حتی اغلب آن عدهای که با خود امیرالمؤمنین (ع) بیعت نمودند جضرت را نه امام مفترض الطاعه و منصوب از سوی خداوند و رسولش بلکه خلیفه چهارم و حاکم جامعه میدانستند.
البته کلمه شیعه در آن دوران به این معنایی که ما امروز به کار میبریم نبود و به پیروان هر فرقه و مکتب شیعه میگفتند. حتی در زیارت عاشورا نیز کلمه «أشیاعهم» (شیعیان و پیروان آنها) برای دشمنان حضرت سیدالشهداء (ع) به کار رفته است.
این ناآشنایی با جایگاه ائمه تا جایی است که حتی برخی از نزدیکان طراز اول اهل بیت از جمله محمد بن حنفیه، ابن عباس یا عبدالله بن جعفر نیز آنگونه که باید و شاید به عظمت مقام و جایگاه امامت و عصمت اهل بیت علیهم السلام آگاه نبودند. این ادعا هم بیدلیل نیست و در تاریخ مستنداتش موجود است.
برای مثال وقتی عبدالله بن جعفر درصدد بر میآید تا در چند نوبت نظر خود را بر امیرالمؤمنین تحمیل کند یا وقتی محمد حنفیه به مولا در برخی مواقع معترض میشود یا در مقام نصیحت حضرت اباعبدالله (ع) بر میآید و نمونههایی از این دست نشانههای بارز عدم درک صحیح از مقام امامت است.
حالا با دیدن وضع اطرافیان نزدیک وضع سایرین مشخص میشود و به قول معروف «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
تازه در زمان امام مجتبی (ع) همان تعداد انگشت شمار هم غالباً تا وقتی بر اعتقادات خود باقی بودند که منافعشان به خطر نیفتد!