
اما فردوسیپور در هفته گذشته و درحالیکه از جایزه حامی مالی برنامه برای شرکتکنندگان در نظرسنجی همیشگیاش خبر میداد به وضوح پرده از مواضع خود برداشت و خط و خطوط سیاسی رادیکال خود را در قالب نظرسنجی ریخت. در این نظرسنجی که به ظاهر میخواست مشکل فوتبال مملکت را حل کند این سؤال مطرح شده بود که مهمترین انتظار جامعه فوتبال از دولت دوازدهم چیست؟ و 5 گزینه با عناوین زیر آمده بود،1- بسترسازی مناسب برای خصوصیسازی باشگاهها2- توجه ویژه به تیم ملی برای موفقیت در جام جهانی 3- ساخت، بازسازی و تجهیز ورزشگاهها4- فراهم کردن شرایط فرهنگی حضور خانوادهها در ورزشگاهها5- کمک به سلامت فوتبال و برخورد قاطع با فساد. آن شب گزینه 4 در نظرسنجی نود توجه کاربران توئیتر را به خود جلب کرد و با موجآفرینی کاذب شبکههای اجتماعی که بارها امتحان خود را پس داد کاربران از یکدیگر خواستند تا با با اپلیکیشن یا ارسال پیامک به ۲۰۰۰۹۰ به این گزینه رای بدهند.
در اثر همین حرکت بیش از یک سوم شرکتکنندگان در نظرسنجی برنامه نود بازگشت زنان به ورزشگاهها که در قالب بسترسازی برای حضور خانوادهها مطرح شده بود را مهمترین انتظار جامعه فوتبال از دولت دانست. موضوعی که بسیاری از فعالان به اصطلاح مدنی و یا به عبارت بهتر روشنفکرنماهای غربزده پیشقراول حمایتی آن در شبکههای اجتماعی میشوند و خودشان از این آب گلآلود درست سربزنگاه ماهی درشت و مطابق میل شان را صید میکنند.
اما نگاه به پیگیری ماجرای حضور زنان در ورزشگاه آن هم به بهانه و در یک برنامه ورزشی پرمخاطب که رسالتی بالاتر از دنبال کردن مطالبه بدلی دارد سؤالاتی را به ذهن نزدیک میکند، پرسشهایی نظیر اینکه چرا علی رغم وجود فساد در فوتبال، مرمت ورزشگاهها و حتی توانمندسازی تیم ملی برای حضور در رقابتهای مهیج جام جهانی و... که گزینههای معقول و در عین حال منطقی برای رأی دادن به حساب میآید چنین گزینه ای مطرح می شود؟ آیا رسانه ملی نظارتی بر محتوای برنامهها ندارد و اصولا کارکرد گروه تفریح و سرگرمی که در تیتراژ برنامههایی این چنینی قید میشود چیست؟ آیا نباید این موضوع را از دو منظر جدی گرفت؛ یکی یارکشی فردوسی پور و دوستانش برای مطالبات بدلی آینده نظیر رفع حصر سران جنبش سبز به بهانه سبزی زمین چمن و اموری از این دست که با پیشینهای که از وی میتوان سراغ گرفت نباید آن را از نظر دور داشت و دیگری استفاده از ظرفیت پرخطر شبکه اجتماعی توئیتر برای ایجاد نافرمانی های مدنی با بهره برداری از حضور زنان، شاید عدهای گمان کنند این دو موضوع زایده توهمی غیرمعقول باشد اما وقتی قطعات پازل را کنار یکدیگر میچینیم، میتوانیم هراحتمالی را نزدیک به اتفاق بدانیم و از این رو ممکن است فرصتهایی که از طریق رسانه ملی میتواند فرصت اساسی محسوب شود تبدیل به تهدید گردد.