ویژه

شخصیتی تک بعدی نبود

استاد عسکراولادی این نسل را به مؤتلفه اسلامی و در کلاس‌هایی که برای قرآن ومعارف اسلام گذاشته و سایر جلسات دعوت کردند. همچنین در اردو‌ها با آن‌ها حشر و نشر داشته و سعی در تربیت این نسل می‌کرد و در این مسیر نمی‌گفتند که خود ما کافی هستیم، چه لزومی به حضور این افراد است! ایشان علی‌رغم اشتغالات فراوانی که داشتند سهمی را برای تربیت نسل دوم جوانان انقلابی گذاشته بودند

آرام و متواضع است. شاید این ویژگی به خاطر درک عمیق محضر استادی است که او یکی از پرورش یافتههای محضرش است. دکتر علیرضا اسلامی از آن دست افرادی است که به واسطه نسبت با شهید محمدصادق اسلامی طعم مبارزه را چشیده و به تدریج با حاج حبیب الله عسکراولادی آشنا شده و سالهای بسیاری را در کنار آن مجاهد صادق گذرانده است، شنیدن ناگفتههایی از ویژگیها و اندیشههای استاد حبیب الله عسکراولادی باعث شد تا به سراغ وی رفته و با او به گفتگو بنشینیم.

روحیه مرحوم عسگراولادی در کار تشکیلات به چه صورت بود که همه از او به عنوان یک استاد کار تشکیلاتی یاد میکردند؟

برای پاسخ به این سوال اول باید دید که زندگی اجتماعی ایشان چگونه بوده است تا تشکیلاتی بودنشان در آن نمود پیدا کند. درسهای تربیتی و درسهای معارف اسلام که ایشان در خدمت آقا شیخ محمد حسین زاهد در مسجد امین الدوله بودند و در مکتب او تربیت میشدند، در واقع یک زندگی اجتماعی و جمعی بوده در‌‌ همان برهه زمانی به خارج از تهران (دولتآباد) پیاده میرفتند و علاوه بر استفاده از یک فضای تفریحی، آموزشیهایی نیز میدیدند از دیگر اساتیدی که در محضر آنها تلمذ میکردند کسانی مثل مرحوم علامه شعرانی و آیت الهی مصطفوی هستند که در زندگی او تاثیر داشتند. در مرحله دوم یک هیئتی به نام موید را در مسجد امین الدوله تشکیل داده بودند که نوعی از زندگی اجتماعی ایشان بوده است. با این تفاصیل، من نمیتوانم بگویم که ایشان شخص اول تشکیلات بودند بلکه بهتر است بگویم ایشان آدم تشکیلاتی بودند و این در زندگی اجتماعیشان نمود پیدا میکند. یکی از این دست ارتباطات اجتماعی که این مطلب را اثبات میکند، ارتباط با آیت الله کاشانی که به عنوان یک روحانی در مسائل سیاسی و اجتماعی آن زمان بود و در سال ۳۲ و جریانات مصدق و نفت ایشان پیرو این مقام روحانیت بودند و به دستور ایشان در صحنههایی مثل درگیری که در ۳۰تیر اتفاق افتاد در مقابل مسجد مطهری یا بهارستان حضور داشتند. از دیگر مسایل باید به حضور در مسجد امین الدوله و قرار گرفتن در خدمت مرحوم آقا میرزا کریم حقشناس یاد کرد. اصلاً مرکز جمع ایشان و دوستانشان در آنجا بوده و در آنجا فعالیتهای جمعی داشتند. تقریباً از سال ۴۲-۴۱ که نهضت حضرت امام شروع و مؤتلفه اسلامی تشکیل میشود مقطع دیگری از یک زندگی اجتماعی و سیاسی (ره) ایشان شروع میشود و همچنین در طی سالهایی که در زندان بودند، در جمعهایی که حاضر میشدند ضمن حفظ رعایت شرایط جمعی، افکارشان را داشته و هر کجا که اقتضا میکرد مطابق با آن عمل میکردند.

در بحبوحه انقلاب به چه صورت این روحیه کار تشکیلاتی نمود پیدا میکند؟

سال ۵۶ که ایشان از زندان آزاد شدند یک تشکیلاتی را بنا به دستور حضرت امام (ره) که به آیت الله مطهری فرموده بودند که با «برادران دور هم جمع شوند و ریشه شجره خبیثه پهلوی را از خاک برکنند»، آنها دور هم جمع شدند و یک تشکیلاتی را ایجاد کردند که در منزل ما بعضی مواقع جلسات آن تشکیل میشد در آن زمان ایشان و شهید اسلامی و گاهی شهید درخشان، آقای دکتر شیبانی و بعضی دیگر از دوستانشان که تردد داشتند، را در آنجا میدیدم همه این کارها به شکل تشکیلاتی بود.

پخش اعلامیه در سراسر کشور، اعمال نظر امام در برگزاری راهپیماییها و تظاهرات، همه آنها سازماندهی بود که توسط این گروه انجام میشد مثلاً تظاهرات عاشورا و تاسوعا در سال ۵۷ از این امور است. این تشکیلات سازماندهی خاصی داشت. بخش نظامی، سیاسی و فرهنگی را شامل میشد، و تبلیغاتی را که انجام میدادند بسیار مفصل است. ما یک جلسات و اردویی داشتیم که شهید بهشتی، رجایی و بزرگان بانی آن بودند. این بزرگان عمدتاً مؤتلفهای بودند و از دل آن اردوها یک شرکتی به نام شرکت سبزه، تاسیس شد. مرحوم عسکر اولادی در آنجا به ویژه بعد از شهادت شهید بهشتی محوریت داشتند تا چند سال هم جلسات شرکت با حضور و محوریت ایشان فعال بود. در حزب جمهوری هم که با اذن حضرت امام (ره) وارد شدند. در کنار شهید بهشتی و اعضای شورای مرکزی کار تشکیلاتی انجام میدادند و پس از آن در حزب مؤتلفه اسلامی که دوباره سازماندهی رسمی پیدا کرده بود. باز به همین شکل عمل کردند و در سطح کشور و فراتر از مؤتلفه اسلامی ایشان در جبهه پیروان خط امام و رهبری هم فعال بودند و بعد به عنوان دبیرکل آنجا انتخاب شدند یعنی سعه تشکیلات اجتماعی و سیاسی ایشان گسترش پیدا کرد و حتی بعدها از این جبهه هم فراتر رفت و در انتخابات مختلفی که ایشان به عنوان هیئت حل اختلاف یا حکمیت ۷+۸ و ۵+۶ که با تعابیری چون آبادگران و... روی کار میآمدند، عضو شده و به ریش سفیدی معروف بودند.

استاد عسکراولادی شخصیتی بصیر بود و بصیرت ایشان باعث میشد تا در زمینههایی مثل دشمنشناسی دقت نظر ویژهای داشته باشند، این دشمنشناسی برای جوان امروز چگونه قابل تبیین است؟

اگر بخواهیم مسئله دشمنشناسی و دشمنستیزی را در زندگی مبارزاتی ایشان ترسیم کنیم در نوجوانی حدود ۱۶سالگی اولین دعوتی که آیت الله کاشانی علیه اسرائیل میکنند ایشان در صحنه حاضر میشوند و شعار داده و دستگیر میشوند حال باید پرسید چرا او در نوجوانی چنین کاری را انجام میدهد، قطعا به خاطر فرهنگی که از اسلام داشته و در آن فرهنگ صهیونیسم و اسرائیل را ضد خدا و ضد فرهنگ اسلام میدانسته و به طبع این آمیزه به تظاهرات آمده و دستگیر میشود. یا مثلاً در‌‌ همان مقطع به دلیل انحراف با حزب توده و جریان مصدق و جبهه ملی، نهضت آزادی با این گروهها به نسبت تقابلی که با اسلام داشتند زاویههایی پیدا میکند؛ بعد از انقلاب جریاناتی مثل جریان بنی صدر، گروههای چپ بعد از انقلاب، گروه فرقان، منافقین که اقدام به ترور کردند و سایر گروههایی که خط انحرافشان را شناخته است زاویههایی پیدا میکند، که آن زاویهها ناشی از فهم و درک فرهنگ اسلامیشان است که هر چیز مغایر با اسلام بود در جریان مخالف با ایشان قرار میگرفت، یعنی تولی و تبری ایشان به نوعی ابراهیم وار است و میتوان تعبیر قرآن در سوره فتح که نسبت به کفار شدید و نسبت به هم کیشان و مؤمنین رحیمند را برای استاد عسکراولادی به کار برد ایشان در مقابل متدینین و مؤمنین بسیار رحیم، دلسوز و مشفق بودند و در مقابل مستکبرین محکم ایستادگی میکردند؛ چه این استکبار، طاغوت زمان شاه باشد و رژیم پهلوی و به زندان ایشان منجر شود و چه جریانات ضد اسلام و انقلاب باشد که حتی منجر به ترور وی میشود.

به غیر از عواملی که ذکر کردید، چه عواملی در وهله اول باعث شد تا شما در دوران جوانی جذب شخصیت استاد عسکراولادی شوید؟

علت جاذبه استاد عسکراولادی، اول داشتن یک زندگی اجتماعی است. مثلاً وقتی کسی از ایشان سؤال میکرد که آقا من بروم درس بخوانم یا کار کنم؟ ایشان میفرمودند؛ سعی کنید این چند چیز را با هم و همزمان پیش ببرید هم خانواده تشکیل بدهید و اداره خانواده را داشته باشید و هم تلاش معاشی و اقتصادی داشته باشید در کنار اینها تلاش فرهنگی و دانشی و بینشی داشته باشد و در پی تحصیل علم بروید و از حوزه اجتماع و سیاست غفلت نکنید سپس میفرمودند اگر کسی تنها به دنبال معیشت و اقتصاد برود و از جاهای دیگر غافل باشد این فرد یک انسان تک بُعدی است و موفق نخواهد بود، ما هم سعی میکردیم به این توصیه ایشان عمل کنیم بنابراین خانواده تشکیل دادیم، در کارهای انقلابی و اجتماعی و سیاسی در حد توانمان فعال بودیم و در مسائل علمی هم سعی میکردیم به نوعی تعلیم و تعلم مورد نظر استاد را داشته باشیم. این‌‌ همان بخشی است که نشان میدهد ایشان تک بُعدی نبودند یک بخشی دوم از عوامل جاذبه داشتن ایشان برای نسل جوان، به ویژگیهای شخصی و تربیتیشان مربوط میشود، ویژگیهای محیطی که ایشان در آن پرورش یافته است عامل مهمی است استاد عسکراولادی در خانوادهای متدین و تحت تربیت پدر و مادری معتقد رشد میکنند و وقتی وارد محیط بازار و درس طلبگی میشوند محیط مناسب مذهبی همسو با محیط خانواده، باعث پرورش دینی ایشان میشود.

عامل سوم بهرهمندی ایشان از اساتیدی مثل آقا شیخ محمدحسین زاهد، آیت الله مصطفوی است که یک دوره تفسیر در محضر ایشان گذراندهاند، علامه شعرانی نیز از جمله اساتیدی است که استاد به من میفرمودند که نزد ایشان تلمذ داشتهاند همچنین آقا میرزا کریم حقشناس و آیت الله کاشانی نیز که جزء افرادی است که در فعالیتهای اجتماعی، سیاسی آن دوران در خدمتشان بودهاند و در ‌‌نهایت حضرت امام (ره) که ایشان از سال ۴۲ -۴۱ به خدمت این مرجع آمده و در محضرشان زانو میزدند و مدتی در درس ایشان شرکت میکردند و در ایام زندان هم از جزوه ولایت فقیه ایشان استفاده میکرده و بحث و بررسی داشتند. البته بعد از انقلاب اسلامی هم از درس خارج فقه مرحوم آیت الله مهدوی کنی استفاده میکردند. همچنین دوستانی در مؤتلفه مثل شهیدان عراقی، بهشتی، مطهری، مرحوم شفیق، شهیدان لاجوردی، اسلامی، حاج صادق امانی و... را میتوان در شکل گیری شخصیت ایشان دخیل دانست؛ زیرا مرحوم عسکراولادی در جمع اینها تربیت شده و این تربیتهای اجتماعی به ایشان اثر گذاشته است.

عامل چهارم توفیق الهی خدا به ایشان بود، به نظر من خداوند به ایشان توفیقی داده بود که محضر این بزرگان را درک کرده و در این شرایط حضور داشته باشد و خودش هم بتواند در این کارها را مشارکت کند.

علت پنجم جذبه ایشان، خودسازی است یعنی کسی که بر روی نفسش کار کند و آن را به مکتب اسلام نزدیک گرداند میتواند نفسش را تربیت کرده و به آن شکل بدهد.

میدانیم استاد عسکراولادی در خصوص پرورش نسل جوان اهتمام ویژهای داشتند، شما این توجه را ناشی از چه میدانید؟

به نظر بنده کاری که در حوزه جوانان توسط استاد عسکراولادی صورت گرفت به سه چیز مربوط است که یکی از آنها آیات قرآن است یعنی ایشان از آیات قرآن احساس رسالت میکرد که باید این کار را انجام دهد به طور نمونه از آیه (کونوا مع الصادقین) که معنای اتحاد مسلمین و صبر از آن مستفاد میشود ایشان بهره گرفته و در اداره جمعهایشان به محتوای آن توجه میکردند و یا آیاتی که در مورد نحوه بیان است و میفرماید (قولو قولاً حسنا) نیکو صحبت کنید و قول احسن داشته باشید سبب میشد تا با تدبر در این آیات ادبیاتی را به کار ببرند که درست باشد. همچنین آیاتی که در مورد اجتماع، سیاست، خودسازی و یا خانواده هم به همین نحو مورد استفاده قرار میگرفت؛ بنابراین تفاسیر آیات برای ایشان در حکم آینه بود، آینهای که وقتی خودشان را در آن نگاه میکنند، خود را با آن مقایسه کنند تا راهی را اشتباه نروند و در حقیقت خود را بر مبنای آن قیاس کنند و ببینند در راه حق هستند یا نه.

موضوع دوم بهره گیری ایشان از روایات است، به نظر بنده روایات به نوعی الهام بخش ایشان بود؛ به طور مثال نقل است از امیرالمومنین(ع) که میفرمایند همه شما مسئول و موظفید تا جمعها را هدایت کنید (کلم راع و کلکم مسئول عن رعیته) این روایت در هدایت جمع برای ایشان آگاهی بخش، جهت ده و راهبردی بود.

سومین عنصر سیره علما و امام بود که در حکم تعلیم و تعلم به حساب میآمد در روایات آمده زکات علم نشر آن است استاد عسکراولادی از دانشی که داشت استفاده کرده و آن را به دیگران انتقال میداد و از این طریق به نحوی ابلاغ رسالت میکند، این تفکر سبب شده بود که به این نسل و نسلهای بعدی هم توجه کنند و تنها خودش را نبیند.

در طی این مسیر ایشان با چند نسل از جوانان مواجه بودند؟

در حوزه پرورش نسل جوان باید به چند مرحله اشاره کرد؛ یک گروه هم سن و هم دورهایهای اولیه ایشان بودند، آقایان شفیق، توکلی و شهید عراقی و مانند آنکه در روزگار جوانی در جمعهایشان با هم دیگر ساخته شده بودند جزء این دسته به حساب میآیند،

مرحله دوم که همراهشان بودند شامل گروه مؤتلفه اسلامی میشدند مثل شهیدان صادق امانی، لاجوردی، اسلامی و شخصیتهای این چنینی که در این جمع با آنها همراه بودند، و سبب رشد هم دیگر میشدند یعنی خودسازی و همسازی را توأمان با هم داشتند.

گروه دیگر نسل جوانتری بودند که در مبارزه و زندان بیشتر با اینها حشر ونشر داشتند، زیرا در اسفند سال ۴۳ ایشان دستگیر شدند و در مدت حبس با جوانهایی مثل اعضاء ملل اسلامی، مجاهدین خلق و بعضیهای دیگر که ازنظر سنی از ایشان کوچکتر بودند مثلاً آقای حاج حیدری، بادامچیان، کچویی و نظایر آنها را شامل میشدند، ایشان در طی این جریانات، تجربیاتشان را به نسل بعد منتقل میکردند و با آنها صحبت میکردند طبیعی است که این مدت هم بند بودن در زندان منجر به تربیت نسل جوانی شد که با اینها همراه بودند.

گروه بعدی که ایشان تربیت آنها را مورد توجه ویژه قرار داد، نسلی از جوانان اول انقلاب بودند، جوانهایی که هم سن بنده بودند و در اوائل انقلاب در محدوده سنی ۲۰ سال قرار داشتند.

ایشان چگونه نسبت به تربیت این نسل تازه انقلابی وارد میدان شدند؟

استاد عسکراولادی این نسل را به مؤتلفه اسلامی و در کلاسهایی که برای قرآن ومعارف اسلام گذاشته و سایر جلسات دعوت کردند. همچنین در اردوها با آنها حشر و نشر داشته و سعی در تربیت این نسل میکرد و در این مسیر نمیگفتند که خود ما کافی هستیم، چه لزومی به حضور این افراد است! ایشان علیرغم اشتغالات فراوانی که داشتند سهمی را برای تربیت نسل دوم جوانان انقلابی گذاشته بودند؛ من یک بار به ایشان عرض کردم اگر خدا شما را در زندانها حفظ کرده و از دست رژیم شاه نجات پیدا کردید، اگر در ترور شهید نشدید برای این است که آدمهایی مثل ما که در کوچه و بازار و خیابان بودیم دستمان را بگیرید و ما را پرورش دهید و همین یک مورد برای ما کافی است که شما ما را با نسیم قرآن آشنا کردید چه برسد به تمام خدماتی که به همه داشتید، ایشان حق بزرگی در تربیت به گردن ما داشتند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ما با طیفی از جوانانی مواجه هستیم که آنها را به عنوان جوان نسل سومی میشناسیم، با توجه به اینکه این گروه مدیران آینده انقلاب بودند چگونه مورد توجه استاد عسکراولادی قرار گرفتند؟

گروهی که فرزندان ما بودند یا به تعبیر شما‌‌ همان نسل سومیها، شرایط و زمان شاه و انقلاب را ندیده و درک نکرده بودند ایشان این گروه را در واحدهایی مثل نوجوان مؤتلفه اسلامی جذب کردند.

از دیگر اقدامات ایشان برای پرورش نسل جوان تهیه و تدارک و اهتمامی بود که برای مدارس و مؤسسه فرهنگی شهدای مؤتلفه اسلامی داشتند. روز اول که ایشان این موضوع را با عنوان اینکه: «بیایید مدرسه بسازیم» مطرح کردند برایم ثقیل بود، زیرا تصور میکردم این مسئله در حد یک شعار است مگر ما میتوانیم مدرسه بسازیم؟ ولی همت و پشتکار ایشان سبب شد که مؤسسات فرهنگی دخترانه و پسرانه از کلاس اول تا مقطع تحصیلات دانشگاهی راه بیافتد که متأسفانه بخش دانشگاهی آن متوقف شده است. نسل سوم انقلاب، مانند فارغ التحصیلان این مدارس با فرهنگ ناب اسلامی - انقلابی تربیت میشوند این در حالی بود که مدارس دیگر هم بودند ولی بعضی از مدارس گرایش به انجمن حجتیه داشتند، بعضی دیگر اصلاً بیخیال جریانات انقلابی و اسلامی بودند و در وادی سیاست و اجتماع وارد نمیشدند ولی ایشان سعی کرد یک مکانی را تأسیس کند که مورد وثوق باشد. معمولاً بسیاری از مسئولین نظام حتی اگر خط سیاسی ایشان را قبول نداشتند فرزندانشان را در این مدارس میآوردند که تحت تربیت این جمع باشند چون میدانستند مربیان این مدارس متدین و سالم هستند در حقیقت نسل سوم هم این طور پرورش پیدا کرد.

آیا میتوان گفت شعاع جذب و تاثیر گذاری استاد عسکراولادی فراتر از پرورش نسل جوان است؟

بله. باید گفت، علاوه بر تمام این فعالیتها در جبهه پیروان خط امام و رهبری سعی میکرد تا جمع مبارزین اصولگرا را متحد، هم جهت و همراه کند تا در انتخابات و امثالهم، ظرفیت بیشتری از اصولگرایان حضور داشته باشند و به واسطه آنها آثار بهتری پدید بیاید. شعاع وجودی ایشان در همه مؤسسات برجسته است.

ایشان یک افق فوق ملی یا فرا ملی داشتند نگاهشان به افقهای دوردست کشورهای اسلامی بود، در کمیته امداد در حوزه رسیدگی به مستضعفین سایر کشورها، در وزارت بازرگانی از طریق سفرهایی که به کشورهای مختلف برای ایجاد بازار اسلامی داشتند. در حقیقت میخواستند تا مسلمانها را با یکدیگر متحد کنند که بتوانند معاملات مورد نیازشان را از طریق خودشان انجام دهند این به معنای همت و اراده بالای استاد عسکراولادی است.

به نظر شما که مدت مدیدی را در محضر استاد عسکراولادی بودهاید، کدام ویژگیهای ایشان باید بیشتر برای نسل جوان به عنوان یک الگوی عملی معرفی شود؟

به نظر من چهار مورد از ویژگی ایشان بسیار برجسته و قابل بررسی است و البته بعضی از ویژگیها هم جزئی و زیر مجموعه‌‌ همان ویژگیهای اصلی است.

اولین ویژگی توجه به دستورات اسلام است، اینکه انسان در هر مقطعی توجه به دستورات اسلامی داشته باشد بسیار مهم است.

دوم توجه ویژه ایشان به نظرات رهبری است چه در زمان حضرت امام (ره) و چه زمان مقام معظم رهبری واقعاً بنده کسی مثل ایشان را ندیدم. همه ما ادعا میکنیم تابع رهبری هستیم ولی ایشان فرمایشات امام (ره) و مقام معظم رهبری را بارها میشنیدند و این سخنان را به سرعت با توجه به ذهن تیزی که داشتند دسته بندی میکردند.

سومین ویژگی توجه به منافع نظام است؛ به این معنا که نگاه میکردند که اگر کاری را میخواهند انجام دهند برای نظام مقدس اسلامی منفعتی دارد یا خیر؟ اگر منفعتی داشت اقدام میکردند ولو اینکه آن حرکت علیه و بر ضرر خودشان بود؛ نامه نگاریهای اواخر عمرشان از این دست حرکات است یا در دوران دوم خردادیها، مکاتبه با حزب مشارکت داشتند که آن موقع بد و منفی به نظر میرسید ولی ایشان برای حفظ نظام باید این کار را انجام میداد، زیرا از طریق روش مکاتبه و نامه نگاری، مواضع افراد و گروهها از طریق ارائه پیشنهاد و نصیحت، شفاف میشود. اینها نشان دهنده این است که ایشان توجه به منافع نظام داشته است.

مورد چهارم کارگشایی از مردم است ایشان از سالهای ۴۲-۴۱ در پی کارگشایی امور مردم بودهاند و حضرت امام (ره) به ایشان و دوستانشان مسئولیتهایی در این زمینه داده بودند این مسئولیت قبل از انقلاب آغاز شد و بعد از پیروزی در کمیته امداد به شکل کامل محقق شد به طوری که ایشان ۳۰ سال در مسئولیت امداد بودند شاید ما کمتر مسئولی را داشته باشیم که این همه مدت از ابتدا تا آخر مسئول‌‌ همان نهاد باشد. البته این ناشی از حسن مسئولیت پذیری آقای عسکراولادی بود.

شیوه تربیتی ایشان در کار تشکیلاتی به چه صورت بود؟

یکی از ویژگیهای شخص ایشان این بود که اجازه میدادند افراد به راحتی سؤالات و مطالبات خود را مطرح میکنند و گاهی به این واسطه آن افراد را تشویق هم میکردند. همین سبب شده بود که ما در شورای مرکزی به راحتی، حتی با حرفهای ایشان مخالفت کنیم با اینکه ایشان استاد و رئیس ما، رئیس جلسه و دبیرکل و بزرگ ما بودند ولی گاهی من یک نفر مخالف بودم و دلایلم را میگفتم، ایشان استماع میفرمودند و اگر جایی لازم بود حتی تشویق نیز میکردند بعد ادله خود را میآوردند و سپس رأی گیری میشد.

این تشویقات ایشان بود که به ما روحیه میداد وگرنه امکان رشدی برای جوانان در جمعی که بزرگترها حضور داشتند فراهم نمیشد. خصوصیت بعدی این بود که ایشان دیگران را همواره قبول داشت مثلاً این طور نبود که در نماز ایشان جلو بیایستند و بگویند به من اقتدا کنید! بلکه دیگران را تشویق میکردند که جلو بایستند. این خصوصیات البته توأم بود با مبارزه با خودبزرگ بینی ایشان، مراقب بودند منیت و شیطان بر خود و جمع مسلط نشود.

ایشان امکانات مالی مناسبی نداشتند هر چند در جامعه خلاف این امر شایع بود و به ایشان تهمتهای ناروایی را میزدند فضا علیه ایشان سنگین بود. یک روز در سال ۶۰ به دفتر کارشان در محل سابق کمیته امداد وارد شدم، ایشان وزیر بود و مجلس وقت استیضاحشان کرده بود و پیرو این استیضاح به ایشان تهمتهای زیادی زده بودند، در آن دیدار به بنده گفتند پدرت یک گلوله خورد و راحت شد ولی با این تهمتها به من، روزی شصت گلوله زده میشود! ایشان حلم وصبر زیادی به خرج میدادند.

آیا میتوان گفت با فقدان استاد عسکراولادی مسیر حضور جوان انقلابی در حزب موتلفه اسلامی دچار دگرگونی خواهد شد؟

ایشان در آموزههایشان به ما چند نکته را آموزش دادند، اول آنکه ما به اشخاص وابسته نیستیم کما اینکه نظام مقدس جمهوری اسلامی وقتی شخصیت بزرگوار و فوقالعادهای مانند امام (ره) را از دست داد متوقف نشد.

دوم آیهای که خداوند مطابق آن به ما دلداری میدهد خداوند میفرماید: ما هیچ آیهای را از بین نمیبریم و نسخش نمیکنیم مگر مثل او و یا بهتر از او را بیاوریم؛ (ما ننسخ من آیه اونفسها نات بخیر منها اومثلها) یعنی اگر امام (ره) به رحمت خدا رفتهاند، خداوند رهبری را جایگزین ایشان کرده است، اگر یک معصومی از دنیا رفت، یک معصوم دیگری وجود خواهد داشت، اگر آقای عسکراولادی به رحمت خداوند رفت، شما باید به دنبال این باشید که ظرفیتهای ناشناخته را بشناسید و جایگزین ایشان کنید. این به نوعی بشارت برای انسانها است تا در مسیر حق، دل نگران، مضطرب و اندوهناک نشوند؛ زیرا در فرهنگ اسلام مؤمن به دلیل عمل به تکلیفش نه از گذشته نگران است و نه نسبت به آینده خوف و هراسی دارد. (لاخوف علیهم و لا هم یحزنون). دست خدا بسته نیست ما باید استعدادها را شناسایی کنیم و از آن ظرفیتها استفاده کنیم.

نکته بعدی این است که برای اینکه راه ادامه پیدا کند باید به طبع، به آن اهداف، خط مشیها و راهبردها توجه کنیم. تا وقتی که در چارچوب هستیم هیچ مشکلی پیش نمیآید و میتوانیم حتی سرعت پیشرفتمان را افزایش دهیم و از تجربیات گذشته استفاده کنیم. جوان گرایی که یکی از تعبیرهای استاد عسکراولادی است بدین نحو متجلی میشود که ما از تجربیات بزرگان و تجربه مندان باید استفاده کنیم که خود استاد نمونه متبلور آن است. یعنی باید حتماً علم، آگاهی و تجربه در کنارهم باشد. جوان به دلیل سرعت و نوع فعالیت و همت و نوع آوریهایی که دارد به تجربیات و دانش گذشته رونق داده و سرعتش را بیشتر میکند. این امر قطعاً باید از طریق تکیه بر تجربه افراد با سابقه و باتقوا فراهم بیاید. ضمن اینکه در این راه باید به شما یک بشارتی را بدهم که آن بشارت مربوط به شهید عزیزمان، حاج صادق امانی است. ایشان در نامهای خطاب به یکی از دوستانش که متن آن نیز موجود است و در کتاب ایشان به چاپ رسیده میفرمایند؛ که «برادرم تو بدان کسانی که در مؤتلفه اسلامی میآیند گویا مثل این میماند که انتخاب شده هستند و این اشخاص در مؤتلفه میمانند مگر اینکه کسی بخواهد از راه ما بیرون رود یعنی این افراد خود به خود از مؤتلفه خواهند رفت.»

این بشارت حاج صادق امانی است که به دلیل ویژگیهایی که داشت صادق است و اموری را میدید که ممکن است دیگران شاهد آن نباشند. در یکی دیگر از همین نامههای کتبی است که به دوستی میگوید؛ «کسانی که میآیند در جمع ما خداجو و خداخواه هستند و در اینجا اصلاح و تکمیل میشوند.» و با همین جمع در قیامت به ملاقات هم نایل میشوند پس مؤتلفه اسلامی با نیتهای خیر هم چنان باقی خواهد ماند.

https://shoma-weekly.ir/jSrJlA