زنان

زنان انقلابی پیام نهضت امام خمینی (ره) را به جامعه منتقل کردند

زنان ما در آن دوران با تکیه بر این اصل به میدان مبارزه آمدند و این مسئله تبدیل به یک فرهنگ در مسیر مبارزه شد، به طور مثال خوب به خاطر دارم وقتی دو زن بدون حجاب در یکی از راهپیمایی‌ها در‌‌ همان روزهای منتهی به پیروزی حضور پیدا کرده بودند با نگاه به جمعیت و تاثیرپذیری از آن از ما که درحال حرکت از منزل و پیوستن به جمعیت بودیم تقاضای روسری و چادر مشکی کردند و اتفاقا مادر همسرم به آن‌ها چادر داد
گفتگو: نفیسه زارعی- بهمن که می‌آید انگار با خودش بوی مارش تند سرودهای انقلابی را می‌آورد و لذت بخش‌ترین کار می‌شود سرزدن به خاطرات آن روزهای مبارزان انقلابی، اما در این بین شاید در یک ظهر بهمن ماه گفتگو با بانویی که آن روز‌ها را با تمام وجود درک کرده است و به دلیل علاقه به مسایل سیاسی از جریان انقلاب لحظه‌ای جانمانده بلکه در بطن آن حضوری فعال داشته برای ما نسل سومی‌ها در حکم فرصت مغتنمی است به همین دلیل با خانم نجمه امانی همدانی همسر دکتر اسدالله بادامچیان که نقش پررنگی در جریان مبارزات انقلابی دارد به گفتگو نشستیم و از او درباره اهمیت حضور زنان در کنار همسران انقلابی پرسیدیم.

نقش مبارزات زنان در پیروزی انقلاب اسلامی چه بوده است؟

اگر شما به راهپیمایی‌های آن سال‌ها نگاه کنید متوجه می‌شوید زنان با وجود سرمای زیاد با کودکان خود به خیابان‌ها می‌آمدند، به تبع این مسئله ما هم در راهپیمایی‌ها حاضر می‌شدیم و این حضور را عمل به تکلیف دینی خود تلقی می‌کردیم، البته در یک بخش دیگر نیز همسران و خانواده مبارزان با کمک‌های گوناگون به حمایت از انقلاب می‌پرداختند وقتی به یاد شرکت در راهپیمایی‌ها و فعالیت‌های آن دوران می‌افتیم می‌توانیم بگوییم حضور زنان در انقلاب اسلامی اول بوده است.

زندگی در یک خانواده مبارز که از سال‌های اولیه نهضت حضرت امام (ره) همراه انقلاب بوده‌اند با چه ویژگی هایی همراه است؟

حضور در این خانواده برای من بسیار لذت بخش بوده است. به یاد دارم که حاج آقا یک هفته ممکن بود از صبح تا شب در تدارک راهپیمایی و برنامه‌های مردمی بودند زیرا حضور مردم به یکباره و بدون برنامه ریزی نبود آن روز‌ها وی در مدرسه رفاه به همراه شهیدان رجایی، بهشتی و باهنر این برنامه‌ها را می‌ریختند و حضور زنان را مدنظر قرار می‌دادند و زنان در حکم بازویی برای مردان به حساب می‌آمدند و این در حالی بود که رسیدگی به مسئولیت‌های خانه را هم بر عهده داشتند و ما آن روز‌ها به دلیل علاقه‌ای که برای پیروز شدن انقلاب داشتیم تمام این امور را وظیفه خود می‌دانستیم، البته هرچه به روزهای پیروزی نزدیک‌تر می‌شدیم این مسئولیت‌ها سنگین‌تر می‌شد.

باتوجه به سبقه انقلابی این خانواده، به عقیده شما چه جایگاهی را می‌شود برای زنان در ایجاد انگیزه برای مردان انقلابی تصور کرد؟

پیام امام خمینی (ره) برای ما زنان خودش در حکم یک پیام کاملا جهانی بود. به یاد دارم زمانی که اعلامیه‌های امام به دست ما می‌رسید و ما آن را مطالعه می‌کردیم، در یکی از اعلامیه‌ها آمده بود که از دامن زن مرد به معراج می‌رود این به مفهوم آن است که زن پیام اول نهضت را از امام خمینی (ره) گرفت و آن را به جامعه منتقل کرد، و این تنها از طریق توجه به نقش تربیتی زن در خانواده مشخص می‌شود، وقتی نگاهی به گذشته و فعالیت‌های پدرم مرحوم حاج سعید امانی و همراهی و نقش مادر و مادربزرگم در زمانی که در منزل ایشان بودم می‌اندازم این مهم کاملا ملموس می‌شود، به طور مثال بزرگترهای خانواده ما همیشه به اقتضای اعتقادات خود اخبار را پیگیری می‌کردند و منتظر فرمان امام بودند در مجموع می‌توان گفت زنان جز اولین کسانی هستند که در کنار همسران و پدرانشان فرمان ولایتمداری را گرفته و پذیرفتند.

به عقیده شما بارز‌ترین ویژگی زنان انقلابی در آن دوران چه بود؟

از خودگذشتگی بارز‌ترین ویژگی‌های زنان آن زمان بود این ویژگی باعث می‌شد زنان پشتوانه حرکت مردان در انقلاب شوند به طور مثال همسر عموی من، هاشم امانی، با وجود آنکه همسرش ۱۳ سال در زندان‌های رژیم پهلوی بود اما زندگی‌اش را با از خودگذشتگی و صبر اداره کرد.

یکی از مهم‌ترین مختصات حضور زنان در جریان انقلاب اسلامی و راهپیمایی‌ها مسئله عفاف و حجاب است، شما تا چه اندازه این اصل را در پیروزی مهم دیده‌اید؟

زنان ما در آن دوران با تکیه بر این اصل به میدان مبارزه آمدند و این مسئله تبدیل به یک فرهنگ در مسیر مبارزه شد، به طور مثال خوب به خاطر دارم وقتی دو زن بدون حجاب در یکی از راهپیمایی‌ها در‌‌ همان روزهای منتهی به پیروزی حضور پیدا کرده بودند با نگاه به جمعیت و تاثیرپذیری از آن از ما که درحال حرکت از منزل و پیوستن به جمعیت بودیم تقاضای روسری و چادر مشکی کردند و اتفاقا مادر همسرم به آن‌ها چادر داد، البته باید بگوییم این راهپیمایی‌ها کاملا خودجوش بود و طبیعی است که مردم هم بیشتر می‌خواستند با یکدیگر وحدت داشته باشند.

با درنظر داشتن فضای فرهنگی نامناسب آن دوران طبیعی است که تربیت یک نسل دینی کار بسیار سختی بوده است مادران انقلابی چگونه دراین دوران نسلی انقلابی و سازنده را تربیت کردند؟

در آن دوران در خانواده‌های انقلابی مثل خانواده ما، باوجود تبلیغات و فعالیت‌های شاه، مشکلی برای تربیت فرزندان و آشنایی آن‌ها با این جریان وجود نداشت، به طور مثال من باوجود آنکه در آن زمان سن کمی داشتم هنوز یادم هست که در منزل یکی از آشنایان تلوزیون داشتند، اما ما به واسطه آموزش‌هایی که در خانواده و مخصوص توسط عمویم شهید صادق امانی دیده بودیم، توجهی به تلوزیون که در آن زمان برنامه‌های بسیار بدی داشت نکردیم و این را مدیون تربیت دینی در خانواده هستیم.

آیا از نقش برجسته مادرتان در آن ایام خاطره‌ای در ذهن دارید؟

مادرم زن شجاعی است به یادم هست روزی که برای دستگیری عمویم شهید صادق امانی آمده بودند و پدرم که برای تجدید وضو می‌خواستند به حیاط کناری بروند، درب را به روی ماموران بازکردند مادرم و بقیه زن‌های خانه بدون هیچ ترسی از تعدد ماموران مایه دلگرمی ما شدند در همه مقاطع حضور مادرم مایه دلگرمی و آرامش پدر و خانواده بود.

قطعا شما به عنوان همسر یک فعال انقلابی زندگی متفاوتی از دیگران داشته‌اید برای ما از لحظات بحرانی این زندگی خاطره‌ای بگویید؟

سال ۵۳ بود که حاج آقا به تازگی از مکه آمده بودند و ما در تدارک ولیمه حج بودیم که به نظرم دو نفر از مامورین ساواک پنهانی در آن مهمانی شرکت داشتند که بعد از پرس و جو حاج آقا و یکی از دوستانشان متوجه این قضیه شدند، فردا شب به حاج آقا اطلاع دادند که دوستشان بازداشت شده است و حاج آقا شکشان نسبت به آن دو نا‌شناس به یقین تبدیل شد و البته پی بردند که خودشان هم در معرض دستگیر شدن هست و این مسئله را با من درمیان گذاشت، اواخر هفته حاج آقا نیمه‌های شب به منزل آمد تقریبا بچه‌ها و همه اهالی خانه خواب بودند که ناگهان متوجه صدای در شدیم. حاج آقا در را بازکرد و من در ایوان بودم که در آن به سمت امامزاده یحیی باز می‌شد. با دیدن اوضاع برای آنکه ماموران متوجه بیداربودن من و حاج آقا نشوند، چراغ اتاق و لامپ ایوان را خاموش کردم، زیرا یقین داشتم اگر به اتاق ما بیایند، علیه همسرم مدارک و اعلامیه و چیزهای دیگر به دست می‌آورند، در یک چشم به هم زدن تمام پشت بام و اطراف خانه پراز مامور شد، حاج اکبر آقا برادر همسر من که بیدار شده بودند به حیاط آمدند و ماموران را متوجه خودشان کردند، در این بین حاج حسین آقا، دور از چشم ماموران از اتاقشان بیرون آمدند و به خاطر آنکه از وضعیت اتاق ما آگاه بودند، با ایشان قرار گذاشتم که به هیچ وجه آن‌ها مطلع نشوند اتاق ما کدام اتاق است و من همسر حاج اسدالله بادامچیان هستم، یکی از ماموران رو به من کرد و گفت تو زن اسدالله هستی که تا الان بیداری؟ من در جواب کتمان کردم و به بهانه اینکه همسر حاج اسدالله خواب است به سمت اتاق حاج اکبرآقا رفتم و با هماهنگی با همسر ایشان ماموران را فریب دادیم و آن شب با وجود دستگیری حاج آقا، هیچ مدرکی به دست ساواک نیافتاد ما هم از نیمه‌های شب تا گرگ و میش صبح مشغول انتقال بخشی از کتاب‌های حاج آقا به منزل یکی از دوستانش شدیم و در ‌‌نهایت بعد از ۶ ماه بی‌خبری از وضعیت حاج آقا به ملاقاتشان در زندان رفتم و در آنجا پنهانی متوجه‌شان کردم که چیزی از خانه ما به دست ساواک نیافتاده است، از آن روز به بعد خیال حاج آقا راحت بود و در بازجویی‌ها مدعی می‌شد که اقدامی نکرده است و اصلا به همین دلیل مدت حبس ایشان ۵سال شد.

https://shoma-weekly.ir/7cnqnx