زنان

راهبرد جدید غرب فروپاشی خانواده‌ها با هر ابزار ممکن

در راهبرد غرب برای مقابله با انقلاب اسلامی مهمترین مولفه ها تغییر ارزش ها و باورهای دینی ایرانیان ، استحاله فرهنگی و از هم پاشیدن کانون خانواده است که میکوشد با ازبین بردن هویت ایرانی- اسلامی سایر ارزش های غربی در میان جامعه ی ما رواج پیدا کند
نفیسه زارعی- شاید کمتر کسی باشد که با تفکیک دلایل گسترش بدحجابی از هم و رسیدن به این نقطه نهایی که این بدحجابیهای چند دهه اخیر در کشور ناشی از عوامل بیرونی و درونی است، منکر مسئله جنگ نرم علیه این پدیده کاملا اسلامی نباشد و قطعا استفاده از ابزار رسانه و نقش این مقوله بسیار مهم، برکسی پوشیده نیست، این نبرد ناعادلانه هربار بنا به ضرورت دشمن شکل و رنگ تازهای به خود می گیرد. در این میان با افزودهشدن شبکههای اجتماعی و شکلگیری کمپینهایی با عناوین فریبنده نظیر حجاب و اسلام که با هدف جلوهگری زنان با پوشش اسلامی راهاندازی میشوند بر این مسئله دامن زده و عدهای را ناخواسته وارد پروژه جنگ رسانهای تازه میکند، جنگی که برای آگاهی از کم و کیف آن به سراغ دکتر مریم خزعلی، رئیس شورای فرهنگی و اجتماعی زنان رفتیم و با او در این خصوص به گفتگو نشستیم:

اگر در کنار تمام دلایل سیاسی و غیر سیاسی که میتوان آن را مرتبط با معضل بدحجابی دانست بخواهیم به دنبال عامل ثانویه دیگری برای بدپوشی دختران و زنان در جامعه امروز باشیم به اعتقاد شما این عامل چه خواهد بود؟

قطعا یکی از دلایل گسترش بدحجابی در کشور ورود الگوهای غربی از طریق رسانهها به فضای اجتماعی کشور است. در واقع نقش رسانهها را نمیتوان در دنیای جدید نادیده گرفت؛ زیرا در دنیای امروز رسانهها جایگاه ویژهای در تکوین و گسترش فرهنگ و اندیشه در میان جوامع گوناگون دارند و به عبارت بهتر میتوانند با همگنکردن سلیقهها و خواستها و انتظارات افراد جامعه را شکل بدهند و از این راه به وفاق و همبستگی جامعه کمک کنند. این همان چیزی است که صاحبنظران در حوزه رسانهای به آن معتقدند و آن را این طور تبیین میکنند، رسانهها با بسط و گسترش مفهوم منش ملی، شخصیتنمایی و شخصیت استاندارد شده به الگوسازی برای رفتار جوامع میپردازند و یکی از دلایل اصلی درخصوص گرایش به بدپوشی مقوله فعالیت رسانهها در این حوزه است.

در این میان کارکرد فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی و رسانه ای برای دامن زدن به معضل بدپوشی چیست؟

آنچه مسلم است این است که طی چندسال اخیر بهخوبی مشخص شده که بخشی از پروژه جنگ نرم غرب علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی بر دوش فضای سایبری، رسانههای تصویری و شبکههای ماهوارهای فارسی زبان گذاشته شده است. درواقع، در راهبرد جدید غرب برای مقابله با انقلاب اسلامی مهمترین مؤلفهها تغییر ارزشها و باورهای دینی ایرانیان، استحاله فرهنگی و ازهمپاشیدن کانون خانواده است که میکوشد با از بینبردن هویت اجتماعی اسلامی- ایرانی سایر ارزشهای غربی از قبیل لذتمحوری، سود انگاری، اومانیسم و مانند آن را به طور خودکار و بدون دخالت عوامل درونی در میان جامعه ما رواج پیدا کند و طبیعی است که نتیجه این امر و فعالیت چیزی جز تغییر در علایق و سلایق عمومی مردم و بهویژه زنان جامعه نیست.

در فرایند جنگ رسانه ای چگونه طرح استحاله فرهنگی انقلاب به ویژه زن و خانواده از سوی غولهای رسانهای غرب کلید میخورد؟

در ابتدا باید تعریفی از این نوع خاص از جنگ ارائه کرد، بنیادیترین تعریف از جنگ رسانهای استفاده از رسانهها برای تضعیف کشور هدف است. جنگ رسانهای یکی از برجستهترین جنبههای جنگ نرم و جنگهای جدید بینالمللی است. جنگ رسانهای عمدتا به هنگام جنگهای نظامی کاربرد بیشتری پیدا میکند؛ اما این به مفهوم آن نیست که در سایر مواقع جنگ رسانهای در جریان نبوده یا مورد استفاده قرار نمیگیرد. به هر حال باید گفت رشد و نمو شبکههای فارسی زبان در کنار ابزارهای نوین شبکههای اجتماعی که از سوی معاندین انقلاب اسلامی هدایت و راهبری میشود، نشان از آن دارد که غرب بهدنبال استحاله فرهنگ ایرانی از طریق قابلیتهای رسانهای است.

اگر به برنامههای شبکههای فارسی زبان ماهوارهای دقت کنید، در مییابید الگوهایی که در این فیلمها معرفی می‌‌شوند با فرهنگ ایرانی و اسلامی کشورمان تفاوتهای بسیاری دارند، روابط آزادانه زن و مرد، خیانت زن و شوهر به یکدیگر و بی بندو باری تنها تعدادی از موضوعاتی است که هر شب ذهن و افکار خانواده ایرانی را هدف قرار میدهند. این شیوه که تحت عنوان جنگ نرم فرهنگی دشمن در کشور شناخته میشود، بدون بهکارگیری خشونت و با فراهمکردن شرایط، پیروزی را به دشمن هدیه میدهد.

اگر در طرح استحاله فرهنگی، کشور برپاکننده این جنگ، غالب شود چه نتایج و آثاری برای کشور مغلوب متصور بوده و در کشور ما این فرایند چگونه در حال پیگیری است؟

چنانچه دشمنان یک ملت با جنگ نرم بتوانند در باورها و اعتقادات ملتی رسوخ کرده و با ایجاد شک و تردید، آن باورها و اعتقادات را مخدوش و متزلزل کنند، زمینهها و بسترهای لازم برای هدف بعدی یعنی ایجاد تغییر در چگونگی فکرکردن و اندیشیدن در حوزههای گوناگون فراهم میشود؛ بنابراین هدف عمده در جنگ نرم ایجاد تغییر در افکار جامعه است. در برنامههای این شبکهها روابط آزاد زن و مرد هرکدام بنا به کارکرد خود، به نمایش گذاشته میشود که به نوعی الگوی زندگی غربی را در میان خانوادههای ایرانی رواج میدهند، سریالهای به ظاهر جذاب این شبکهها مفاهیم عمیق دینی را دستخوش آسیب قرار داده و ضمن ترویج و قباحتزدایی ارتباطات نامشروع با نامحرمان و حتی محارم، مخاطب جوان به انجام اعمال خلاف شرع ترغیب میکنند. این شبکهها با پخش برنامههای سرگرمکننده و هیجانانگیز علاوه بر اینکه انگ سیاسیبودن را از خود برمیدارند و حساسیت مخاطب را نسبتبه شبکه پایین می‌‌آورند، در قالب برنامههای به ظاهر معمولی، فرهنگ و سبک زندگی غربی مدنظر خود را در بیننده ایجاد می‌‌کنند. زنان و مردانی که این برنامهها را تماشا میکنند، نخست نسبتبه محکمات دینی و اعتقادی خود، سست می‌‌شوند و به تبع آن پرداختن به امور سطحی و مبتذل، آنها را از معنویت و تفکر دور میکند و بر این اساس به اهداف خود که دینزدایی از جامعه اسلامی است تا حدودی نائل شدهاند؛ اما کار به اینجا ختم نمیشود آنها با تعدد و تنوع برنامهها سعی دارند تا تغییرات ایجادشده در اذهان را تثبیت کرده و به شخصیت افراد تسری دهند، مخاطبان این برنامهها اگر در ابتدا فقط در ذهن و فکر خود همراه با این شبکهها بودند، به مرور زمان با ایجاد عادت در عمل و رفتار نیز آن را عینیت بخشیده و همرنگ این جماعت میشوند.

در مجموع، تأثیر درگیرشدن زنان و دختران مسلمان در بازی رسانهای که هر روز با ابزار نوینی دنبال میشود چه خواهد بود؟

تغییرات فرهنگی و اخلاقی در جامعه ما، بهویژه در دو دهه اخیر، نشان میدهد که این تحولات به گونهای برنامهریزی و مدیریت میشود، برخی اطلاعات به وضوح بیانگر آن است که نظام سلطه برای مقابله با بیداری اسلامی که از آن به «بنیادگرایی اسلامی» تعبیر میکند، راهبردی مبتنیبر اصلاح ساختار سیاسی و اقتصادی کشورهای اسلامی و برداشتن حریمهای اخلاقی میان زن و مرد تدوین کرده است. مراجعه به برخی از نشریات عمومی و دانشجویی و سایتها وجود این سیاست را تأیید میکند. درحال حاضر در میان سایتهای فارسی زبان برخی صرفاً شکستن حریمهای اخلاقی را حتی در میان محارم، ترویج میکنند؛ برخی دیگر جوانان را به ایجاد گروههای همجنسگرا ترغیب یا این اشخاص و گروهها را به هم لینک میکنند؛ تعدادی شبهه‌‌پراکنی در حوزه دینی و اعتقادی یا اخلاق جنسی را وجهه همت خود قرار دادهاند تا ارزشهای اخلاقی مقبول را مورد تردید قرار دهند و برخی نیز بهعنوان حلقه اخیر این سلسله برآن هستند تا نارضایتیهای جنسی نسل جوان را به جنبشهای سیاسی تبدیل یا آن را مسئلهای سیاسی وانمود کنند و سخن از ضرورت شکلگیری انقلاب مخملی بر زبان بیاورند. جالب اینجا است که هرگاه نهادهای مسئول در نظام اسلامی تدابیری را برای سامانمندسازی روابط زن و مرد و پالایش فضای اجتماعی آغاز می‌‌کنند به ناگاه بسیاری از گروههای سیاسی، از سلطنتطلب تا مارکسیست، همراه با برخی گروههای فمینیستی که جنبش زنان را پوشش فعالیتهای سیاسی خود قرار دادهاند، هم صدا و هم نوا به میدان مبارزه وارد میشوند.

https://shoma-weekly.ir/AqJ6kY