه دو زن در کنار وی به عنوان محافظ انجام وظیفه میکردند. "سیمینتاج حریری"، "لیلا زمردیان"، "فاطمه میرزاجعفر علاف" و "محبوبه متحدین" از جمله زنانی بودند که یا به طرز مرموزی به چنگ ساواک افتادند یا دچار افسردگی شدید و احساس ندامت برای از دست دادن همه چیز خود در راه امیال و هوس های این مرد عجیب شدند و کارشان به خودکشی یا تصفیه سازمانی کشید. سرنوشت شوم این زنان از تبعات همین دیدگاه استفاده ابزاری از زن در سازمان بود.
با توجه به پیروزی های انقلاب اسلامی در کسب حمایت های مردمی و سرکوب نیروهای ضد انقلاب و اعضای منافقین،"رجوی" برای مطرح کردن نام خود و سرگرم نگهداشتن اعضای سازمان به جهت ایجاد انگیزه برای مبارزه بهتر با انقلاب اسلامی، نقشهای اندیشید و این نقشه که نتیجهاش تصاحب "مریم قجر عضدانلو"، همسر "مهدی ابریشمچی"، نفر دوم سازمان بود «انقلاب ایدئولوژیکی» نام گرفت و رجوی و هوادارانش آن را گامی بلند در جهت ارتقای مقام زن دانستند!
به دستور رجوی، ابریشمچی همسر خود را طلاق داد و بلافاصله بدون رعایت مسائل شرعی از جمله عِدّه طلاق، مسعود و مریم درسال 1364با هم ازدواج کردند!این حادثه قباحتبار تأثیر بدی در بین همگان حتی محافل خارج از کشور گذاشت. برای مثال گروهک «راه کارگر»که یک گروه کمونیستی بود در بیانیهای اعلام کرد که این کار افکار عمومی را به شدت مبهوت و اخلاق عمومی را عمیقا جریحهدار ساخت.
در مقابل مهدی ابریشمچی اعلام کرد که مخالفت با مشیت مسعود، کفرآمیزتر از مخالفت با مشیت خداست به پاس این از خودگذشتگی ابریشمچی، رجوی نیز "مینا خیابانی"، خواهر "موسی خیابانی" را که ۱۲ سال از ابریشمچی کوچکتر بود، به وی جایزه داد و اجازه داد این دو با هم ازدواج کنند!
درسال 1365 مسعود رجوی وارد بغداد شد و به سرعت به سازماندهی منافقین در کمپ "اشرف "پرداخت. نتیجه آن شد که مسعود رجوی به مقام رهبر عالی نائل و مریم رجوی به مقام فرماندهی ارتش آزادیبخش و سپس رییس شورای مقاومت و بالاخره رییس جمهوری منصوب شد.
هر از چندی نیز یکی از زنان عضو سازمان با کابینهای زنانه بر مسند ریاست کل سازمان مینشست و نقشی مانند مترسک برای اعضای منفعل و بیانگیزه سازمان خلق بازی می کرد و تا مدتی آنها را سرگرم میساخت.
به غیر از مریم رجوی سه نفر از زنان عضو سازمان نفاق به مدارج بالای درون سازمانی رسیدند که "مژگان پارسایی" متولد تربت جام،شکنجه گر وبازجوی جریان نفاق،"صدیقه حسینی متولد 1336 لنگرود و"بتول سلطانی "عضو جداشده سازمان متولد 1965 درایران که درسال 1365 به مجاهدین خلق پیوست؛از این دسته افراد بودند.
از این به بعد پرستش رجوی به اصل محوری اعتقادات مجاهدین تبدیل و آنان از یک گروه سیاسی با ایدئولوژی خاص به یک فرقه با عقاید خاص تبدیل شدند. در این دوران به فرمان رجوی، زنان از مردان جدا شدند و ارتباط بر مبنای ازدواج میان زن و مرد در سازمان از بین رفت.
یک روزنامه نگار سوئیسی به نام "آنتوان گسلر" که سال ها درمورد سازمان مجاهدین خلق ایران پژوهش و مطالعه داشته است بر تروریست بودن این جریان مهر تایید می زند و عدم درک منطق این فرقه را به عنوان یک سازمان تروریستی مطرح می کند. او همچنین وجود یک جامعه مصنوعی در درون اردوگاه اشرف را دستمایه تحقیقات خود قرار داده و محدودیت های فراوان موجود در اردوگاه را از دستاوردهای این جامعه مصنوعی عنوان می کند.
شاید باورش کمی سخت باشد ولی محدودیت هایی سنگین در مقوله استفاده از رسانه(تلویزیون،اینترنت و...) و حتی عدم استفاده از ناچیزترین تکنولوژی های ارتباطی مانند تلفن همراه در اردوگاه اشرف و مقر منافقین مشهود است. درکل ارتباط جامعه درون سازمانی منافقین با محیط برون سازمانی کاملا قطع و افراد مانند برده ،تابع محض تصمیمات فرقه ای قرار گرفته و این محیط بستری مناسب برای تفتیش عقاید و شست و شوی مغزی را فراهم می کند. محیطی که کمترین حق زندگی عادی را از ساکنانش سلب کرده است.
*نویسنده و کارشناس
می توان گفت : سازمان مجاهدین مانند دیگر فرقه ها برای پیشبرد اهداف شوم خود با نگاهی ابزاری به زنان توسط رهبران فرقه از آنها درجهت منافع خود ، به اسم سازمان وخلق ایران بهره می جستند.
بسیاری از این زنان و دختران، بعدها با انواع ترفندهای تشکیلاتی مورد انواع سوءاستفادهها قرار گرفتند و درنتیجه همین روند انحرافآمیز و غیراخلاقی خانواههای زیادی که اکثرا مذهبی و اصیل بودند را از هم گسست.
درسال 1353 و پس از اعلام تغییر ایدئولوژی از اسلام به مارکسیسم توسط "تقی شهرام "وی بعد از تسلط کامل بر سازمان، ضوابط پیچیدهای برای محافظت از خودش برقرار کرد.
در تمام شبانهروز همیشه دو زن در کنار وی به عنوان محافظ انجام وظیفه میکردند. "سیمینتاج حریری"، "لیلا زمردیان"، "فاطمه میرزاجعفر علاف" و "محبوبه متحدین" از جمله زنانی بودند که یا به طرز مرموزی به چنگ ساواک افتادند یا دچار افسردگی شدید و احساس ندامت برای از دست دادن همه چیز خود در راه امیال و هوس های این مرد عجیب شدند و کارشان به خودکشی یا تصفیه سازمانی کشید. سرنوشت شوم این زنان از تبعات همین دیدگاه استفاده ابزاری از زن در سازمان بود.
با توجه به پیروزی های انقلاب اسلامی در کسب حمایت های مردمی و سرکوب نیروهای ضد انقلاب و اعضای منافقین،"رجوی" برای مطرح کردن نام خود و سرگرم نگهداشتن اعضای سازمان به جهت ایجاد انگیزه برای مبارزه بهتر با انقلاب اسلامی، نقشهای اندیشید و این نقشه که نتیجهاش تصاحب "مریم قجر عضدانلو"، همسر "مهدی ابریشمچی"، نفر دوم سازمان بود «انقلاب ایدئولوژیکی» نام گرفت و رجوی و هوادارانش آن را گامی بلند در جهت ارتقای مقام زن دانستند!
به دستور رجوی، ابریشمچی همسر خود را طلاق داد و بلافاصله بدون رعایت مسائل شرعی از جمله عِدّه طلاق، مسعود و مریم درسال 1364با هم ازدواج کردند!این حادثه قباحتبار تأثیر بدی در بین همگان حتی محافل خارج از کشور گذاشت. برای مثال گروهک «راه کارگر»که یک گروه کمونیستی بود در بیانیهای اعلام کرد که این کار افکار عمومی را به شدت مبهوت و اخلاق عمومی را عمیقا جریحهدار ساخت.
در مقابل مهدی ابریشمچی اعلام کرد که مخالفت با مشیت مسعود، کفرآمیزتر از مخالفت با مشیت خداست به پاس این از خودگذشتگی ابریشمچی، رجوی نیز "مینا خیابانی"، خواهر "موسی خیابانی" را که ۱۲ سال از ابریشمچی کوچکتر بود، به وی جایزه داد و اجازه داد این دو با هم ازدواج کنند!
درسال 1365 مسعود رجوی وارد بغداد شد و به سرعت به سازماندهی منافقین در کمپ "اشرف "پرداخت. نتیجه آن شد که مسعود رجوی به مقام رهبر عالی نائل و مریم رجوی به مقام فرماندهی ارتش آزادیبخش و سپس رییس شورای مقاومت و بالاخره رییس جمهوری منصوب شد.
هر از چندی نیز یکی از زنان عضو سازمان با کابینهای زنانه بر مسند ریاست کل سازمان مینشست و نقشی مانند مترسک برای اعضای منفعل و بیانگیزه سازمان خلق بازی می کرد و تا مدتی آنها را سرگرم میساخت.
به غیر از مریم رجوی سه نفر از زنان عضو سازمان نفاق به مدارج بالای درون سازمانی رسیدند که "مژگان پارسایی" متولد تربت جام،شکنجه گر وبازجوی جریان نفاق،"صدیقه حسینی متولد 1336 لنگرود و"بتول سلطانی "عضو جداشده سازمان متولد 1965 درایران که درسال 1365 به مجاهدین خلق پیوست؛از این دسته افراد بودند.
از این به بعد پرستش رجوی به اصل محوری اعتقادات مجاهدین تبدیل و آنان از یک گروه سیاسی با ایدئولوژی خاص به یک فرقه با عقاید خاص تبدیل شدند. در این دوران به فرمان رجوی، زنان از مردان جدا شدند و ارتباط بر مبنای ازدواج میان زن و مرد در سازمان از بین رفت.
یک روزنامه نگار سوئیسی به نام "آنتوان گسلر" که سال ها درمورد سازمان مجاهدین خلق ایران پژوهش و مطالعه داشته است بر تروریست بودن این جریان مهر تایید می زند و عدم درک منطق این فرقه را به عنوان یک سازمان تروریستی مطرح می کند. او همچنین وجود یک جامعه مصنوعی در درون اردوگاه اشرف را دستمایه تحقیقات خود قرار داده و محدودیت های فراوان موجود در اردوگاه را از دستاوردهای این جامعه مصنوعی عنوان می کند.
شاید باورش کمی سخت باشد ولی محدودیت هایی سنگین در مقوله استفاده از رسانه(تلویزیون،اینترنت و...) و حتی عدم استفاده از ناچیزترین تکنولوژی های ارتباطی مانند تلفن همراه در اردوگاه اشرف و مقر منافقین مشهود است. درکل ارتباط جامعه درون سازمانی منافقین با محیط برون سازمانی کاملا قطع و افراد مانند برده ،تابع محض تصمیمات فرقه ای قرار گرفته و این محیط بستری مناسب برای تفتیش عقاید و شست و شوی مغزی را فراهم می کند. محیطی که کمترین حق زندگی عادی را از ساکنانش سلب کرده است.
*نویسنده و کارشناس