اندیشه

زیبایی‌های قیام عاشورا

راوی می گوید: «به خدا سوگند هرگز کسی هم چون حسین (ع) ندیدم، در حالی که همه یاران او شهیده بودند و در محاصره کامل شمشیرهای برهنه قرار داشت، در عین حال وقتی بر لشکر کوفه حمله می‌کرد، آنان مثل ملخ پراکنده می‌شدند و مانند گله گوسفند از مقابل شمشیر او فرار می‌کردند، امام حسین (ع) دوباره به جایگاه خود برمی گشت و می گفت: «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم»
بی تردید قیام حضرت سیدالشهداء (ع) را باید از جنبههای گوناگون مورد بررسی قرار داد. قیامی که در یک روز اتفاق افتاد ولی تمام جلوههای کرامت انسانی و همه صفات متعالی انسانی را در کنار بارزترین تصویر از ظلم و فساد و انحراف به تصویر کشید.

شاید بتوان گفت که بهترین تفسیر از این واقعه را کسی بیان نکرد جز زینب کبری (س) آنجا که بعد تحمل همه مصائب و سختیهای ظاهری و آزار و اذیتها و در شرایطی حساس، در مجلسی که برای تحقیر و توهین به اهل بیت رسول خدا (ص) تشکیل شده بود بیان کرد و با همان یک جمله پاسخ تمام توهینها، شبهات و یاوهگوییهای یزید و یزیدیان را داد. جملهای که مقدمه ای شد بر سقوط یزید و انقراض بنی امیه؛ جملهای که پایههای کاخ شام را لرزاند. این سخن به اندازهای عمیق و دل انگیز است که بی تردید تفسیر آن به خصوص با رویکرد عرفانی میتواند بسیاری از اسرار نهفته و حقایق نگفته نهضت حسینی را برای عاشقان دل باخته سالار شهیدان به ویژه نسل تحصیلکرده و نواندیش جوان به زیباترین صورت، کشف و متجلی سازد. حضرت زینب کبری (س) خطاب به یزید فرمود: «ما رأیتُ الّا جَمیلاً».

آیا در کربلا زیبایی هم وجود داشت!؟

اما به راستی چگونه میشود یک انسان در لابلای آن همه زشتی و تلخی و ناگواری و بی رحمی چیزی جز زیبایی نبیند؟ اصلا مگر در کربلا زیبایی هم وجود داشت!؟

پاسخ اجمالی پرسش این است که حضرت زینب (س) در حقیقت درباره کار خداوند فرمود: من از خدا جز زیبایی ندیدم. ضمن اینکه از منظر انسان کامل همه امور و تقدیرات خداوند از این حیث که تحت اراده ذات باری تعالی هستند زیباست. لذا قرآن خطاب به پیامبر (ص) می فرماید: «ای پیامبر بگو آیا برای ما جز یکی از دو نیکی را انتظار می‏برید؟» (توبه، 51) یعنی پیروزی و شکست در منظر فرهنگ قرآنی تفاوتی نمیکند. زیرا کار در مسیر رضای خدا جز پیروزی نیست.

یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آن چه را جانان پسندد

اما در کنار این نکات زیباییهای فراوانی نیز در کربلا به تصویر کشیده شد که برای همیشه تاریخ درس زندگی خواهد بود.

زیبایی اخلاص

یکی از این زیباییها اخلاص است. اخلاص مراتب مختلفی دارد که تمام آنها در عملکرد سالار شهیدان و اهل بیت و یاران او به کامل ترین صورت تحقق یافت. راوی می گوید: «به خدا سوگند هرگز کسی هم چون حسین (ع) ندیدم، در حالی که همه یاران او شهیده بودند و در محاصره کامل شمشیرهای برهنه قرار داشت، در عین حال وقتی بر لشکر کوفه حمله میکرد، آنان مثل ملخ پراکنده میشدند و مانند گله گوسفند از مقابل شمشیر او فرار میکردند، امام حسین (ع) دوباره به جایگاه خود برمی گشت و می گفت: «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» (لهوف، ص 163)

شعار امام درهمه حالات این بود که قدرت و توانایی ما فقط از سوی خداست و فقط برای خدا قیام کرده و سختترین مشکلات را نیز برای رضای او به جان می خرد.حکیم الهی قمشه ای کلام نورانی امام هنگامخروج از مکه به ابن عباس را به نظم درآورده است:

جسم من و طعنه تیر رقیب جان من و جلوه روی حبیب

جسم من و تیغ و سنان و قتال جان من و شعله شوق وصال

هر که به جان جلوه جانان خرید عشق بر او پیرهن تن درید

زیبایی جوانمردی

سادهترین تعریف برای فتوت و جوانمردی ایناست که به کسی که با او بدی کرده خوبی کنیم و بدی‏های او را با گفتار و رفتار نیکو و پسندیده و آموزنده پاسخ دهیم. این مفهوم بارها در کربلا مشاهده شد. در بحارلانوار به داستانی اشاره میشود که زیباترینجلوه جوانمردی را نشان می دهد. شخصی به نام علی بن طعان محاربی می‏گوید: من جزء لشکریان حر بودم که از سپاه او عقب مانده بودم وقتی به محل ملاقات لشکریان حر با امام حسین رسیدم، از شدت تشنگی توان از من گرفته شده بود، امام حسین(ع) وقتی آن حالت تشنگی را در من و اسبم دید، فرمود: از آن مشک آب بردارید و بنوشید، من که از شدت خستگی و تشنگی کاملا ناتوان بودم، دهان مشک را باز کردم تا آب بنوشم آب، با فشار سرازیر شد و من نمی‏توانستم بنوشم، در این هنگام حضرت خود بلند شد و دهان مشک را گرفت و به من کمک کرد تا از آن آب بنوشم و اسب خود را نیز سیراب کردم. بحار، ج 44، باب 37، ص 376)

زیبایی اراده و استقامت در راه هدف

امام خمینی (ره) در اربعین حدیث می نویسد: «تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم اوست» اراده یعنی تحت تاثیر جو و فشار اطرافیان قرار نگیریم. در واقعه کربلا نیز بسیاری از بزرگان به سید الشهداء (ع) نصیحت کردند یا نرو، یا به یمن و شهرهای دیگر برو و یا حداقل خانواده ات را نبر. اما اراده حضرت بر امری استوار شده بود که رضایت حق تعالی را در پی داشت. حضرت در پاسخی محکم و با عزم و اراده آهنین به نصیحت کنندگان فرمود: «والله لو لم یکن فی الدنیا ملجا و لا مأوی لما بایعت یزید ابدا، و انا عازم علی الخروج الی مکه...» به خدا سوگند اگر در دنیا هیچ پناه‏گاهی برای من وجود نداشته باشد باز هم با نظام یزیدی سازش نمیکنم و من هم اکنون عازم رفتن به سوی مکه هستم.» (الفتوح، ج 5، ص 32)

زیباییهای فراوان دیگری نیز در این واقعه به چشم میخورد که در این مجال فرصت پرداختن به آنها نیست. از جمله آنها میتوان به شهامت و شجاعت، توکل، رضایتمندی، شهود عارفانه، وفاداری و ایثار و... اشاره نمود که در خصوص هریک می توان کتابی جداگانه به رشته تحریر درآورد.

https://shoma-weekly.ir/fhpJve