اگر بخواهیم درباره ابعاد عبادی حضرت سخن برانیم شاید با چند کتاب هم نتوانیم حق مطلب را ادا نماییم لیکن در این حوزه سخن بسیار رفته و زحمات فراوانی از سوی تاریخ نگاران کشیده شده است. علی همانی است که دنیا و مافیها را سه طلاقه کرده بود، همانی است که دنیا را با این کلامش تحقیر کرد: «یا دُنیا... غُرّی غیری» (1)
اما آن بُعدی که از اهمیت فراوانی هم برخوردار است و کمتر از دیگر ابعاد وجودی مولی الموحدین مورد مداقّه قرار گرفته است بعد حکومت داری حضرت است. مقام معظم رهبری در این رابطه میفرمایند: «آن وقتی که این انسان بزرگ اندیش و بزرگ، بالاخره بر مسند قدرت و حکومت دست پیدا کرد، در آن دوران کوتاه، کاری کرد که اگر سالهای سال، مورخان و نویسندگان و هنرمندان، بنویسند و تصویر کنند، کم گفته اند و کم تصویر کرده اند. وضع زندگی امیرالمؤمنین در دوران حکومت، قیامتی است. اصلاً علی معنای حکومت را عوض کرد.» (2)
آری، فرزند ابوطالب تفسیری جدید و نو از حکومت دینی و الهی برای بشریت به ارمغان آورد. علی(ع) به تاریخ آموخت که چگونه میشود در عین اینکه اشدّاء علی الکُفّار بود، همزمان رُحماء بینهم هم بود. علی (ع) همان کسی است که دوست و دشمن در برابر عدالتش یکسان بودند و ذره ای از حق کوتاه نمی آمد و نرمش نشان نمی داد و همو بود که در عین حال «کان یقرّب المساکین» بود (3)
تفاوت حکومت نبوی (ص) و حکومت علوی (ع)
شاید این سؤال پیش بیاید که مگر در زمان رسول الله (ص) حکومت الهی تشکیل نشد؟ مگر جامعه اسلامی شکل نگرفت؟ پس چرا می گویید امیرالمؤمنین(ع) تفسیری نو ارائه نمود؟
آری، در زمان رسول الله (ص) حکومت الهی تشکیل شد ولی در جامعه محدود و کوچک مدنی؛ اسلام آن زمان به قدرت نرسیده بود. دایره قلمرو حکومت نبوی گستردگی چندانی نداشت. اما امیرالمؤمنین(ع) همه آن اصولی را که پیامبر هم قبل از او در جامعه ای کوچک پیاده کرده بود این بار در یک جامعه بزرگ، پیشرفته، متمول و دارای ثروت انبوه پیاده نمود. جامعه اکنون بیش از صدها برابر بزرگتر شده بود. از شمال آفریقا گرفته تا بخش هایی از امپراتوری روم و تمام سرزمین ایران و حتی قسمت هایی از آسیای میانه تحت سلطه اسلام در آمده بود. علی(ع) اثبات کرد که می شود، اثبات کرد که اسلام برای یک جامعه کوچک برنامه ندارد و برعکس می تواند اداره کل جهان را بر عهده بگیرد. کار علی (ع) آوردن اصولی نو و خط سیری جدید نبود، بلکه زنده کردن اصولی چون معنویت، جهاد، سازندگی و علی الخصوص عدالت و مساوات بود. اگر علی(ع) نبود با نحوه و نوع عملکرد خلفای بعد از پیامبر اکرم (ص) همه چیز فراموش می شد. آن وقت تاریخ اینگونه می نوشت که اسلام برای یک جامعه کوچک خوب و با برنامه است ولی برای جوامع بزرگ نسخه مناسبی نیست و برای این ادعایش هم مستنداتی داشت. امیرالمؤمنین(ع) اثبات کرد که می شود عدالت حتی در یک جامعه چند صد میلیونی رعایت شود. علی(ع) در یک دوره پنج ساله کاری کرد که بزرگترین سند و افتخار حکومت داری اسلام است.
یک تفاوت دیگر
دوران حضرت رسول (ص) یک تفاوت عمده دیگر هم با دوران امیرالمؤمنین (ع) داشت. در زمان پیامبر اکرم(ص) و طول دوره حیات مبارکشان مرزبندی بین مؤمنین و کافرین روشن و مشخص بود. تنها یک گروه منافقین می ماندند که اولاً تعدادشان زیاد نبود و ثانیاً آیات قرآن مرتباً مردم را از نزدیک شدن به اینگونه افراد نهی می کرد. همه چیز سر جای خودش بود. یک عده طرفدار اسلام و معنویت و ایمان بودند و عده ای هم در نقطه مقابل طرف کفر و طاغوت و بی دینی. نه اینکه کافر نبود و همه مؤمن بودند. نه بودند، زیاد هم بودند ولی مرزبندی شان با مؤمنین کاملاً روشن بود.
اما در دوره امیرالمؤمنین (ع) مرزبندی ها دچار اشکال شد. عده زیادی بین حق و باطل قدم می زدند و در بین آنها افراد سرشناسی همچون طلحه ها و زبیرها بودند که کار را برای مردم عوام مشکل میکرد. حتی خواص هم در تشخیص هایشان دچار اشتباه می شدند چه رسد به مردم عوام! لذا آن عده ای که تا پایان کار ایستادگی کردند و کنار حضرت ماندند از بصیرت بسیار بالایی برخوردار بودند.
علی(ع) در یک چنین روزگاری با این حجم از مشکلات و مخالفین سرسخت و دندان تیز کرده برای مناصب، کار را به پیش برد و این هنر حکومت داری تنها از مولا بر می آمد و بس.
چرا معیارهای حکومت داری علی(ع) برای امروز هم مناسب است؟
اگر کسی به شما بگوید حکومت علی(ع) برای آن دوره و مشکلات آن زمان خوب بود نه الان، چه پاسخی دارید؟
شما هم از او بپرسید: عمده مشکلات بشر در زمان ما چیست؟ غیر از عدالت، رعایت حقوق مردم، فراموش نکردن اقشار ضعیف، مقابله با مستکبرین، جلوگیری از ظلم اقویا به ضعفا و از این قبیل است؟ مشکلات مردم آن زمان چه بود؟ غیر از همین ها بود؟ اینکه اشاره شد امیرالمؤمنین(ع) اصول را زنده کرد و تفسیری نو ارائه نمود به همین موضوع اشاره دارد. علی(ع) اصولی را زنده کرد که مختص زمان و مکان خاصی نیستند. شاید شکل و جزئیات مشکلات عوض شده باشند اما کلیات همان است که بود. هرکسی می تواند آن اصول را بهروز رسانی کند و در هر جامعه ای متناسب با شرایط همان جامعه پیاده نماید.
البته نباید انتظار داشت هرکسی و هر جامعه ای بتواند به آن قله مرتفعی برسد که علی (ع) در آن قرار داشت. وقتی ائمه علیهمالسلام می گویند ما کجا و علی(ع) کجا؟ پس ما چه بگوییم؟ حضرت بزرگترین شاخص را در زمان حکومت خود نشان دادند و دیگران باید با توجه به آن در همان مسیر حرکت کنند و به اندازه توان و ظرفیتشان تا هرجا توانستند برسند.
همان روش رسول اکرم اما با هزینه ای گزاف!
یک دلیل برای اینکه گفتیم همان اصول نبوی را حضرت در سطحی وسیع تر به اجرا درآورد ماجرای روی کار آمدن مولاست. آمدند و اصرار کردند و گفتند که فقط و فقط پسر ابوطالب باید امیر باشد و بس. یک نکته جالب درباره بیعت با حضرت این بود که از همه اطراف و اکناف بلاد وسیع اسلامی –بهجز شامیان- آن روز برای بیعت آمدند. یک عده انگشت شماری ماندند که مولا با آنها صحبت کرد و عده ای بیعت کرده و بقیه را به حال خود واگذاشتند. تا آن زمان بیعتی با این عمومیت صورت نگرفته بود. هرچند حضرت ابتدا نمیپذیرفت ولی بعد از اصرارهای فراوان در آخر فرمود به مسجد برویم. آن سخنرانی غرّاء را بیان فرمودند که اموالی که برخی افراد صاحب نفوذ و قدرت به ناحق صاحب شده اند هرجا باشد به بیتالمال بر می گردانم : «لَو وَجَدته قد تُزُوِّج بِهِا النساء» یعنی حتی اگر مهر زنانتان کرده باشید: «لَرَدَدتُهُ» باز میگردانم.
چند روزی نگذشته بود که اعتراض ها شروع شد. آنهایی که میدانستند مخاطب کلام امامند لب به سخن گشودند. یکی مثل ولید بن عقبه گفت علی، بیعت ما با تو شرط و شروطی دارد، «نحن نبایعک علی أن تضع عنّا ما أصبناه مِن المال فی أیام عثمان» (4) به اموالی که قبل از تو و در زمان عثمان بهدست آوردیم کاری نداشته باش ما هم با تو بیعت می کنیم! طلحه و زبیر هم با زبان دیگری سخن گفتند: «إنّک جعلت حقّنا فی القسم کحقّ غیرنا!؟» (5) ما را با بقیه یکی کردی!؟ ما برای اسلام شمشیر زده ایم، تلاش کرده ایم، آن وقت حقمان با بقیه یکی باشد؟
پاسخ حضرت به اینها بسیار جالب است. همه را به مسجد دعوت کردند. فرمود من که از خودم این کار را نکرده ام، «قد وجدت أنا و أنتما رسول الله یحکم بذلک» (6) همه مان بودیم،همه مان هم دیدهایم که رسول اکرم (ص) عملکردش اینگونه بود. من هم همان روش را دنبال می کنم. البته این کار حضرت هزینه گزافی داشت ولی او به گردن گرفت حتی به قیمت وقوع سه جنگ.
البته آنطور نبود که حضرت هیچ احترامی برای مجاهدین باسابقه قائل نباشد. حضرت معتقد بود که در عین رعایت حقوق مجاهدت و تلاشهای اینگونه افراد، نباید سوابق درخشان آنها موجب جلوگیری از اقامه حق علیه آنها شود. (7) یعنی مراقب باشید امور نزد شما مخلوط نشود، احترام بهجای خود، اشتباه هم بهجای خود. نجاشی شاعر در جنگ صفین بهترین اشعار را سرود و مردم را به حضور در جنگ تشویق کرد. سوابقش درخشان بود. اما در روز ماه رمضان مرتکب شرب خمر شد. حضرت دستور داد او را مقابل دیدگان مردم هشتاد ضربه شلاق زدند. اطرافیانش گفتند یا امیر، اینکه از خودتان بود، از دوستانت بود چرا اینطور کردی؟ فرمود مسلمانی بود، تخلفی کرد، حدی جاری شد، همین و بس. نجاشی رفت و در سپاه معاویه درآمد. باز گفتند حیف شد از دستمان رفت. حضرت فرمود: «مگر او غیر از یکی از مسلمان بود؟ حرمت آنچه خدا حرام کرد نگاه نداشت، ما هم کفاره اش را جاری نمودیم.» (8) از این دست ماجراها در طول حکومت حضرت کم نبودند. این منطق علی(ع) بود.
هرچند در این مجال اندک حتی نتوانستیم یک قطره از اقیانوس بی کران حکومت داری علوی بیان کنیم اما بحث را با بیان مقام معظم رهبری جمع بندی می نماییم:
«اگر بخواهیم جمعبندی کنیم، اینگونه باید عرض کنیم که دوران این حکومت، دوران یک حکومت مقتدرانه و در عین حال مظلومانه و پیروز بود. یعنی هم در زمان خود توانست دشمنان را به زانو درآورد، هم بعد از شهادت مظلومانه اش، در طول تاریخ توانست مشعلی بر فراز تاریخ باشد. البته خون دل های امیرالمؤنین(ع) در این مدت جزو پرمحنت ترین حوادث و ماجراهای تاریخ است.» (9)
پی نوشت:
1- حکمت 77 نهج البلاغه
2- بیانات در تاریخ 10/11/1369
3- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 18، ص 226
4- بحار، ج 32، ص 19
5- بحار، ج 32، ص 21
6- بحار، ج 32، ص 22
7- تصنیف غرر الحکم و دررالکلم، ص 69
8- الحیاه، ج 2، ص 714
9- بیانات در تاریخ 18/10/1377