«بَعَثَهُ حینَ لا عَلَمٌ قائِمٌ، وَ لا مَنارٌ ساطِعٌ، وَ لا مَنْهَجٌ واضِحٌ...»
«(خداوند) پیامبر را مبعوث کرد زمانى که نشانه اى از دین برپا نبود و علامت روشنى وجود نداشت و راهى آشکار نبود. بندگان خدا، شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم و از دنیا مى ترسانم که سراى کوچ و محلّ سختى و رنج است. ساکنش مسافر و مقیمش جداشونده از آن است. اهلش را به حرکت مى آورد چنانکه طوفان سخت کشتى را در میان امواج دریاها به حرکت مى اندازد، گروهى غرق شده هلاک مى شوند وگروهى در دل امواج در مرز نجاتند، دامن بادها آنان را به این سو و آن سو مى برند و بر مرکب ترس و هول مى رانند. آن که غرق شد بازیافتنش ناممکن، و آن که نجـات یافت مسافر مـرگ است. بندگان خدا، اکنون عمل کنید که زبانها باز و بدنها سالم و اندامها فرمانبردار و عرصه گاه کوشش و آمد و شد وسیع، و جولانگاه عمل پهناور است، پیش از آنکه فوت شتابان در رسد، و موت بر شما وارد شود. آمدن مرگ را حتم بدانید، و (بى کار) به انتظار آن ننشینید. (خطبه 187 نهج البلاغه)