ویژه

زمینه تحقق تمدن نوین اسلامی فراهم شده است

فرایند تحقق اهداف انقلاب اسلامی اهداف و آرامان ها را برای ما تبین می کند و می گوید انقلاب اسلامی آمده تا یک تمدن جدید و مستقل و پیام دار و برتر نسبت به مدنیت دوره ی مدرن ایجاد کند و به هیچ وجه از اساس قبول ندارد که در درون این نظام دچار تحریف شویم

گفتگو: نفیسه زارعی- وقتی انقلاب اسلامی ایران در میان بهت دنیا به پیروزی رسید، بسیاری از معاندان گمان نمیکردند جشن ۳۶ سالگی آن را بتوانند با چشمهایشان ببینند؛ این درحالی بود که نهضت امام خمینی با این پیروزی دو فرایند مهم انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی را پشت سر گذاشته بود و حالا میبایست با یک عزم و اراده مضاعف مراحل دولت اسلامی، کشور اسلامی و تمدن نوین اسلامی را بنا میکرد؛ این عبارات در حقیقت زیر مجموعه فرایندی به حساب میآیند که به واسطه رهنمودهای امام خامنهای با عنوان فرایند تحقق اهداف اسلامی عنوان شده است و امروز در دهه سوم انقلاب اسلامی لزوم توجه به این مباحث ما را به سراغ حجت الاسلام علی ثقفی برد تا طی گفتگویی علاوه بر آسیبشناسی انقلاب اسلامی در این دهه از حقیقت حیات انقلاب در آینده مطلع شویم.


آیا فرایند تحقق اهداف اسلامی در جریان سیال انقلاب، فرضیه صحیحی است؟

تقسیم بندی حرکت انقلاب اسلامی به مراحل پنجگانه تقریبا از سال ۷۰ از جانب رهبر انقلاب مطرح شد؛ اما به شکل کامل در تاریخ ۱۲/۹/۷۹ در جمع کارگزاران نظام مطرح گردید. نحوه طرح و فضای عمومی انقلاب در زمان طرح این مسئله و خصوصیت مخاطبین، زمان و مکان مشابه در طرح این مسئله که در سال ۸۰، ۷۹و ۸۳ با کارگزاران نظام در ماه مبارک رمضان در حسینیه امام خمینی (ره) مطرح شد مجموعا نشان میدهد که این موضوع برای رهبر معظم انقلاب اسلامی موضوع مهمی است. و بعدها در سال ۸۴ و همچنین در سالهای دهه ۸۰ چندین بار این مسئله به صورت کلی و جزیی از سوی ایشان مطرح شد. همچنین در سال ۹۰ نیز در جمع دانشجویان کرمانشاه ایشان مجددا مراحل پنجگانه که عبارتند از انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی کشور اسلامی و دنیا و تمدن بین المللی اسلامی را بعنوان پایه بحث مطرح کردند و بعدها نیز در دیدار با کابینه جدید در ۶/۶/۹۲ برخی از اهم خصوصیات دولت اسلامی را که اعم از قوه مجریه است بر شمردند.

نحوه طرح موضوع توسط معظم له و تکرار و تاکید و پافشاری ایشان بر طرح مسئله نشان میدهد موضوع بسیار با اهمیت است بنابراین باید توجه ما را جلب کند که بالاخره یک موضوع با اهمیت چه خصوصیاتی دارد اگر سخنرانی پایهای مربوط به این موضوع یعنی سخنرانی ۱۲/۹/۷۹ به عنوان پایه مورد توجه قرار بگیرد در آنجا با ابعاد این مسئله آشنا میشویم به نظر بنده این موضوع فقط یک گزاره چند سطری و عبارت پشت سر هم نیست. این موضوع که انقلاب اسلامی دارای مراحل پنجگانه است، خود دارای مبانی است در عین حال این موضوع با روش خاصی استخراج شده و دارای یکسری از نتایج عملی است. این عبارت به معنی یک نقشه راه کلان برای انقلاب اسلامی است که مبتنی بر حرکت افراد و اجتماع است که با مقدماتی شروع و سپس به مراحل مختلفی مبتلا میشود و در کنار این مراحل و خصوصیات، خصوصیات دیگری هم وجود دارد.

بعد از طی این مراحل پنجگانه انقلاب چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد؟

انقلاب اسلامی دارای یک پیشینه و سابقهای تاریخی است و پدیده دفعی به حساب نمیآید در کنار این پیشینه عاقبتی هم برای آن مطرح است و ما باید بدانیم پس از طی این مراحل چه خواهیم داشت. بعد از تمدن اسلامی ما در حقیقت به دورانی که زمینههای ظهور فراهمتر شده منتقل میشویم و باید گفت در این مرحله ما به مراحل پایانی انتظار نزدیک شدیم.

بر مبنای این طرح انقلاب اسلامی چگونه قابلیت تفسیر پیدا میکند؟

در حقیقت موضوع فرآیند دارای ابعاد مختلف و مبانی و روش خاصی از استخراج موضوعات و گزارهها را در خود دارد. از طرف دیگر این بیان ناظر بر واقعیتهای انقلاب اسلامی در این دههها است و ما لازم می دانیم که تفسیری از حرکت انقلاب اسلامی به دست دهیم تا بتواند تمام انقلاب اسلامی را تفسیر کند. انقلاب چیزی جز حرکت اسلام نیست؛ بنابر این بیان، معظم له قصد تفسیر وضعیت اسلام و حرکت این پدیده عزیز در این عصر را دارد. از طرف دیگر ملاحظه شرایط و موقعیت و وضعیت این حرکت مبین دو مطلب است اول آنکه انقلاب با پیروزی در مرحله اول وضعیت جدیدی را در عالم ایجاد کرده و ما دیگر نمیتوانیم حرکت انقلابی را که به نوعی از سال ۴۲ شروع شده در‌‌ همان قالب گذشته ارائه کنیم، و باید در نظر داشت که بعد از انقلاب هم فتوحات و گستردگی انقلاب اسلامی به وجود آمده و انقلاب اسلامی در داخل و خارج گسترش پیدا کرده است و به همین مناسبت ما باید بیان مناسبی را اتخاذ کنیم.

فرایند تحقق اهداف اسلامی چگونه میتواند در حوزه آسیبشناسی انقلاب اسلامی مفید واقع شود؟

بعد دیگر بعد آسیبشناسی انقلاب اسلامی به عنوان یک حرکت است؛ بالاخره هر حرکت فردی و اجتماعی هر چند موفق در درون خود دچار کاستیها و آسیبهایی است ما باید تفسیری از این حرکت ارائه کنیم که این آسیبها را بازشناسی کرده و در صدد رفع و جبران آنها برآید مجموعا این موضوع یک باز تفسیری از انقلاب اسلامی است و حداقل به عنوان بخشی از این باز تفسیر و البته بخش مهمی که امام خامنهای بر آن تکیه کردهاند باید مورد توجه قرار بگیرد.

با یک نگاه آسیبشناسانه به اعتقاد شما چرا با وجود شکل گیری یک نظام سیاسی بر مبنای فقه شیعه اهداف این فرایند به شکل مطلوب رهبری در نظام و جامعه پیاده نشده است؟

صورت بندی حرکت انقلاب اسلامی که در قالب مراحل پنجگانه مطرح میشود پاسخ سوال شما را در خود دارد و در حقیقت اصل سوال در حکم آسیبشناسی است. اینکه ما در طی سی وشش سال که از انقلاب اسلامی میگذرد هنوز نتوانستهایم برخی از اهداف را پیاده کنیم این نشان میدهد که در حرکتمان کاستیهایی وجود دارد؛ بیان فرآیند تحقق اهداف در انقلاب اسلامی خود در حکم آسیبشناسی موضوع است و این بیان میگوید ما در سال ۵۷ انقلابی را رقم زدهایم؛ انقلاب یعنی برچیدن نظام کهن و ایجاد نظام جدید و از بین بردن نظام پوسیده و کج و بدبنیان و فراهم کردن بنای جدید و جایگزینی نظام جدیدی که در طی یک حرکت انقلابی که نظام مرتجع قبل را سرنگون کرده و اقدام به طی مراحل جدیدی میکند. ما در هنگام ارزیابی انقلاب اسلامی به شکل کلی باید بدانیم که این انقلاب چه مراحلی را طی کرده و سپس دست به ارزیابی آن به عنوان یک پدیده مهم بزنیم. با توجه به نتایج مرحله اول، یعنی شکل گیری انقلاب طبیعتا ارزیابیها مثبت است؛ زیرا مردم به رهبری امام توانستند این جابه جایی را با موفقیت پشت سر بگذارند؛ به این معنا که نه تنها شاه رفت بلکه سایر مجموعه عوامل و وابستگان به نظام شاهنشاهی هم از کشور کنده شدند. این طور نبود که فردی از عوامل شاه در گوشهای امن بماند و بعد از گذر زمان وضعیتی مانند الان مصر را ایجاد کند و زمینه لازم را برای بازگشت به حکومت مرتجع قبل فراهم کند.

این نظام چگونه ساختاری دارد و آیا در فرآیند انقلاب به این مهم به شکل مطلوب دست پیدا کردهایم؟

نظام اسلامی، نظامی است دینی، تقوامحور، مردمی و گزینشی؛ این به معنای یک هویت کلی است که تعریف مشخصی دارد و مردم آن نظام را انتخاب کردهاند و انتخاب مردم جمهوری اسلامی ایران است و این انتخاب معادل تاسیس نظام اسلامی است. نظامی که در آن اصل مردم سالاری از اسلام گرفته شده و الگوی مردم سالاری ما بر گرفته از سایر نظامهای
مردمسالاری غیر دینی نیست؛ البته ممکن است که در یک سری از ساز وکار
ها هنوز شباهتهایی با برخی از الگوهای موجود مردم سالاری غیر دینی داشته باشیم اما روح مردم سالاری در نظام ما مبتنی بر اسلام است و به تعبیر رهبر انقلاب با ارزشهای اسلامی همراه است در حقیقت این مفهوم نظام اسلامی است که با رای آری مردم به جمهوری اسلامی ایران محقق شد. در حقیقت با وجود آنکه فرافکنیهای بسیاری علیه اصل و ماهیت انقلاب توسط آنهایی که دیر به جریان ملحق شده بودند با نیت سهم خواهی، مطرح شد، مردم به جمهوری اسلامی آری گفتند و امثال مبارزههای دیگر را نفی کردند. این نظام اسلامی به معنای آری گفتن به شریعت و احکام آن در اداره حکومت بود که با بررسی این مرحله نیز پی به موفقیت انقلاب در این مرحله میبریم.

بعد از عبور از فرآیند نظام اسلامی مطابق نظر رهبر انقلاب کدام مرحله میبایست شکل بگیرد؟

بعد از گذر از مرحله نظام اسلامی به مرحله دولت اسلامی میرسیم، مقصود از دولت اسلامی به تعبیر رهبرانقلاب، مجموعه نهادها و دستگاههای مدیریتی کشور است که اداره کشور را بر عهده دارند و به صورت مختصر مقصود از دولت اسلامی نظامات گوناگون کشور است. مقصود از این مرحله سازوکار و نهادسازیهای لازم برای ایجاد جامعه اسلامی است و منظور این است که رفتار و منش کارگزاران در نظام؛ در کلیه قوا و دستگاههای اصلی با خود و جهان اعم از دوست و دشمن بر مبنای شاخص اسلام باشد.

بر این اساس چرا ما بعد از مرحله نظام اسلامی موفق به دستیابی به دولت اسلامی نشدیم؟

حضرت آقا در سال ۷۹ در حالی که ۲۲ سال از پیروزی انقلاب اسلامی میگذشت فرمودند که ما دولت اسلامی نداریم و ما باید اعمال فردی و رفتارهایمان با مردم و غیره را به ضوابط اسلامی نزدیک کنیم ما؛ از من تا بقیه باید خودمان را اصلاح کنیم؛ بنابراین ارزیابی ایشان این است که ما دولت اسلامی ممکن را نداریم. در اصل ما در ارزیابی حرکت دولت اسلامی به شکل کلی دچار کاستی هستیم و این سوال به این مرحله برمی گردد که اگر انقلاب اسلامی و نظام سیاسی به شکل کلی به وجود آمد چرا اهداف اسلامی با آنکه این نظام میخواهد بر مبنای فقه شیعه اداره گردد محقق نشد و آن نظام اسلامی نتوانست در زیر مجموعه خود نظامات اصلی را مهیا کند. پاسخ صریح و ساده است ما در چهار مولفه؛ منش، روش در کارگزاران، نظامات اداره کشور و بنیانها و نهادها و دستگاههای اداره کشور نتوانستیم خود را به نصابهای اسلامی در دسترس برسانیم. فرآیند تحقق اهداف اسلامی مبین به تصویر کشیدن حقایق است یعنی در عین آنکه پیشرفتهای انقلاب را میبینیم زمینه یک ارزیابی جامع و کامل برای دریافت کاستیهای موجود فراهم میشود.

با تاکید بر نقش خواص و عوام در فرایند تحقق اهداف انقلاب اسلامی پروژه استحاله انقلاب از سوی دشمن و با تمرکز بر عوامل داخلی را چگونه میتوان تبیین کرد و چرا بعد از انقلاب علی رغم روشنی گفتمان اسلام، ما با دو تفکر اسلام سوسیالیستی و لیبرالی مواجه شدیم؟

استحاله انقلاب دارای دو بعد داخلی و خارجی است. این موضوع هم از جانب دشمنان خارجی پیگیری میشود و هم از جانب برخی از همراهان انقلاب تقویت میگردد. در این بین دو موضوع مطرح میشود اولا انقلاب اسلامی یک چالش اساسی و بنیادی با نظام استکبار دارد؛ اخیرا یکی از ایرانیان مقیم خارج و نزدیک به دستگاههای آمریکا نقل کرده که بین ایران و آمریکا به اندازه یک انقلاب فاصله است، اگر ایران و آمریکا بخواهند باهم پیوند بخورند باید این مانع برداشته بشود؛ بنابراین تکلیف ما با دشمن روشن است دشمن میخواهد این انقلاب نباشد حالا شما در ماجرای هستهای میبینید که این روش دشمن است و روش هرکس این است که عقلانی با مسائل خود برخورد کند؛ اگر توانست اصل مسئله را از ریشه حل کند یعنی انقلاب اسلامی را ریشه کن کند و اگر نتوانست میخواهند مسیر آن را منحرف کنند و روند انقلاب را دچار تحریف و کندروی کنند تا این حقیقت دیرتر به مقصد برسد درست در این ماجرا آنها خود اعتراف میکنند که اگر میتوانستند پیچ و مهره فناوری هستهای کشور را از هم باز میکردند و اکنون که نتوانستهاند، و موفق به ایجاد اخلال در روند دانش هستهای ما نشدند، با افتخار میگویند ما روند فناوری هستهای را کند کردهایم بنابراین هدف گذاریها کاملا روشن است.

درخصوص انقلاب هم از جانب دشمنان وضعیت همین است اما چرا برخی از همراهان نظام و انقلاب در موضوع استحاله و کند کردن روند انقلاب با دشمن همکاری کرده و در پارهای از موارد دیده میشود که در کمال تأسف در ریشه کن کردن حرکت انقلاب به عمد یا ناخواسته با دشمن همراهی میکنند مانند ماجرای فتنه ۸۸که بعضی از همراهان انقلاب تا مرز براندازی انقلاب اسلامی با نظام استکباری همراهی کردند، باید به ریشههای داخلی انقلاب فارغ از تحرکات خارجی استکبار پرداخت؛ اما درعین حال باید حرکات استکبار را نیز در داخل رصد کرد یک نگاه خاصی نسبت به اسلام در دوره معاصر وجود داشته است. از زمانی که تمدن غرب به عنوان یک مکتب جامعهشناسانه مدعی سعادت بشری شد معمولا بخشها و قشرهایی از مسلمانان دچار نوعی فهم خطا از اسلام شدهاند ما در گذشته جریانهای اصلی فکری و اجتماعیمان یک جریان مبتنی بر ایلات و عشایری بود که هربار از گوشهای از این سرزمین میآمدند و حکومت ایران را به دست میگرفتند و یک جریان نیز جریان رهبری دینی است که از اعماق تاریخ و از آغاز عصر غیبت به رهبری علما در ایران و منطقه ما وجود داشته و ادامه حیات داده است با رصد این امور متوجه میشویم که حرکت این دوجریان به موازات یکدیگر پیش میرود به عبارت بهتر شما گاهی شاهد حاکمیتهای پادشاهی هستید که به دین بیاعتنا نیستند مانند آل بویه و بخشهایی از تیموریان و صفویه و بخشهایی از قاجار و گاهی هم شاهد سلطنتهایی در تضاد فاحش با دیانت هستیم مانند سلجوقیان، غزنویان و رژیم پهلوی این دو جریان، دو جریان قدیمی موجود در ایران و منطقه ما بودند. اما زمانی که تمدن غرب به وجود آمد و در سرزمینهای اسلامی گسترش یافت ما شاهد چند جریان فرعی دیگر در کشورهای اسلامی هستیم در ایران نیز یک جریانی به عنوان زایده جریان غربی و همراه کامل این جریان با عنوان جریان روشنفکری ایجاد شد؛ این جریان یک جریان کاملا غرب زده و منفعل است که از‌‌ همان ابتدا با همین عنوان روشنفکری توسط غربیون در تاریخ مطرح شد و برخلاف عنوان مساعد روشنفکری که عنوان مناسبی است متأسفانه این عنوان با استعمال نابجا توسط غرب، در صورت منفی کارایی پیدا کرده است و عنوان جریان روشنفکری با بدنامی استفاده و مواجه شده است. در کنار این جریان ما یک جریان واسطی بین روشنفکری و جریان دینی را شاهد بودیم این جریان واسط به دلیل نشناختن عمیق جریان دینی و به تصور وجود کاستیها در جریان دینی به رهبری علما به دنبال اصلاحاتی در جریان دینی بود. این جریان به ظاهر اصلاح گر دینی عنوان جریان روشنفکری مذهبی و دینی را به خود گرفت. البته در درون اینها لایهها و طیفهای گوناگونی وجود دارد به گونهای که در درون این جریان روشنفکر مذهبی لایههایی از طیفهای نزدیک به مبانی غرب را مشاهده میکنید و در کنار آنها لایههایی را شاهد هستید که به جریان مستحکم و ریشه دار رهبری دینی در جامعه ما نزدیک است. در این حوزه جریان روشنفکری و یا تجدد مذهبی یک رگهای ایجاد شد که در این رگه شما ملاحظه میکنید که آنها به زعم خود به دنبال جمع کردن محاسن غرب در کنار محاسن اسلام هستند؛ در حقیقت آنها با مشاهده پیشرفتهای غرب و عقب ماندگی برخی از جوامع اسلامی تصور کردند که اگر اسلام را با پارهای از مظاهر غرب و مبانی این تمدن و مدرنیته پیوند بزنند خواهند توانست اسلام قوی تری را ارائه کنند. این مقایسه بین اسلام و غرب در همین مقاطع شکل گرفته است به طور مثال این تعبیر مرحوم سیدجمال که میگوید من به غرب رفتم آنجا اسلام را دیدم ولی مسلمانی ندیدم و به دنیای اسلام آمدم مسلمان دیدم ولی اسلامی ندیدم ناظر بر نوعی نقد جریان درون کشور و سرزمینهای اسلامی است و قصد دارد این طور وانمود کند که برخی از خصوصیات و مولفههای دوره مدرن اصلا اسلامی است و اگر ما آنها را بیاوریم و با مولفههای خود تجمیع کنیم آن اسلام اسلام واقعی است. گویا معنای این حرفی که از سیدجمال نقل میشود این است که ما مسلمان داریم و اسلام نداریم بنابراین ما باید اسلام را وارد کنیم؛ وقتی به فحوای این کلام دقت نظر میشود متوجه سنگینی این سخن در لوازم آن میشویم. این نگاه به غرب در تفسیر اسلام و اصلاح اصلاحات دینی و امثالهم در درون جریان تجدد مذهبی فضایی را به وجود آورد که آنان را رفته رفته به یک مبنا و بنیاد فکری رسانید که بر مبنای این بنیاد این طور میگوید که اسلام نیازمند استفاده از مبانی و مظاهر و دستاوردهای مکاتب بشری است؛ مبنایی که آنها برای خود گذاشتند حرفی بسیار مهم درخود نهفته دارد که عبارت است از اینکه اسلام برای اداره جامعه کفایت ندارد و قادر به اداره جامعه نیست؛ بر این مبنا اسلام باید نگاه کند و ببیند در مکاتب بشری چه مبانی و اصول صحیح و مناسبی برای پیشرفت وجود دارد تا ما به عنوان مسلمان از آنها برای نیل به پیشرفت بهره ببریم بر همین اساس در یک دورهای جریان مارکسیسم و سوسیالیسم به عنوان جریان مسیطر روشنفکری مطرح است؛ لذا این افرادی که اسلام را کافی نمیدانند میخواهند اسلام را با مکاتب بشری مثل سوسیالیسم و مارکسیسم جمع آوری کنند؛ درحقیقت اینها قایل به یک اسلام به علاوه هستند و معتقدند اسلام به تنهایی کافی نیست و اسلام باید با سوسیالیسم جمع شود بر همین اساس اگر ما یک قرائت سوسیالیستی و مارکسیستی از اسلام داشته باشیم میتواند یک مجموعه کاملی را با‌‌ همان گرایشهای منصوب به عدالت این مکتب بشری برای ما ایجاد کند.

این جریان روشنفکری مذهبی بعد از انقلاب اسلامی با فروپاشی شوروی در دهه ۶۰ از میان رفت؛ زیرا پشتوانه خود را از دست داد و لذا برای ادامه حیات به اردوگاه مقابل که در غرب قرار داشت تأسی و رجوع کرد، این جریان تازه اردوگاه لیبرالیسم بود؛ دو جریان سوسیالیسم و لیبرالیسم زایده دوره مدرن هستند و دو امر مجزا نیستند و در کنارهم معنا پیدا میکنند و نگاه هردو جریان به دین نگاهی منفی و سکولار است. البته در مارکسیسم این نگاه ستیزه جویانهتر است اما در لیبرالیسم و سوسیالیسم این نگاه به اسلام در خصوص دخیل کردن آن در تمام امور خیلی نگاه مهربانانهای نیست؛ این دوجریان یعنی جریان متمایل به سوسیالیسم در دهه ۶۰ و جریان وابسته به لیبرالیسم در دهه ۸۰در بین برخی انقلابیون وجود داشت و این دوجریان در حقیقت با جریان اصیل انقلاب اسلامی و پیشگامان نهضت امام خمینی که ماهیت انقلاب را کاملا تبیین کرده و مسیر حرکت را روشن میکند و قابلیتها را برای این حرکت به سمت اهداف تأمین میکند فاصله داشتند.

آیا موضوع قرائت برخی از نخبگان از اسلام برای انقلاب و اصولا ابتلا آنها به استحاله هم چنان وجود خارجی دارد؟

ما امروز هم دچار همین مشکل هستیم و به نظر بنده تا این مسئله حل نشود و تا این جریانهایی که قایل به عدم کفایت اسلام برای اداره جامعه با قرائتهای مختلف در فضای فرهنگی نخبگانی عمومی کشور هستند و تکلیف آنها مشخص نشود این دوگانگی همواره وجود خواهد داشت؛ زیرا این دسته از تفکرات با زایش مکتب تازه در غرب و انحلال مکتب گذشته به سمت این جریان نوظهور متمایل میشوند و بنده پیش بینی میکنم همین کسانی که امروز پرچم لیبرالیسم را بر دوش گرفتهاند و زیر علم این تفکر با تمام مولفههای آن سینه میزنند در کسوت مذهبی یک مکتب فکری غربی تازه حاضر شده و سینه میزنند این روح و ماهیت یک حرکت است که وابستگی فکری به مکاتب دیگر را در بین مسلمانان به دنبال دارد.

بر مبنای بحث فرایند تحقق اهداف اسلامی چرا برخی از خواص در برهههای گوناگون اصرار بر تغییر در مسیر آرمانهای اولیه و اصلی انقلاب اسلامی دارند؟

ما تاکنون ریشههای فکری و نظری جریانهای غیر دینی درون انقلاب را بررسی کردیم در این ریشههای نظری ما با ریشههای روحی و اخلاقی مواجه هستیم، ممکن است گاهی در طی بعد نظری امر بر کسی مشتبه شود و راه را گم کند و در ادامه مسیر با سایرین اختلاف کند اما صورتی دیگر نیز وجود دارد که در آن افراد از ادامه مسیر خسته میشوند آنها علیرغم اینکه هدف را میدانند و غایت مطلوب را میبینند اما نمیخواهند به اصطلاح به قله برسند، از طرفی هم به دلیل داشتن افتخار، عزت و اقتدار نمیخواهند از پیکره جامعه جدا بشوند و جدایی برای آنها به معنای پایان است بنابراین آنان تلاش میکنند تا جامعه را از ادامه مسیر بازدارند و گاهی اوقات خستگی باعث میشود افراد در نیمه راه با یکدیگر اختلاف کنند. این افرادی که درحال حاضر درصدد هستند تا از آرمانهای انقلاب اسلامی بکاهند و به تعبیر رهبر انقلاب از عدالت مایه میگذارند و میگویند اکنون که نتوانستیم عدالت را محقق کنیم چیزی شبیه به آن را ارائه میدهیم و یا در موضوع استقلال معتقدند ما نمیتوانیم مستقل باشیم و بنابراین باید یک موازنه نسبی ایجاد کنیم و نظام مسلط جهان را بپذیریم و در درون این نظام برای خود جایی دست و پا کنیم در اصل در پی تغییر و فروکاستن اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی هستند؛ این درحالی است که فرایند تحقق اهداف انقلاب اسلامی اهداف و آرمانها را برای ما تبیین میکند و میگوید انقلاب اسلامی آمده تا یک تمدن و مدنیت جدید و مستقل و پیام دار و برتر نسبت به مدنیت دوره مدرن ایجاد کند و به هیچ وجه از اساس قبول ندارد که در درون این نظام دچار تحریف شویم؛ زیرا انقلاب اساسا یک شورش بر علیه نظام و تفکر مدرن غرب بود حال ما چرا باید بیاییم و به شکلی عاجزانه جایی در نظام مدرن بین المللی برای خود دست و پا کرده و با خوش خدمتی به این نظام دارای موقعیتی بشویم. بنابراین موضوع سایشها و فرسایشهای معنوی و کم شدن فاکتور معنویت باعث پدیده ریزش، اختلاف، درگیری و چالش میشود؛ زیرا اصولا برخیها که ارتفاع پروازشان کم است میخواهند هدف را پایین بیاورند این هم پدیدهای است که مشاهده میشود، زندگی اشرافی رفاه طلبی و تجملگرایی که متاسفانه جزء مواهب حکومت برای برخی شده و حاکمیت را طعمهای برای این گونه تمتعات میدانند خود درحکم بلیه و انحرافی است که در بعضی از کارگزاران و انقلابیون گذشته به وجود آمده افرادی که بعضا رنجهای زندان و سختیها و آوارگیهای مبارزه را کشیدند و اکنون بعد از پیروزی گویا این دوران مبارزه پایان یافته و اکنون دوران تمتع خود و خانوادههایشان است و این ماجرا آثار و تبعات بدی را به دنبال خواهد داشت.

باتوجه به اینکه مردم سالاری دینی مشی اصلی انقلاب اسلامی است، چرا در روند رفراندومها به عنوان یک اصل اساسی در نظام مردم سالاری دینی توسط خواص وابسته به غرب شبهه افکنی میشود؟

درحال حاضر با یک نگاه کلی به جهان اسلام متوجه خواهیم شد که بر مبنای‌‌ همان چیزی که به عنوان دموکراسی در غرب مطرح شده امروز نظامهای اسلامی شکل میگیرد که از درون صندوقهای رأی گزینههای اسلامی مقابل غرب بیرون میآید، همین جا غرب دموکراسی را به دوبخش تقسیم کرده دموکراسی که بر نفع آنها است و دموکراسی که به زیان ایشان است غرب میگوید دموکراسی که بر ضررشان است قبول ندارند بنابراین بحث دموکراسی برای غرب مطلق نیست که در برابر رای مردم تمکین کند متأسفانه مشابه این روحیه در برخی از کارگزارن داخلی نیز وجود دارد آنها تنها رفراندومی را میپذیرند که به نفعشان است اگر خودشان برنده شوند تقلب نشده و درغیر این صورت تقلب شده، با این نگاه مردم سالاری و انتخابات برای آنها تبدیل به ابزار میشود و یک شیوه و روش نیست؛ چنانچه با بررسی سیره امام (ره) و مقام معظم رهبری ما شاهد تمکین حقیقی آنها به رأی مردم هستیم و شاهد تأیید صادقانه منتخب مردم از سوی ایشان هستیم.

گاهی این حمایتها تاحدی است که برخیها اشتباها گمان میکنند این مسئله به معنای همراهی مطلق رهبری است به طور مثال عدهای گمان میکنند امام نسبت به نخست وزیر دهه۶۰ تاکید کامل داشتند در صورتی که اینگونه نیست بلکه با مطالعه مواضع امام حقیقت روشن میشود همچنین در خصوص رهبر معظم انقلاب در دو دهه ۷۰ و ۸۰ شاهد تأیید ایشان هستیم و در این اواخر نیز فرمودند رأی مردم حق الناس است و با یک نگاه متعهد دینی معانی بسیاری را دربر دارد، متأسفانه این تعهد دینی در افراد نیست و نگاهشان به مردم سالاری و انتخابات یک نگاه تبلیغاتی و ابزاری است. به طور مثال در موقع پیروزی رأی مردم را به عنوان یک حربه بر سر مخالف میکوبند و منطق رأی مردم و پیروزی در انتخابات میشود، در دوره اصلاحات ما شاهد این ماجرا بودیم و متأسفانه اکنون هم دوباره این قضیه باتوجه به اینکه رأی اخیر یک رأی با فاصله معنادار از رقبا نبود درحال تکرار شدن است و از سوی دیگر ماشاهد هستیم که وقتی مشکلاتی پیش میآید باز مسئله رفراندوم مطرح میشود؛ این درحالی است که آنها واقف هستند که رفراندوم در ایران در این زمینهها عملی نیست آن را به عنوان یک شعار تبلیغاتی برای خروج از بن بست سیاستهای داخلی و خارجی مورد استفاده قرار میدهند اینها نمونهها و مصادیقی از ابزاری دیدن رأی مردم است.

با توجه به این مولفهها آیا بین مسئولین و مردم در نظام اسلامی شکاف وجود دارد؟ و این شکاف احتمالی ناشی از چیست؟

اولا بین مردم و اصل نظام اسلامی شکافی نیست شاهد این امر حضور مردم در انتخاباتها با نصاب بالا است و نشان دهنده اعتماد به نظام و تحقق اهداف است همچنین علقه مردم به نظام را در راهپیماییها شاهد هستیم؛ این موضوع در ۲۲ بهمن هرسال تکرار میشود اما در موضوع حکومت که مرحله سوم از تحقق اهداف است، ما در بحث کارگزاران شاهد اختلاف و شکاف با مردم هستیم که ناشی از بیتوجهی آنها به مردم است مسامحه در
خدمت
رسانی و عدم همراهی افکار آرمانها و ارزشها با مردم و جذب رضایت عدهای از خواص پرمدعا و کم اثر به جای جلب رضایت مردم باعث ایجاد فاصله بین مردم و مسئولین میشود. البته گاهی در حل اساسی مشکلات کوتاهیهایی صورت میگیرد به طور نمونه در شرایطی که ما به تعبیر امام خامنهای شرایط جنگ تحمیلی اقتصادی قرار داریم مردم انتظاری مانند زمان جنگ تحمیلی هشت ساله دارند که ما به درون و ظرفیتهای خودی اتکا کنیم، اما متاسفانه این امر را درجاهایی شاهد نیستند و کوتاهی میبینند؛ بنابراین نسبت به عملکرد مسئولین نگران میشوند البته این نگاه غلط آثار منفی هم دارد یعنی این توهم نسبت به حل شدن مسائل داخلی از طریق حل کردن مسائل در خارج با استکبار بعدها به ناکامی خواهد انجامید که منجربه از دست دادن فرصتها و ایجاد حس یأس در مردم خواهدشد و این امر موجب فاصله مردم از این نوع مسئولین میشود.

البته باید بگوییم این امر به صورت عمومی نیست رهبر معظم انقلاب بر امور اشراف دارند و این حرکت را هدایت کرده و مردم نیز از جریان صحیح حمایت خواهند کرد و مسئولینی که بعضا این جریان را همراهی نمیکنند باید خود را با آحاد ملت همراه کنند زیرا روند مردم سالاری دینی در ایران نشان داده که هرجریانی بخواهد با این حرکت مردمی زاویه بگیرد به شکل تدریجی و کاملا طبیعی حذف خواهد شد و اگر این جریانات بخواهند در گردونه بمانند باید این فاصله خود را با مردم کم کنند من نام این موضوع را فاصله بین مردم با مسئولان انقلاب اسلامی میگذارم زیرا انقلاب اسلامی یک پدیده پیش رونده و پرقدرت است و این افراد هستند که ممکن است در این مسیر پیاده شوند.

جایگاه عدالت در رفع فاصلهها چیست و در این میان مسئله مبارزه با مفاسد به ویژه مفاسد اقتصادی چه تاثیری بر تحقق امر مهم عدالت خواهد داشت؟

موضوع عدالت موضع مستقل و گستردهای است که ممکن است حق آن در اینجا ادا نشود و در حد مجمل باید گفت یکی از دو هدف انبیا در تحقق حکومت الهی عدالت است که ما آن را در این آیه کریمه مشاهده میکنیم که خداوند میفرماید ما رسولان خود را فرستادیم و به همراه آنها کتاب و بینات و میزان فروفرستادیم تا مردم قیام به قسط کنند، غایت ارسال رسل انزال کتب و تمامی مجاهدت دین از ابتدا تا انتها تحقق عدالت در اجتماع است و متناسب با نگاه تاریخی تشیع و بلکه همه ادیان این اتفاق خواهد افتاد این نگاه کلان دین است؛ عدالت یکی از شعارهای اساسی انقلاب اسلامی نیز بود مردم شعار و انتظار عدالت علوی را داشتند در موضوع تمدن اسلامی نیز یکی از شاخصهها که اخیرا توسط رهبر انقلاب مطرح شد شاخص عدالت است عدالت به معنای این است که شما هرچیز را درجای خود قرار دهید تعدی و تعرض در امور وجود نداشته باشد؛ حضرت آقا دهه چهارم را دهه عدالت و پیشرفت نامیدند و فرمودند پیشرفت بدون عدالت مدنظر و مطلوب ما نیست. زندگی شخصی و فردی امام و رهبر انقلاب و بیانات ایشان تاکید بر عدالت ورزی را به روشنی نشان میدهد یکی از مصادیق بیعدالتی وجود مفاسد اقتصادی است مفسده اقتصادی به معنای دست بردن در امکانات عمومی و بیت المال و خرج کردن آن در جایی غیر از جای حقیقی و متاسفانه باید گفت این موضوع مورد مسامحه در دولتها بوده فساد اقتصادی موجود مربوط به اکنون نیست، مربوط به دولتهای نهم و دهم نیست؛ این فساد از اول انقلاب و در دولت جنگ نیز وجود داشته، فساد دولتی و امتیازدهی در آن مقطع وجود عینی داشته که مطلعین امر به آن اشاره نمودهاند ما وقتی وارد دوره سازندگی میشویم به دلیل فضای فکری مسئولین در این مقطع آنها از ریخت و پاشهای این گونه اجتناب نمیکردند و آن را طبیعی ذات دوران سازندگی میدانستند و لذا مسامحه شد و فساد اقتصادی ریشه دار شد افرادی آمدند و در بیت المال دست بردند. این نوکیسهها در جامعه ریشه دوانیدند و به صورت یک جریان اجتماعی درآمدند و این ثروت به دست آمده پایهای برای دست یابی به قدرت سیاسی شد و این قدرت سیاسی همراه افزایش ثروت سبب دور جهنمی ثروت برای قدرت و قدرت برای ثروت شد و متاسفانه در دوره مختلف هم وجود داشته است و در دولت ۹ و۱۰ با آنکه رئیس آن دولت در ابتدا شعار مبارزه با مفاسد اقتصادی را عنوان کرد اما به دلیل عدم شناسایی صحیح موضوع و اتخاذ رفتار درست در قبال این پدیده در یک جاهایی خود آن دولت هم دچار فساد اقتصادی شد و لذا موضوع فساد اقتصادی از ابتدا بوده و اگر به تحذیرهای مقام معظم رهبری از سالهای اوایل دهه ۷۰ مراجعه کنیم متوجه هشدارهای ایشان در قبال موج دنیا طلبی و ثروت اندوزی و
رفاه
طلبی بعضی از مسئولین خواهیم شد که متاسفانه مورد توجه مسئولین وقت قرار نگرفت و ما با فسادهایی که اواخر دهه ۷۰ به وجود آمد مواجه شدیم که منتهی به فرمان ۸ مادهای رهبر انقلاب در مورد مبارزه با مفاسد اقتصادی شد که به خاطر داریم سرنوشت آن ستاد مبارزه با مفاسد در دولت اصلاحات و مجلس این دوره به کجا انجامید تا اینکه در اواسط دهه ۸۰ باوجود امیدهایی که ایجاد شد ما نتوانستیم آن را علاج بکنیم امروز هم این بلیه وجود دارد.

بهره گیری سیاسی از موضوع مبارزه با فساد اقتصادی چه ضربهای بر پیکره عدالت خواهی در فرایند تحقق اهداف خواهد زد؟

یکی از آفات مبارزه با مفاسد اقتصادی سیاسی کردن این مسئله است اگر جریانهایی برای کوبیدن جریان مخالف و موجه نشان دادن خود و جلب رضایت مردم، مفاسد اقتصادی را تبدیل به حربه کنند چشم بازخواهیم کرد و خواهیم دید که خدایی ناکرده آنها نیز گرفتار چنین ماجرایی شدهاند برخورد با مفاسد اقتصادی را باید با مراجعه به بیانات مقام معظم رهبری ریشهشناسی کرد و بتوانیم با این پدیده مقابله کنیم.

بعد از بازشناسی پدیده انقلاب و آسیبهای آن چرا رهبر معظم انقلاب در مقطع کنونی با بیان تازه و با مخاطبینی به ظاهر خاص در جهان ارتباط برقرار میکنند؟

این دومین نامهای است که توسط رهبری انقلاب اسلامی ارائه میشود نامه نخست نامه حضرت امام به گورباچف است، امام در آن نامه که به رئیس یک ابرقدرت نوشته بود به شیوه نبی مکرم اسلام که سران اصلی و ابرقدرت را دعوت به اسلام مینمود رئیس مارکسیسم را در پیچ تاریخی این تفکر دعوت به اسلام کرد که متاسفانه این مسئله از سوی آنها خوب تلقی نشد و موجب نارضایتی امام راحل نیز شد پیام امام خامنهای به جوانان اروپای غربی و آمریکا هم در حقیقت پیام به تمام مردم دنیا است این پیام یک علت خاص و یک علت عام داشت؛ علت خاص وضعیتی است که در این سالها در غرب ایجاد شده و روبه تشدید است و آن عبارت است از اسلام هراسی و اسلام سازی بدلی، که به بدترین و شدیدترین وضع موجود خود رسیده است و این نامه به شکل خاص درصدد تأثیرگذاری بر این جریان خاص بر علیه اسلام و تشیع است اما به صورت عام در‌‌ همان فرآیند تحقق اهداف اسلامی ایشان درصدد دعوت سایر تمدنها به این نظام فکری مبتنی بر اسلام هستند. اسلامی که ایشان به جوانان حقیقت جوی آمریکا و اروپا معرفی میکنند‌‌ همان اسلام انقلاب اسلامی است اسلامی که میخواهد یک تمدن را به وجود آورد در حقیقت حضرت آقا با این حرکت خشت اول شناخت تمدن اسلامی را دربین جوانان این مناطق گذاشتند.

به عنوان سوال پایانی لطفا برای ما تبیین کنید که در دهه سوم انقلاب اسلامی ما تا چه اندازه مجهز به ملزومات تمدن سازی در بعد داخلی و بین المللی هستیم؟

اگر ما قایل هستیم که هنوز نتوانستهایم در ایران از دولت اسلامی در حد مقدور و ممکن با موفقیت عبور کنیم و لذا نتوانستیم در ایران اسلامی یک الگو ایجاد کنیم قاعدتا در مرحله پنجم باید متوقف باشیم زیرا نتوانستهایم پیش برویم ما باید واقع بین باشیم یکی از خصوصیات بیان رهبرمعظم انقلاب در ترسیم مراحل همین واقع بینی است. اینکه تا زمانی که درپله سوم هستید انتظار رسیدن به پله پنجم را نداشته باشیم و هنوز به مرحله تمدنسازی نرسیدهایم و مطابق ارزیابیها در مراحل اولیه هستیم و در این تمدنسازی ثبات پیدا نکردیم مطلب دیگر این است که تمدن سازی بعد از بنای جامعه نمونه اسلامی نیست بلکه قبل و بعد از انقلاب اسلامی ما شکل گیری تمدن اسلامی را داشتهایم، همچنان که جوامع اسلامی هم شکل گرفته و پیشرفتهایی داشتهایم؛ همین دولتهای اسلامی در برخی از کشورها نیز تا حدودی به اسلام تظاهر و عمل میکنند و ما در بیان امام شاهد خطاب آنها با عنوان دولت اسلامی هستیم. بنابراین ما درسه مرحله دولت، جامعه و تمدن در نقطه صفر نیستیم و پیشرفتهایی داشتهایم؛ با پیروزی انقلاب اسلامی روند تمدن سازی شتاب گرفته است یک روح خودباوری و امید در بین مسلمین ایجاد شده و جوامع به اسلام گرایش یافتهاند اما تا زمانی که حاکمیتهای اسلامی درست در این کشورها بر سرکار نیایند نمیتوان انتظار جوامع نمونهای را از آنها داشت که میتوانند الگوی اسلامی و الهی خود را به سایر جوامع صادر کنند؛ یکی از مظاهر تمدن اسلامی مسئله بیداری اسلامی بود که در این جریان حرکتی با بنیه خوب و سالم آغاز شد و امیدهایی آفرید اما امروز میبینیم چه وضعیتی دارد، حرکت بیداری اسلامی میتوانست به سوی انقلاب و تشکیل نظام، دولت و جوامع اسلامی و در ‌‌نهایت تمدن اسلامی برود، اما در کمال تاسف به انحراف کشیده شد و در داخل نیز عدهای به این انحراف و استحاله دامن زدند بنابراین امروز ما نباید انتظار داشته باشیم که ملزومات ایجاد شده باشد ولی ما با اطمینان کامل میگوییم زمینه تحقق تمدن نوین اسلامی فراهم شده است و رهبر انقلاب بشارت میدهند که ما خواهیم توانست الگوی ایرانی اسلامی تمدن را به جهان معرفی نماییم.

https://shoma-weekly.ir/iysvMF