زن در نقش مادر و مربی در مسیر و عمل خود باید طفل را از نظر فرهنگی با وجدانی بیدار و متعهد پرورش بدهد به طوری که اهداف عالی انسانی را در او زنده کرده و آزاداندیشی و آگاهی او را در کنار فهمی نیکو و عملی به جا در راه خدا فعال سازد.
عطیه وحدانی- مادر علاوه بر نقش تربیتی که برای وی در فضای خانواده متصور است یک نقش اساسی به نام نقش مادری را به دوش میکشد. در این نقش مادر در سمت رهبری کودک قرار دارد و در این رهبری برای او مسئولیتی بزرگ قرار داده شده است زیرا با القائات مادر افکار و اندیشهها، تمایلات و آرزوها و عموماً شخصیت اخلاقی، اجتماعی کودک شکل میگیرد و زمینه اصلاح یا فساد او در آینده مهیا میشود. حال تصور کنیم که رهبری مادر و دید مثبت یا منفی او نسبت به جهان و پدیدهها نادیده گرفته شود طبیعی است که در این صورت کودک دچار چندگانی هویتی میشود. هنر مادر این است که پا به پای رشد کودک پیش از ورود به هر مرحله رشد آن گونه که تأمین نیاز ضروری کودک است زیر بازوی او را گرفته و در هر جا که زمینه را مناسب دید بذر تربیت را بپاشد.
بنابر این با توجه به اهمیت رهبری مادر در تربیت کودک، رهبر فرهنگی کودک نیز او به حساب میآید و طفل نخستین گامهای موافق با فرهنگ خانواده و اجتماع را از مادر میآموزد و مادر به جهتدهی کودک کمک میکند و کودک در دامان مادر از جهت فکر خاصی که به او القا شده است حمایت میکند. به همین دلیل است که رهبری مادر در دوران کودکی موجب سعادت و پرورش غلط موجب اشک و اندوه او است.
زندگی کودک با ارتباط زیستی میان مادر شکل میگیرد. رشد طبیعی و روانی کودک در وهله نخست به وجود مادر وابسته است و تا مدتی طولانی وی عمدهترین نقش را در زندگی کودک ایفا میکند. رابطه کودک در این الگو نخستین عامل رشد و تکامل به حساب میآید و در او علاقه به اشخاص دیگر را پس از تماس با مادر و افراد دیگر خانواده برقرار میکند یا به عبارت بهتر مادر اولین واسطه بین کودک و زندگی اجتماعی است. به طوری که پژوهشگران غربی مانند اسپیتر با انجام تحقیقاتی دریافتند که کودکانی که در کنار مادر رشد میکنند از جنبههای رشد بدنی، ادراکی، حافظه، شناخت محیطی و هوش و سرانجام رشد اجتماعی بالاتری نسبت به کودکان جدا از مادر دارند. در همین مسیر است که روایات اسلامی پدران و مادران را همواره به مسئولیت بزرگ پرورش اطفال خود متوجه کردند و به آنها اندرزهای لازم را دادهاند.
حضرت سجاد(علیه السلام) می فرمایند: «حق فرزندت بر تو این است که بدانی وجود او از تو است و نیک و بدهای او در این دنیا وابسته به تو است.
بنابر این موظفی فرزندت را با آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی. او را به خداوند بزرگ راهنمایی کنی، به رفتار خود در تربیت فرزندت توجه کنی» بنابر این مرد و زن در فرهنگسازی کودک مسئول هستند. اما اینکه شخصیت چگونه شکل میگیرد گذشته از عوامل فیزیولوژیک مانند وراثت وابسته به عوامل دیگری نیز هست. هر چند وراثت محدودیتهایی را در دامنه رشد کودک فراهم میآورد اما فرهنگ خانواده که ناقل راه و رسم زندگی اجتماعی است و این فرهنگ که مجموعهای از ارزشها و رفتارها و هنجارهاست باید به واسطه مادر صورت بگیرد البته در این بین نقش نهادهایی مثل مدرسه انکارناپذیر است اما نظارت مادر در فرهنگ میتواند به واسطه رفتارهای وی که موقعیتهای خاصی را در فرزند برمیانگیزد و همچنین سرمشق سازی، تشویق و آگاهیدهی انجام شود.
در مجموع زن در نقش مادر و مربی در مسیر و عمل خود باید طفل را از نظر فرهنگی با وجدانی بیدار و متعهد پرورش بدهد به طوری که اهداف عالی انسانی را در او زنده کرده و آزاداندیشی و آگاهی او را در کنار فهمی نیکو و عملی به جا در راه خدا فعال سازد.
*کارشناس علوم تربیتی
بنابر این با توجه به اهمیت رهبری مادر در تربیت کودک، رهبر فرهنگی کودک نیز او به حساب میآید و طفل نخستین گامهای موافق با فرهنگ خانواده و اجتماع را از مادر میآموزد و مادر به جهتدهی کودک کمک میکند و کودک در دامان مادر از جهت فکر خاصی که به او القا شده است حمایت میکند. به همین دلیل است که رهبری مادر در دوران کودکی موجب سعادت و پرورش غلط موجب اشک و اندوه او است.
زندگی کودک با ارتباط زیستی میان مادر شکل میگیرد. رشد طبیعی و روانی کودک در وهله نخست به وجود مادر وابسته است و تا مدتی طولانی وی عمدهترین نقش را در زندگی کودک ایفا میکند. رابطه کودک در این الگو نخستین عامل رشد و تکامل به حساب میآید و در او علاقه به اشخاص دیگر را پس از تماس با مادر و افراد دیگر خانواده برقرار میکند یا به عبارت بهتر مادر اولین واسطه بین کودک و زندگی اجتماعی است. به طوری که پژوهشگران غربی مانند اسپیتر با انجام تحقیقاتی دریافتند که کودکانی که در کنار مادر رشد میکنند از جنبههای رشد بدنی، ادراکی، حافظه، شناخت محیطی و هوش و سرانجام رشد اجتماعی بالاتری نسبت به کودکان جدا از مادر دارند. در همین مسیر است که روایات اسلامی پدران و مادران را همواره به مسئولیت بزرگ پرورش اطفال خود متوجه کردند و به آنها اندرزهای لازم را دادهاند.
حضرت سجاد(علیه السلام) می فرمایند: «حق فرزندت بر تو این است که بدانی وجود او از تو است و نیک و بدهای او در این دنیا وابسته به تو است.
بنابر این موظفی فرزندت را با آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی. او را به خداوند بزرگ راهنمایی کنی، به رفتار خود در تربیت فرزندت توجه کنی» بنابر این مرد و زن در فرهنگسازی کودک مسئول هستند. اما اینکه شخصیت چگونه شکل میگیرد گذشته از عوامل فیزیولوژیک مانند وراثت وابسته به عوامل دیگری نیز هست. هر چند وراثت محدودیتهایی را در دامنه رشد کودک فراهم میآورد اما فرهنگ خانواده که ناقل راه و رسم زندگی اجتماعی است و این فرهنگ که مجموعهای از ارزشها و رفتارها و هنجارهاست باید به واسطه مادر صورت بگیرد البته در این بین نقش نهادهایی مثل مدرسه انکارناپذیر است اما نظارت مادر در فرهنگ میتواند به واسطه رفتارهای وی که موقعیتهای خاصی را در فرزند برمیانگیزد و همچنین سرمشق سازی، تشویق و آگاهیدهی انجام شود.
در مجموع زن در نقش مادر و مربی در مسیر و عمل خود باید طفل را از نظر فرهنگی با وجدانی بیدار و متعهد پرورش بدهد به طوری که اهداف عالی انسانی را در او زنده کرده و آزاداندیشی و آگاهی او را در کنار فهمی نیکو و عملی به جا در راه خدا فعال سازد.
*کارشناس علوم تربیتی