اندیشه

قدم اول در مبناسازی

تمامی افعالی که از انسان صادر میشود عمدتا دارای مبناهای فکری انسان است که بر اساس آن عمل مینماید محبتها، بغضها و همه کارهای ارادی انسان بنا شده بر باورهای اوست.
حجت الاسلام مرتضی بابائی - تمامی افعالی که از انسان صادر میشود عمدتا دارای مبناهای فکری انسان است که بر اساس آن عمل مینماید محبتها، بغضها و همه کارهای ارادی انسان بنا شده بر باورهای اوست.

برای تفهیم راحتتر ناچار از مثالی هستیم:
دو نفر را در نظر بگیرید که هر دو در یک اتاق و نیز هر دو از مار میترسند اما یکی باور دارد که در این مکان مار وجود ندارد و دیگری بر این باور است که ماری در این اتاق وجود دارد آیا رفتار هر دو به یک شکل است؟ قطعاً خیر. روشن به چه علت.
پس نوع انگارههای انسان و دریافتهای او از جهان هستی و باور آنها در نوع رفتار صادره از انسان تاثیر شگرفی دارد. به عبارت دیگر اگر بتوانیم محل تجمع باورهای انسان را شناسایی کرده و آن را مسخر باورهای حقیقی در آوریم قطعاً بخش عظیمی از رفتار انسان را به تصرف در آوردهایم.
از نگاه حکما و فرزانگان و آگاهان به دقایق عالم، محل فرماندهی تمامی اعضاء بدن که به دستور او از خود فعل صادر میکنند قلب است. (قابل ذکر است که این قلب که در لسان قرآن و حکیمان آمده غیر آن قلب در قاموس پزشکان و اطبا است).
یعنی جوارح انسان اعم از دست، پا، چشم و گوش، زبان، شکم و شهوت به راهنمایی قلب حرکت کرده و رفتار مینمایند یعنی قلب انسان به هر چه تعلق خاطر پیدا کند و شوق او را در خود جای دهد و بدان باور داشته باشد مطابق آن عمل مینماید. انسان به هر چه باور داشته باشد بر همان اساس عمل میکند. بشر امروزی به رزاقیت خدا مومن نیست گرفتار دام طمع میگردد و چون به حضور خداوند متعال باور ندارد در خفا خلاف خود را مرتکب میشود چون با عکس العمل اعمال خود واقف نیست بی محابا دست به کارهای هلاک کننده میزند.
قرآن کریم مملو از آیاتی است که دال بر آن است که اعمال به تناسب باورهای انسان رقم میخورد که محل استقرار این باورها همان قلب است. به برخی از آیات اشاره مینمائیم:
خدای متعال به زنهای پیامبر به عنوان نمونهای از زنان عالم امر میکند که با نامحرمان با ناز و غمزه سخن میگوئید در بیان علت آن میفرماید: فیطمع الذی فی قلبه مرض یعنی مبادا کسی که دارای قلب بیمار است در شما طمع ورزد. از این تعلیل روشن میگردد عمده طمع انسان به جنس مخالف زاییده قلبی است که به علت نداشتن باورهای صحیح بیمار و مریض گردیده است.
یا در جای دیگر آدمی را از کتمان شهادت منع فرموده و در علت یابی کتمان شهادت چنین فرماید: «ولا تکتموا الشهاده و من یکتمها فانه اثم قلبه هر که شهادت و گواهی را کتمان نماید قلب گناهکار است.
در آخر این قسمت به یک آیه دیگر اشاره کنیم که خداوند متعال مومنین(کسانی که دل در گرو خدا داده و او را باور کردهاند) را این چنین توصیف مینماید که اینان هرگز محبت مخالفین الهی را در دل نمیگیرند اگر چه پدران و فرزندان و برادران و قبیله خویش باشند. درادامه خداوند این وفاداری و پایداری را مرهون قلبهای مملو از باور و ایمان الهی میداند. «لا تجد قوما یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه...غرض از این همه اطاله کلام اینکه برای تغییر در سبک زندگی و تبدیل شیوه موجود به یک حیات طیبه پر آرامش پر نشاط معنوی ناچار از این هستیم که در ابتدا نوع نگرشها را عوض کرده و سپس حقایق دریافت شده را تبدیل به باور کرده و در مرکز کنترل انسان که همانا قلب است قرار دهیم تا به شکل اتوماتیک تبدیل به رفتار گردد.

https://shoma-weekly.ir/OMBqTo