اندیشه

فرصت شناسی امام رضا(ع) در تبلیغ شیعه در جهان اسلام

سیاستهای امام هشتم (ع) در زمان مأمون
فاطمه کمایی- خلیفه عباسی مأمون هوشمندتر از همه سیاست بازان گذشته می خواست، به جای رویارویی با پیشوای علویان و خاندان پیامبر و علی(ع) و فاطمه(س) طرحی به اجرا درآورد که از قوای مخالفان خود، سپری برای حاکمیّت خویش فراهم آورد و تا جایی پیش رود که برخی شیعیان را گرفتار توهّم کنند که براستی مأمون شیعه و پیرو اهل بیت بوده است!
جهت درک عمق سیاستهای امام هشتم (ع) در زمان مأمون باید نکاتی را درباره ابعاد شخصیتی مأمون بیان کنیم:  1.تربیت ویژه: مأمون را پدرش به «جعفر بن یحیی برمکی» سپرد تا او را در دامان خود بپروراند و مربی وی «فضل بن سهل» بود و بعد هم وزیر مأمون گردید. 2.آبدیدگی و سخت کوشی 3.تلاش برای کسب موقعیت: مأمون چون مادرش کنیز بود، اصالت چندانی برای خود احساس نمی کرد، از طرف دیگر عباسیان فاقد پایگاه مردمی بودند، به همین دلیل آستین همت را بالا زد و برای آینده خود به برنامه ریزی پرداخت و این باعث رشد شخصیتی او گردید. 4.درس عبرت از اشتباهات امین 5.آگاهی نسبت به زمان 6.فسق و گناه: در عین حال، مأمون سخت مکّار و شیطان صفت و اهل فسق و فجور بود. او تلاش می کرد با طرحهای حساب شده، قداست و عظمت امام هشتم (ع)را درهم بشکند. یکی از نقشه های شوم وی طرح ولایتعهدی بود که در آن اهداف مختلفی را دنبال می کرد. یکی از مسلّمات این است که آوردن حضرت رضا از مدینه به مرو، با مشورت امام و با جلب نظر قبلی امام نبوده است. ابوالفرج در «مقاتل الطّالبین» نوشته است که مأمون، فضل بن سهل و حسن بن سهل را فرستاد نزد حضرت رضا و (این دو، موضوع را مطرح کردند). حضرت امتناع کرد و قبول نمی کرد. آخرش گفتند: چه می گویی؟! این قضیّه اختیاری نیست، ما مأموریّت داریم که اگر امتناع کنی، همین جا گردنت را بزنیم. (و علمای شیعه مکرّر این را نقل کرده اند). بعد می گوید: باز هم حضرت قبول نکرد. اینها رفتند نزد مأمون. بار دیگر خود مأمون با حضرت مذاکره کرد و باز تهدید به قتل کرد.  حضرت آخرش تحت عنوان تهدید به قتل که اگر قبول نکند کشته می شود، قبول کرد.  یکی دیگر از مسلّمات این است که حضرت رضا شرط کرد و این شرط را هم قبولاند که من به این شکل قبول می کنم که در هیچ کاری همچون عزل و نصب، جنگ و صلح و... مداخله نکنم و مسئولیت هیچ کاری را نپذیرم.
استدلال حضرت رضا(ع)  
برخی به حضرت رضا (ع) اعتراض کردند که چرا همین مقدار اسم تو آمد جزءِ اینها؟ فرمود: آیا پیغمبران شأنشان بالاتر است یا وصی پیغمبران؟ گفتند: پیغمبران. فرمود: یک پادشاه مشرک بدتر است یا یک پادشاه مسلمان فاسق؟ گفتند: پادشاه مشرک. فرمود: آن کسی که همکاری را با تقاضا بکند، بالاتر است یا کسی که به زور به او تحمیل کنند؟ گفتند: آن کسی که با تقاضا بکند. فرمود: یوسف صدّیق پیغمبر است، عزیز مصر کافر و مشرک بود، و یوسف خودش تقاضا کرد که: اِجْعَلْنی عَلی خَزائِنِ الْاَرْضِ اِنّی حَفیظٌ عَلیمٌ چون می خواست پستی را اشغال کند که از آن پست حسن استفاده کند، تازه عزیز مصر کافر بود، مأمون مسلمان فاسقی است؛ یوسف پیغمبر بود، من وصیّ پیغمبر هستم؛ او پیشنهاد کرد و مرا مجبور کردند. صرف این قضیّه که نمی شود مورد ایراد واقع شود.
 خلاصه نوشته های رهبر انقلاب اسلامی، آیت الله العظمی خامنه‌ای در خصوص تدابیر امام رضا (ع) در مسئله ولایتعهدی چنین است: سیاست و تدابیر امام رضا (ع) در باره مسئله ولایتعهدی که منجر شد اهداف مأمون به شکست بینجامد، بدین قرار است:
الف) هنگامی که مأمون امام را از مدینه به خراسان دعوت کرد، آن حضرت فضای مدینه را از کراهت و نارضایی خود پر کرد؛ به طوری که همه کس در پیرامون امام، یقین کردند که مأمون با نیّت سوء، حضرت را از وطن خود دور می کند.
ب) هنگامی که در مرو، پیشنهاد ولایتعهدی آن حضرت مطرح شد، حضرت به شدّت استنکاف کرد و تا وقتی که مأمون صریحاً آن حضرت را تهدید به قتل نکرده بود، آن را نپذیرفت.
ج) با این همه، امام فقط بدین شرط، ولیعهدی را پذیرفت که در هیچ یک از شئون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح، عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و مأمون نیز که فکر می کرد بعداً به تدریج می تواند امام را به صحنه فعّالیت های خلافتی بکشاند، شرط امام را قبول کرد.
د) بهره برداری امام از این ماجرا بسی مهم تر است. ایشان با قبول ولایتعهدی، دست به حرکتی زد که در تاریخ زندگی ائمّه، پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بی نظیر بوده است و آن بر ملا کردن داعیه امامت شیعی، در سطح عظیم اسلامی و دریدن پرده غلیظ تقیّه و رساندن پیام تشیّع به گوش همه مسلمان هاست.
ه)گرچه مأمون امام را جدای از مردم می پسندید و برای قطع رابطه معنوی و عاطفی میان امام و مردم دست به هر کاری می زد و حتّی آگاهانه مسیر حرکت امام از مدینه تا مرو را طوری انتخاب کرده بود که از شهرهای معروف به محبّت اهل بیت عبور نکند، ولی امام در همان مسیر تعیین شده از هر فرصتی برای ایجاد رابطه جدیدی میان خود و مردم استفاده کرد.
و) نه تنها سرجنبانان تشیّع از سوی امام به سکوت و سازش تشویق نشدند، بلکه قرائن حاکی از آن است که وضع جدید امام موجب دلگرمی آنان شد و شورشگرانی که بیشتر دوران های عمر خود را در کوه های صعب العبور و آبادی های دوردست و با سختی و دشواری می گذراندند، با حمایت امام  حتّی مورد احترام و تجلیل کارگزاران حکومت در شهرهای مختلف نیز قرار گرفتند.

https://shoma-weekly.ir/7DHkk3