علی محمدی کارشناس خانواده از آن برای ما میگوید:
باتوجه به ماهیت طلاق، اولین کسانی که در جریان جدایی دچار آسیبهای جدی میشوند، چه کسانی هستند؟
افزایش میزان طلاق و فروپاشی خانوادهها که منجربه سلب امنیت روانی از افراد یک خانواده میشود، جامعه را نیز دچار آسیب میکند؛ یکی از آسیبپذیرترین اقشار جامعه در جریان طلاق زنان و کودکان آنها هستند، در کشور ما افزایش نرخ طلاق در برابر کاهش نرخ ازدواج موضوعی است که به خودی خود زنگهای خطر را برای آسیبرساندن به این حوزه به صدا درآورده است.
از نظر شما، در جامعه ایرانی چه دلایلی باعث فروپاشی یک خانواده میشود؟
اما در میان هزارویک دلیلی که ممکن است تاروپود یک زندگی را از هم بپاشد، اعتیاد، سوء ظن و خیانت بیشترین دلایلی است که پای زوجها را به دادگاه خانواده باز میکند، طبیعتا با افزایش ارتباط با دنیای بیرون و گستردهشدن دایره محیط و روابط اجتماعی به همان اندازه که میتوانیم شاهد آثار مثبت باشیم، باید انتظار آثار منفی را نیز بکشیم، به طور مثال اگر موضوع سوءظن یا خیانت را در موارد طلاق پیگیری کنید در مییابید عمده ترین دلایلی که باعث بدبینی فردی به فرد دیگر در حال حاضر شده است، نفوذ جدی شبکههای اجتماعی است، عدم استفاده صحیح از این شبکهها یا به عبارت بهتر استفاده از شبکهها بدون داشتن دانش و اطلاعاتی که افراد جامعه را از خطر آسیبها مصون میکند، یکی از دلایلی است که باعث میشود افراد بعد از پاگذاشتن به دنیای تازه به سادگی دچار آسیبشده و این آسیب حتی منجر به فروپاشی خانواده شود، این عامل به انضمام قرارگرفتن جامعه در معرض تهدیدات برنامههای ماهوارهای میتواند قطعات یک پازل را به سادگی تکمیل کند.
نقش انتخاب غیرمعقولانه و بر مبنای احساسات در این میان چیست و عمدهترین آسیب این نوع انتخاب متوجه کیست؟
متاسفانه جوانان ما گاهی بر مبنای احساسات زودگذر تصمیم به ازدواج میگیرند و بلافاصله بعد از تشکیل زندگی با برخورد به مشکلی که ظاهرا لاینحل به نظر میرسد تصمیم به ترک یکدیگر میکنند؛ طبیعی است که در چنین روابطی هر دو طرف آسیب میبینند؛ اما صدمه جدیتر روحی در این میان متوجه زنان است؛ زیرا آنها بهدلیل پررنگبودن نقش احساسات در وجودشان که فطرتا آنها را آماده پذیرش نقش مادری در کنار همسری میکند در فروپاشی یک رابطه آسیب روحی و حتی جسمی شدید میبینند. آسیبی که ممکن است در ظاهر آن را انکار کنند؛ اما از درون آنها را دچار بحرانهای گوناگونی میکند.
درنهایت برای تحکیم بنیان خانواده در ایران و کاهش نرخ طلاق چه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟
تکیه بر اصل انتخاب آگاهانه و عاقلانه در ازدواج موضوعی است که باید به آن توجه شود؛ بهوجودآوردن این مهم نیز محصول امروز و خلقالساعه نیست؛ بلکه به مرور زمان باید ایجاد شود، نقش محوری آموزش از طریق ابزارهای گوناگون مثل رسانه، آموزش عالی و حتی مدارس و از همه مهمتر خانواده غیرقابل انکار است، اگر ما بتوانیم الگوی روابط صحیح را به جامعه جوان و نوجوان خود پیش از رسیدن به سن ازدواج آموزش و نشان دهیم، آنها سعی میکنند تا حد امکان در انتخاب خود بر مبنای عقل حرکت کرده و در مراحل اولیه حدالمقدور احساسات را دخیل نکنند؛ در عین حال نیز اگر سواد رسانهای افراد را افزایش دهیم و آنها را در برابر موجهای اجتماعی و فرهنگی رسانهای آشنا کنیم میتوانیم تا حدودی جامعه را در برابر آسیبهای عصر فناوری اطلاعات واکسینه کنیم، این پیشنهادات چندان آرمانگرایانه به نظر نمیآید و تنها نیازمند عزم جدی است، عزمی که به خودی خود باعث افزایش ضریب امنیت روحی همه افراد و بهویژه زنان خواهد شد.