فمینیسم امروز مکتب ترویج فساد اخلاقی و بیبندوباری است و هر فعالیت دیگر آن نیز در همین راستا قابل ارزیابی است و لذا تبلیغ آن را نیز باید در چارچوب پروژه بزرگتری دانست که «اخلاقزدایی» بهترین نام برای آن است. بدیهی است که دفاع از حقوق مشروع زنان باید در چارچوب اصول اخلاقی انجام پذیرد چرا که در غیر این صورت، نظر به اصالت فطری اخلاق، به مرور زمان حقوق مزبور نیز زیر سؤال رفته و تبدیل به موضوعات مبهم و مبتذل میشود.
ظهور فضای مجازی در واقع درست بعد از پایان جنگ جهانی دوم و با راه افتادن موج فناوریهای جدید کامپیوتری، در فرم اولیه آن اتفاق افتاد و در بین تمام ابعاد زندگی انسان را تحت الشعاع قرار داد و یکی از اصطلاحاتی که در ارتباط با فرهنگ فضای مجازی به کار میرود، «سایبر فمینیسم» است یکی از نظریه پردازان سایبر فمینیسم ادعا میکند که ذهنیت زنانه میتواند منطق فناوری را دگرگون کرده و خسارات ناشی از آن را کم کند. وی معتقد است باید از فضای مجازی برای همهگیر کردن گفتگو در مورد اموری مانند هویت، ارتباط، قدرت و جنسیت استفاده کرد. در حقیقت این کار به عنوان روشی برای باز تعیین نقش زنان در ابتدای قرن بیستم معرفی می شود؛ می توان در یک کلام انقلاب دیجیتالی را همراه با فرایند انقلاب زنان یا زنانه شدن دید و زنانه شدن را این طور معنی کرد که آزادی اجتنابناپذیر زنان، برجستهترین و غالبترین تجلی شبکههای اطلاعاتی است. سایبر فمینیسم به زعم خود به این مسئله میپردازد که چگونه از فناوری نوین در جهت توانمندسازی زنان بهرهبرداری کند و در این راستا برخی از زنان شروع به استفاده از وب برای نشان دادن شاخصههای جنسی خود نمودند. به اعتقاد سایبر فمینیستها، زنان از طریق وبلاگهای شخصی و اتاقهای چت میتوانند درباره مسائلی مانند هویت، نژاد پرستی، دانشگاه و روابط جنسی، از دید خودشان بحث و گفتگو کنند.آنها حوزه دیجیتالی را به مثابه راهی برای زنان میدانند که قدرت تولیدکنندگی و انتشار عقایدشان را بدون میانجیگری سلطه مردان نشان دهند. نکته حائز اهمیت در بررسی و واکاوی عقاید سایبر فمینیستها این است که آیا مسائل مطرح شده در بالا جزو نگرانیهای زنان در جوامع کنونی است یا اینکه فضای مجازی با عرصه نمایش جنسی زنان برای تأمین مقاصد و منافع تبلیغاتی غرب، مخاطراتی سهمگین برای فرهنگهای بشری به دنبال داشته است؟ علاوه بر اینها مشکل دیگری که زنان در جامعه اطلاعاتی با آن روبهرو میشوند، مسئله سوءاستفاده از هویت آنان است. اگرچه فمینیستهای سایبری تلاش دارند فضای سایبر را به یک محیط غیر جنسیتی تبدیل کنند، اما همپای بهره برداری تجاری جامعه صنعتی از زنان، جامعه اطلاعاتی نیز به این سمت کشیده شده است. این مسئله تا بدانجا پیش میرود که اخیرا گروهی از زنان که متوجه این تغییرات و سوءاستفادههای هویتی و جنسیتی به وجود آمده شدهاند، لغت «Grrl» را به جای «Girl» برگزیدهاند، چراکه جستجوی لغت Girl در اینترنت غالباً کاربران را به سوی سایتهای مستهجن هدایت میکند.اما همیابی موتورهای جستجوگر صهیونیسم با جریان سایبر فمینیسم نیز بخشی از این پروسه است و در اقدامی که یقیناً نمیتواند اتفاقی باشد؛ تعداد کثیری مقاله و کتاب انگلیسی را با محوریت فمینیسم در اختیار مخاطبان خود قرار میدهد. با جستجوی عبارت «Feminism Today» در موتور جستجوی گوگل، گزینهای در اختیار کاربران قرار میگیرد که به معنای «مقالات دانشگاهی برای فمینیسم امروزی» است. وقتی مخاطب وارد صفحه مزبور میشود در حدود 188هزار گزینه به زبان انگلیسی در اختیار وی قرار خواهد گرفت که بسیاری از آنها نسخههای الکترونیک کتابهای مختلف است. نتایجی که در صفحه دانشگاهی گوگل برای فمینیسم ارائه میشود کاملاً به هم پیوسته و هدفمند است و کتابها به صورت کامل و اسکنشده در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.
در ضمن لینکهای لازم برای خرید کتابها به صورت آنلاین نیز در اختیار مخاطب قرار میگیرد. هرچند چنین نمیتوان ادعا کرد که فمینیسم تنها موضوع مورد تبلیغ از سوی گوگل است، اما وقتی فرضاً در همین بخش از گوگل عبارت «اسلام» جستجو میشود، یک میلیون و 280 هزار نتیجه غیرهدفمند و اکثراً نامربوط به موضوع در اختیار مخاطب قرار میگیرد که مرتبط با اسلام ومباحث علمی آن نیستند. در این جستجو مطالبی در خصوص سلولهای خورشیدی گرفته تا درمان انواع بیماریها یافت میشود. مخاطبی که در برابر چنین جستجویی قرار میگیرد اولین فکری که به ذهنش خطور میکند بستن صفحه و خروج از آن است. پرواضح است که گوگل تنها یک سرویسدهنده اینترنتی معمولی نیست و تحت نظر نهادهای امنیتی آمریکایی از جمله سیا است و همکاری منظمی را با آنها دنبال میکند، لذا به نظر نمیرسد که تبلیغ فمینیسم در آن تحت پوشش و ظاهر علمی – دانشگاهی، امری اتفاقی باشد. هر چند که شاید در ابتدا و زمانی که «شارل فوریه» در قرن نوزدهم میلادی اولین بار نام فمینیسم را به کار برد، این مکتب فکری جنبشی برای برابری سیاسی و اقتصادی زنان با مردان محسوب میشد، اما امروزه به منزله تزریق نفرت جنسیتی در جوامع و در نهایت تبلیغ «همجنسگرایی» است. این جنبش دیگر جنبش قبل از دهه 1960 میلادی نیست که هدف اصلی آن اعطای حق رأی به زنان، نفی خشونت علیه آنان، تلاش برای برابری دستمزدهای زنان و مردان و جلوگیری از تبعیض جنسیتی بود، بلکه امروزه به دنبال تبلیغ حق همسفرگی به جای حق همسری، بیاهمیت جلوه دادن نقش مادری در جامعه، تبلیغ برهنگی و در نهایت و از همه فاجعهبارتر تبلیغ همجنسگرایی و مشروعیت بخشیدن به این پدیده شنیع در لوای دفاع از حقوق زنان است. این تفکر اکنون به زنان تنفروش غربی لقب «کارگر جنسی» داده است و خواستار حمایت از حقوق آنهاست تا به این واسطه به رابطه نامشروع جنسی مشروعیت ببخشد.
فمینیسم امروز مکتب ترویج فساد اخلاقی و بیبندوباری است و هر فعالیت دیگر آن نیز در همین راستا قابل ارزیابی است و لذا تبلیغ آن را نیز باید در چارچوب پروژه بزرگتری دانست که «اخلاقزدایی» بهترین نام برای آن است. بدیهی است که دفاع از حقوق مشروع زنان باید در چارچوب اصول اخلاقی انجام پذیرد چرا که در غیر این صورت، نظر به اصالت فطری اخلاق، به مرور زمان حقوق مزبور نیز زیر سؤال رفته و تبدیل به موضوعات مبهم و مبتذل میشود.